سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

حضرت على (ع) مى‏فرماید: «هیچ‏گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند و او را به هیچ کارى مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده نساخت. در هیچ امرى قدمى برخلاف میل باطنى من برنداشت و هرگاه که به رخسارش نظاره مى‏کردم تمام غصه‏هایم برطرف مى‏شد و دردهایم را فراموش مى‏کردم» و در جایى دیگر مى‏فرماید: «به خدا قسم هرگز کارى نکردم که فاطمه خشمگین شود و او نیز هیچ‏گاه مرا خشمگین نکرد» (بحارالانوار ج 43 ص 60 و 123). حضرت فاطمه (س) در ابتداى وصیت خود به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «یا ابن عم ما عهدتنى کاذبْ ولاخائنْ ولاخالفتک منذ عاشرتنى اى پسرعمو هیچ‏گاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدى و از آن زمان که با من زندگى کردى با تو مخالفت نکرده‏ام». امیرالمؤمنین (ع)در پاسخ فرمود: ( معاذالله انت اعلم بالله وابار واتقى واکرم واشد خوفاً من الله من أن او بخک مخالفتى. پناه به خدا تو عالم‏تر به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامى‏تر و ترسان‏تر از خدایى از این که من تو را به نافرمانى از خود سرزنش کنم» (بحارالانوار ج 43 ص 191). براى آگاهى بیشتر. حضرت فاطمه (س) در سخنرانى خود در مسجد مدینه جملات ارزنده‏اى بیان فرمود که بخش‏هایى از آن را نقل مى‏کنیم: فجعل اللَّه الایمان تطهیرا لکم من الشرک والصلوة تنزیها لکم عن الکبر. والصبر معونة على استیجاب الاجر. والامر بالمعروف مصلحة للعامة خداوند به وسیله ایمان زنگ شرک را از دل‏هایتان زدود و با نماز خودپرستى را از شما دور کرد و صبر را سبب به دست آوردن ثواب اخروى قرار داد و امر به معروف را به جهت مصلحت عموم مردم واجب نمود،(1).

یا فاطمه مبلادت مبارک

روزى حضرت على (ع) فرمود: فاطمه جان آیا در منزل غذایى هست که بیاورى؟ حضرت فاطمه (س) فرمود: سه روز است غیر از خوراکى که به شما مى‏دادم و خود نمى‏خوردم، در منزل نداریم. حضرت على (ع) فرمود: پس چرا به من نگفتى تا تهیه کنم؟ حضرت فاطمه (س) فرمود: پدرم رسول خدا (ص) به من فرمود از شوهرت تقاضایى نکن. اگر او خود چیزى تهیه کرد و آورد، استفاده نما و بپذیر وگرنه درخواست چیزى نداشته باش،(2).
(1)وسائل الشیعه، ج 1، ص 13)(2)بحارالانوار، ج 14، ص 197)
پندی بزرگ  از بانوی بزرگ دو عالم.!!اگرعفو و بخشش خوب است چرا فاطمه(س)عمر را نبخشید؟
عفو و بخشش در چند مورد خوب و پسندیده نیست:1- جایى که موجب تقویت ظلم گردد، 2- جایى که موجب تشویق ظالم گردد، 3- اگر اثر بدتربیتى و اخلاقى بر جامعه یا شخص ظالم گذارد، 4- جایى که مسأله مورد حق دیگران نیز باشد و باید توجه داشت که اعمال پسندیده نیز چنین هستند مثلاً تواضع خوب است، ولى در روایات وارد شده براى شخص متکبّر تواضع نکنید. کتابهای مرتبط:
1- فاطمه در آیینه کتاب، اسماعیل انصارى 2- اخلاق حضرت فاطمه (س)، حسین غیب عندحى 3- ام ابیها، رضا شیرازى 4- تزویج فاطمه زهرا (س)، محمد روحانى على آبادى 5- حضرت فاطمه (س)، مهدى الهى 6- خاطر زهرا شادمانى دل پیامبر (ص)، احمد رحمانى)



علی ::: پنج شنبه 86/4/14::: ساعت 12:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

     سهمیه‌بندی بنزین این روزها موضوع اول و آخر همه است. این کار خوبست ... نه، این کار بد است... حالا وقتش بود... نه، مقدمات دیگری می خواست ... نحوه‌ی اجرا بهتر از این نمی شد... نه، اجرایش مشکل دارد ... و چاشنی همه این صحبت ها، یادآوری صحنه‌هایی از هجوم مردم در آخرین ساعات شب سهمیه بندی به پمپ بنزین‌ها برای دریافت بنزین با ماشین و گالون و بطری و دبه و ... خلاصه، هر کسی از ظن خود شد یار من ...
     ایران، با وجود این که روزانه ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه نفت تولید می‌کند،ودرمیان صادر کنندگان اوپک در رده دوم قرار دارد ، 40 در صد بنزین مصرفی خود را از خارج تامین می کند . 

     این بود که سرانجام طرح سهمیه بندی بنزین با اهدافی ویژه و دور اندیشانه از ساعت 24شب سه شنبه آغاز شد و جدای از تبعات ساعات نخستین اجرای این طرح در تهران و برخی مناطق کشور ، اجرای طرح آثار مثبت و منفی خاص خود را به دنبال داشته و دارد .
     در این مطلب تلاش می شود ضمن اشاره مختصر به این اثار ، پیشنهادهایی نیز برای طرح سهمیه بندی ارایه شود که امید داریم  ذهن کنجکاو شما را کمی روشن تر کنیم .
      قبل از اعلام آثار خوب و بد اجرای طرح یاد شده باید متذکر شویم که اصولا چرا اجرای طرح شبانه اعلام شد و یا آنکه چرا سه ساعت قبل از اجرایی شدن زمان طرح ، خبر ان از صدا و سیما اعلام شد.
آیا بهتر نبود در ساعت 45/11 اعلام می شد که از ساعت 12بنزین سهمیه بندی خواهد شد و مردم با هر وسیله " خودرو ، موتورسیکلت، دبه و شیشه و ..... راهی جایگاههای بنزین نشوند و مسایل مبتلا به آن رخ ندهد.
     منکر آن نیستیم که شروع اجرای طرح در هر حال تبعات خاص خود را در ساعات و روزهای نخستین داشته و دارد ، اما فاصله زمانی اعلام طرح تا ساعت اجرای آن مشخص می کرد که مردم به جایگاهها کشاند ه شده و مشکلاتی درست خواهد شد که شد!.

آثار مثبت طرح
  1-
مقابله با تحریم واردات بنزین و حرکت سریعتر به سوی خود اتکایی
   2-
کاهش ترافیک در شهرهای بزرگ
   3-
امکان سالمترشدن هوا در تهران و...
   4 -
عدم امکان قاچاق سوخت در مرزهای کشور یا به حداقل رسیدن آن
   5-
کاهش قیمت خودرو در کشور
   5-
استقلال در تولید و مصرف بنزین
   6-
کم شدن سروصداهای شهری و...
آثار منفی طرح :
   1-
افزایش نرخ کرایه ها " مسافربر و حمل کالا" و اثرات آن بر قیمت کالاها
   2-
انبار کردن بنزین در منازل و خطرات ناشی از ان که نمونه های آن در روزهای گذشته مشاهده شد
3-
   خرید و فروش کارت هوشمند در بازار سیاه
4-
   امکان کاهش در آمد جایگاههای سوخت
   5-
درگیری های احتمالی در جایگاههای سوخت در روزهای نخست بر سر میزان دریافت بنزین و
   6 -
امکان تقلب در عرصه بنزین و سرقت سوخت
 و....
     وزیر نفت نیز در آستانه شروع اجرای طرح یاد شده از پیش بینی عرضه بنزین مازاد بر سهمیه بندی خبر و داد و آن را به دوماه آینده موکول کرد.
     پیشنهاد ما این است که چرا بایددو ماه آینده طرح عرضه بنزین مازاد بر سهمیه بندی به مورد اجرا گذاشته می شود، بهتر است همین روزها این طرح همزمان با سهمیه بندی اجرا و با حداقل عرضه بنزین مازاد بر سهمیه بندی با نرخ تمام شده قیمت آن ، فضا را تحت کنترل در آورده و اجازه ایجاد بحران های احتمالی بعدی را ندهیم.
  



علی ::: سه شنبه 86/4/12::: ساعت 3:36 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

هیچ فکر کرده اید چرا دوران جوانی این قدر اهمیت دارد و یکی از بحرانی ترین دوران های زندگی نام گرفته است. ما در این دوران یکی از مهمترین تصمیمات زندگی مان را می گیریم، تصمیماتی که نقش عمده ای در آینده کاری و اجتماعی ما خواهند داشت. اینکه از چه راهی قصد داریم امرارمعاش کنیم، تصمیمی است که اگر در انتخاب آن کمی ناآگاهانه عمل کنیم حتم نداشته باشید که در اندک زمانی شکست می خوریم و با مخ به زمین می آییم.اما واقعا راز کامیابی در کار چیست اگر مثل ادیسون به کار نگاه کنید آن گاه موفق و پیروز خواهید شد. ادیسون هم نظیر بسیاری از افراد موفق دنیا خانواده متمول نداشت، پسر یک روزنامه فروش که حتی مدرسه هم نرفت، تنها علاقه به کار در لابراتوار بود که باعث شد پس از ۲۸ ساعت کار روزانه دست به اختراع بزند و صنعت دنیا را حیات بخشد.
ادیسون در خاطراتش نوشته: «هرگز در زندگی ام یک روز هم کار نکردم. آنچه انجام دادم سرگرمی بوده است.» این یک واقعیت است که انسان به هر کاری علاقه و دلبستگی داشته باشد، موفق خواهد شد. ولی اغلب ما این اصل را نادیده می گیریم و علایق خودمان را در کارها و فعالیت های دیگران جست وجو می کنیم. ما غالبا از دیدن آدم های موفق خرسند می شویم ولی هیچ گاه درصدد برنمی آییم که توانایی های خود را کشف کنیم. بزرگترین درد جوانان این است که هرگز نمی دانند به دنبال چه کاری هستند. روز به روز بر تعداد فارغ التحصیلان دانشگاه ها افزوده می شود ولی حیف که اغلب آنها نمی دانند چه کاری از دستشان برمی آید و می خواهند چه کاره شوند. مطالعات بسیاری از وجود ارتباط مستقیم بین شغل و سلامت روحی افراد حکایت می کند، پس تعجب نکنید اگر می بینید پسران و دختران جوانی که با افکار و اندیشه های مثبت و عالی وارد بازار کار و اجتماع می شوند ولی بعد از گذشت چندین سال دچار سرخوردگی و یاس شده و مشتری ثابت کلینیک های اعصاب و روان می شوند.
پل بویتون در کتابش که طریقه برای پیدا کردن کار نام دارد می نویسد: «بزرگترین اشتباهی که جوانان جویای کار انجام می دهند این است که نمی دانند چه نوع کاری می خواهند انجام دهند. آنها برای خرید لباسی که پس از چند سال از بین می رود بیش از انتخاب شغل که با آرامش خاطر و سعادت آینده شان در ارتباط است توجه و دقت می کنند.» اما به راستی انتخاب شغل مناسب چگونه امکان پذیر است گفت وگو با افراد موفق و مشاوران آموزشی یکی از بهترین پیشنهادها در این زمینه است. اما قبل از آن بایستی به توانایی ها، استعدادها و اموری که بدان علاقه مندیم بیندیشیم. چرا که مشاوران تعیین رشته و کاریابی تنها کاری که می توانند انجام دهند، ارائه اطلاعات در مورد رشته ها و فعالیت های گوناگون است. آنها فقط اظهارنظر می کنند، تصمیم نهایی با خود شما است.
با اینکه می توان حدس زد با گفتن این جمله چه جار و جنجالی در خانواده ها ایجاد می شود اما توصیه می شود تنها به دلیل اینکه خانواده شما می خواهد رشته یا تجارت خاصی را پیش گیرید، شغل حرفه ای خود را تحت اجبار و زور والدین انتخاب نکنید. البته به راهنمایی ها و اندرزهای والدین خود به دقت گوش دهید، اما در اصل این خود شما هستید که باید تصمیم نهایی را بگیرید، این شما هستید که در کار خود خوشبخت یا بدبخت می شوید. درباره انتخاب حرفه به پیشنهادها و راهنمایی هایی که یکی از اساتید روانشناسی آمریکا هاری گیتسن به جوانان جویای کار می کند، فکر کنید و سپس با اعتماد به نفس تصمیم بگیرید.
۱ هیچ وقت به شخصی که مدعی است روش سحرآسا درباره تعیین استعداد حرفه ای شما دارد رجوع نکنید. جمجمه شناسان و پیشگویان و خط شناسان جزء این گروه هستند. اطلاعات و روش آنها هرگز موثر نخواهد شد.
۲ از شغل و کاری که عده کثیری به آن اشتغال دارند دوری کنید، زیرا تنها در آمریکا بیش از ۲۰ هزار کار گوناگون وجود دارد. فکرش را بکنید بیش از ۲۰ هزار اما جوانان ما از آن آگاهند نه تنها چهارپنجم دختران و دوسوم پسرانی که در مدارس عالی به تحصیل مشغولند چهار الی پنج شغل به خصوص در نظر می گیرند. از اینکه امروز عده زیادی از مردم به چند شغل انگشت شمار روی می آورند شگفتی نیست اگر نگرانی و بیماری اعصاب در بین فکلی های ادارات شیوع پیدا می کند.
۳ از کارهایی که یک دوره شانس موفقیت امرارمعاش دارد جدا بپرهیزید.
۴ پیش از آنکه عمر خود را صرف کاری کنید، هفته ها حتی ماه ها مطالعه کنید و از مردان و زنانی که ۱۰ ، ۲۰ و یا ۴۰سال از عمر خود را در آن حرفه صرف کرده اند مشورت بخواهید....



علی ::: جمعه 86/4/8::: ساعت 2:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

یا ستار العیوب

آنجا که همه مثل هم فکر می کنند هیچ کس زیاد فکر نمی کند .

نمی دونم چرا بعضی هامون دوست داریم همه مثل ما فکر کنند و فکر می کنیم هر کس مثل ما فکر نمی کنه اشتباه می کنه و اینقدر بهش بد بین می شیم که حتی از دین و اسلام خارجش می کنیم ، نمی دونم چرا برای نظرات هم احترام قائل نیستیم و به راحتی به خودمون اجازه می دیم به خاطر یه اختلاف نظر به هم دیگه توهین کنیم و هر چی دلمون می خواد نثار هم بکنیم ، چرا ما هنوز یاد نگرفتیم به خاطر یه اختلاف نظر همه چیز رو به هم نریزیم و دوستی ها رو تبدیل به دشمنی نکنیم ، چرا ما جنبه ی شنیدن نظر مخالف خودمون رو نداریم ، چرا می خواهیم به زور نظراتمون رو به هم دیگه تحمیل کنیم ، چرا به هرکسی که مثل ما فکر نمی کنه به دیده ی حقارت نگاه می کنیم و در مقابلش موضع می گیریم ، ما هنوز بلد نیسیتم چطور با هم تبادل فکر و عقیده کنیم ، چرا نمی خواهیم به حرف هم دیگه گوش بدیم و به هم کمک کنیم تا حقیقت رو پیدا کنیم ، الان حقیقت اینکه چطور میشه این کشور رو آباد کرد پیش هیچ حزب و هیچ شخصیت سیاسی نیست بلکه حقیقت این وسط بین ما گم شده ، هر کسی میاد هر کاری فکر می کنه درسته انجام می ده و می ره و همه ی مشکلات هم در جای خودشون باقی می مونند ، چرا ؟ چون نه تنها به هم کمک نکردیم ، نه تنها از نظرات هم استفاده نکردیم بلکه فکر می کنیم هر کاری خودمون می کنیم درسته ، همه اینا به خاطر اینه که برای نظرات هم احترام قائل نیستیم و خودمون با دستهای خودمون داریم ایرانمون رو نابود می کنیم ، من که این حرفها رو می زنم فکر نکنید طرفدار خاتمی ، احمدی نژاد یا رفسنجانی هستم ، بنده بی طرفم چون هیچ کدوم از این آقایون انتظار من رو برآورده نکردند ، هر کدومشون به بهانه ی من ملت هر کاری دلشون می خواد می کنند و این وسط من , این ملت بیچاره هستم که چوب اشتباهات این آقایون رو می خورم . و اما این جنجالی که اخیرا به وجود اومده ، ماجرای مصافحه جناب خاتمی با دختران ایتالیایی ، با ثابت کردن این موضوع  چی به دست میاریم ؟ جز اینکه دوستی ها رو تبدیل به دشمنی می کنیم و دشمنمون رو شاد می کنیم و به مقصودش می رسونیم ، آره دشمن من همین رو می خواد ، می خواد بین من و تو اختلاف بندازه ، می خواد اختلاف بندازه و حکومت کنه ، من و تو کی می خواهیم این چیزا رو بفهمیم ؟ اگر آبروی خاتمی بره ، اول از همه آبروی من وشمای ایرانی هم رفته ، یا ستار العیوب ، برادر و خواهر مسلمانم هر چی می دونی تو دلت خودت نگه دار و سکوت کن و این جنجال رو تمومش کن که آبروی همه ی ایرانیان و روحانیون در خطره ، به خاطر مصلحت ایرانمون ، چشمت رو بر روی خطای کرده یا نکرده ی خاتمی ببند و بهانه دست دشمنت نده و کار ایشون رو به خدا و امام زمانش واگذار کن ، خودش می دونه و خدای خودش تو به فکر ایرانت باش و کمک کن برای داشتن ایرانی آباد و اسلامی . کمک کن اسلام ناب محمدی از بین نره ، کمک کن تا اسلام امریکایی بین ما نفوذ پیدا نکنه که عامل نابودی ما به راحتی فراهم میشه . یا ستار العیوب .



علی ::: دوشنبه 86/4/4::: ساعت 4:39 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سلام...بمناسبت پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری 84 لازم دیدم مطلبی را به پاسداشت این رویداد به زبان مافی ارائه بدم.یکم؛ دولت نهم را می توان دولت ویژه نامید، دولتی که در میان اسلاف بعد از انقلابش بر این باور است که ریشه در آسمان دارد و معجزه ای است برای نجات مردم. دولتی که چه در قبل از رسیدن به صندلی ریاست جمهوری در نقد بی محابای گذشته کم نگذاشته است و چه بعد از آن تا به گفته نزدیکانش سنگ بنای یک دولت جدید را بگذارد. احمدی نژاد و دوستانش در سوم تیر 84 درمیان شگفتی همگان قوه مجریه را به دست گرفتند تا تجربه شهرداری تهران را به سراسر ایران تعمیم ببخشند. دولت اسلامی بر این بود تا بر اساس وعده هایی که داده است گره از مشکل معاش مردم بگشاید و نفت را به جای دعوا های سیاسی بر سر سفره عموم بنشاند و امکان بهره مندی اقشار جامعه از رفاه را فراهم آورد. مهرورزی و عدالت گستری دو شعار اساسی دولت نهم بودند که نه در فکر توسعه بود و نه جامعه مدنی بلکه خود را دولتی اسلامی می دانست که وظیفه اش نجات مستضعفین جهان است. بر همین اساس نیز دوستان خارجی دولت نهم نه کشورهای توسعه یافته سرمایه دار که فقرای امریکای لاتین و آفریقا بودند و به گفته سخنگوی دولت نهم چشم امیدشان برای نجات از وضعیتی که در آن گرفتارند به محمود احمدی نژاد است.
«معجزه دولت نهم» عنوانی بود که سخنگوی دولت و همسرش برای توصیف ویژگی های احمدی نژاد به کار گرفتند تا آن را نزدیک ترین دولت به دولت اسلامی بخوانند که در پی احیای ارزش های اصیل اسلامی است. دولت خدمتگزار و اسلامی حال در آستانه رسیدن به نیمه راه قرار دارد و کارنامه اش را به قضاوت عموم گذاشته اگرچه از نگاه دولتمردان نقد سیاست های دولت نادیده گرفتن تلاش و حرکت شتابان این دولت برای رسیدن به اهداف اصلی آن است اما این روزها منتقدان دولت فقط اصلاح طلبان درون و بیرون حکومت نیستند، بلکه در درون اصولگرایان نیز بسیاری از همراهان سابق، نقاد دولت شده اند.
دوم؛ دولت نهم وعده مهرورزی به بندگان خدا را داده بود و احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواستار نامگذاری سال 2007 به این نام شد حتی در درون نیز او وعده داد تا نشاط را به جامعه بازگرداند و از بازگشت شور و نشاط به جوانان و دانشجویان سخن گفت. دولت نهادهای صنفی و مدنی که در اختیار اصلاح طلبان بود را نادیده گرفت و حکم به عدم رسمیت آنان داد. انجمن صنفی روزنامه نگاران، خانه کارگر و انجمن های کارفرمایی از جمله نهاد هایی بودند که سیاست های دولت درباره آنان صادق نبود. معترضانی که حقوق صنفی شان را می خواستند اما از نگاه دولت از بیرون از نظام خط می گرفتند تا دولت نهم را ناتوان جلوه دهند.
اقتصاددانان و اساتید دانشگاه نیز نقاد سیاست های اقتصادی دولت بودند. چه آن هنگام که تصمیم گرفت تا سهام عدالت را میان مردم توزیع کند و چه روزی که ناگهان مدیران بانک ها را تغییرداد. دخالت دولت در کاهش نرخ بهره بانکی و توزیع بی رویه پول در قالب وام های وعده داده شده به ملت از دیگر مسائلی بود که موجبات نقادی دولت از سوی اقتصاددانان را فراهم آورد. دولت از محل فروش نفت به مردم وعده می داد و در دیگر سو تصمیم گرفت تا سازمان مدیریت و برنامه ریزی را به عنوان یک دستگاه ناظر و برنامه ریزی که حاصل تلاش دولت اصلاح طلب خاتمی بود به زیرمجموعه وزارت کشور و یکی از معاونت های آن انتقال دهد. این سیاست دولت نه فقط صدای اعتراض کارشناسان و منتقدان اصلاح طلب دولت را بلند کرد بلکه موجب مخالفت فرهاد رهبر و بسیاری از مدیران اقتصادی دولت اصولگرا نیز شد. اما دولت تصمیم خود را گرفته بود تا همچنان «انقلابی» عمل کند. چرا که اعتقاد دولت بر این بود که «در دولت قبل پایه های غلط در اقتصاد ریخته شد که فقط خود همان دولت می تواند آن را اداره کند، ما باید آنها را خراب می کردیم و از نو بسازیم که طبیعتاً زمان زیادی می برد.»
سوم؛ اما نقادان دولت فقط عناصر غیرخودی نبودند. اگر دولت خاتمی شعار داده بود که معاند را به مخالف تبدیل خواهد کرد و مخالف را به موافق، در دولت نهم سیاست به گونه ای دیگر بود. اگر عماد افروغ و الیاس نادران تنها نمایندگان اصولگرایی بودند که در مجلس صریح و به دور از لکنت زبان به انتقاد از وزرای دولت نهم در هنگام رای اعتماد پرداختند طولی نکشید تا سایر نمایندگان نیز از عملکرد دولت نهم دلگیر شوند. هرچند باهنر تلاش بسیار کرد تا در مقام نایب رئیس مجلس نمایندگان هوای دولت را داشته باشند اما درخواست های استیضاح و اعتراض های نمایندگان به دولت نشان از شکاف میان بدنه مجلس اصولگرا با مجلس داشت. البته جدای از نمایندگان مجلس برخی از چهره های اصولگرا نیز بودند که از سیاست های دولت نهم رنجیده بودند. هرچند بسیاری از بزرگان تلاش می کردند تا دولت نهم را دولت نمونه و نزدیک ترین دولت به موازین شرع و ارزش های اسلامی بدانند اما نقد محسن رضایی و ناطق نوری بر عملکرد دولت نهم نشان از آن داشت که در میان خودی ها نیز برخی جریان ها از عملکرد دولت ناراضی هستند. حتی حزب موتلفه نیز که تلاش می کرد هیچ گاه خود را بیرون از دایره حامیان دولت نهم قرار ندهد سرانجام گاهی نقاد سیاست های دولت شد و در برخورد دولت با معلمان و دانشجویان نتوانست زبان در کام گیرد و معترض رفتار دولت شد تا دولت نهم به خاطر داشته باشد عمل نکردن به سیاست هایی که وعده داده است و بی توجهی به نقد کارشناسان نه تنها چیزی بر داشته های دولت نمی افزاید که موجبات انتقاد دایره خودی را نیز فراهم خواهد آورد.
چهارم؛ رفتارشناسی دولت نهم درباره منتقدانش نشان از واقعیت دیگری دارد. سخنگوی دولت بر این باور است که منتقدان اصولگرای دولت افرادی هستند که برای گرفتن پست به دفتر رئیس جمهور مراجعه کردند اما بعد از اینکه به هیچ پستی نرسیدند هر اقدام دولت را مورد نقد و اعتراض قرار دادند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می گوید؛ برخی تلاش می کنند با سنگ اندازی های خود مردم را ناامید کنند، هرچند که سنگ اندازی هایشان تاکنون اثری نداشته است، اما بهتر است با دولت نهم برای خدمتگزاری همراه شوند.
سخنگوی دولت در نامه ای به دادستان تهران خواستار برخورد با منتقدان دولت شد. رئیس جمهور بر این باور است که منتقدانشان چشم دیدن پیشرفت های دولت نهم را ندارند و تنها به دنبال سروصدا هستند.
دولت نهم ناکامی ها را در حوزه اقتصاد به دوش دیگران می اندازد و وعده می دهد که روزی دست چپاولگران بیت المال را رو خواهد کرد. در هنگامی که قیمت مسکن رو به افزایش نهاد دولت از دستگیری باندهای زمین خوار وابسته به یک بانک خصوصی خبر داد که به زودی افشا خواهد شد. اما مدت هاست از اعلام این خبر می گذرد و هنوز نه باندهایی که درصدد بودند تا دولت نهم را ناتوان جلوه دهند معرفی شده و نه کاهش قیمت مسکن به عنوان یکی از شعارها و وعده های دولت به ثمر نشسته است. در باره میوه نیز رفتار دولت همین گونه بود اما تا به حال خبری از سوداگران بازار میوه منتشر نشده است. زریبافان در گفت وگویی با ایسنا درباره سالگرد پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری تاکید کرده که خداوند به صداقت و خلوص احمدی نژاد برکت داده و او را در چشم مردم شیرین و محبوب کرد. مطمئناً این گونه اظهارات همانطور که تا این لحظه بیان شده و ادامه داشته است، از این پس هم ادامه خواهد داشت.این موضع گیری ها در حالی است که وجه معنویت یک رئیس جمهور برای پیشبرد و سازندگی اهداف کشور ملاک نیست. بلکه نوع تدابیر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک فرد به عنوان ریاست جمهور است که می تواند جایگاه و برازندگی شخصیت او را در نزد جامعه و افراد آن بالا ببرد. با این وجود جامعه امروز ما آنقدر پویا هست که نتواند به راحتی از کنار به نقد کشیدن عملکردهای دولت و صاحبانش بگذرد. چیزی که مهم است این سوال است که این معنویت در آینده چگونه خواهد بود و به کجا خواهد رسید.
با آغاز سوم تیرماه 84 موازنه ای که طی 16 سال موجب نوعی ثبات سیاسی شده بود یک شبه از بین رفت. موازنه ای که نوعی نظم و انسجام را در ساختار سیاسی و اقتصادی پدید آورده بود. بازگشت اصولگرایی در قالب جنبش هدایت شده سوم تیر با نگاهی به دهه اول انقلاب و با هدف بازتولید انسجام ایدئولوژیک و هنجاری نظام سیاسی و پر کردن خلاء ایدئولوژیک به میدان آمد، اما با از بین بردن موازنه مالی - اقتصادی در کشور عملاً به شکاف میان نخبگان حاکم افزود.
یعنی نه تنها برای جلوگیری از بحران سیاسی در ایجاد انسجام ایدئولوژیک ناتوان بود که حتی به اختلافات نخبگان نیز دامن زد. عملکرد یکجانبه دولت در برخورد تبعیض آمیز با یک بخش از اقتصاد کشور به بهانه مبارزه با رانت خواری تنها به ایجاد مقاومت شدید در بین تعداد قابل توجهی از مردم که از طریق آن بخش ارتزاق می کردند، می انجامد. سال های بعد شاید بتوان به شکلی دقیق تر تاثیرات بر هم خوردن موازنه اقتصادی را در بروز تورم، کاهش سرمایه گذاری ها، ورشکستگی بخش خصوصی، شوک های بورس و کاهش اشتغال زایی بررسی کرد.


علی ::: یکشنبه 86/4/3::: ساعت 2:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

چند روزیه که سایتها و خبرگزاریهای مخالف یک فیلم جعلی را دست آویز قرار داده و به آقای خاتمی حمله می کنند .
سئوال اینه که به فرض این فیلم اگر هم واقعی باشه ، آیا لازمه که به خاطر منافع حزبی به بزرگان و مسئولین کشور تهمت و افترا زده و آبروی آنها را برد ؟
آقای خاتمی در میان جوامع و ملل مختلف از محبوبیت ویژه ای برخوردار هست و هشت سال تمام سکان مدیریت کشور را در دستان با کفایت خود داشت و توانست نظام را از بحرانهای بین المللی به خوبی گذر دهد .
ایشان فردی هستند که تز گفتگوی تمدنها را در برابر جنگ تمدنها مطرح کرد و جهان را از جنگ جهانی که به واسطه جنگ طلبی جنگ افروزان در حال شعله ور شدن بود نجات دهد .
در دولت او بود که دیدگاه جهانیان نسبت به کشور عوض شد . مردم دنیا او را به عنوان مصلح بزرگ می شناسند که صلح را به اونها هدیه کرده . او مسیر رخدادهای جهانی را عوض کرد .
در دوران او خشونت جای خود را به گفتگوی سازنده داد . مشکلات مردم به مراتب کمتر شد . جراید در کشور نقش اصلی خود را به عنوان رسانه منتقد حکومت بازیافتند . دولتمردان خود را در برابر مردم مسئول می دانستند و موظف بودند تا در باره تصمیمات خود به ملت توضیح دهند یعنی دولت پاسخگو .
ایشان نماد اسلام مهربان و صلح طلب هستند که در تمامی کشورها طرفدار داره . حالا ایشان به احترام عرف حاکم بر کشوری با خانمی مصاحفه کرده که آنهم برای پیشبرد امورات کشور هست . مخالفین این را بهانه قرار داده و شخصیت این مرد اسطوره ای را تخریب می کنند . آیا انصاف هست ؟!
مگر کشور ما و تاریخ کشور چند نفر مثل دکتر خاتمی سراغ دارد که این چنین به او می تازند و از یک فیلم برای پوشاندن ضعفهای مدیریتی خود بهره برداری سوء می کنند ؟
یکی از افراد وابسته به دولت همه همت خود را بکار گرفته تا شخصیت بی همتای حضرت حجت الاسلام خاتمی را خدشه دار کند و آیا مردم خدمات این مرد بزرگ را فراموش کرده اند ؟
ایشان در تلاش هستند تا با ایده گفتگوی تمدنها ملتها را به هم نزدیک کنند و اگر ما می خواهیم تا دیگران نسبت به ما دیدی بهتر داشته باشند باید به آداب و رسوم آنها احترام بگذاریم و با تنگ نظری بر روابط خود با کشورهای دیگر خدشه وارد نکنیم .

پریا دختر آزاد ایران



علی ::: جمعه 86/4/1::: ساعت 11:48 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

دوستان ! من در این پست یک داستان کوتاه که زاییده ی تخیل خودم هست رو براتون نوشتم اما این داستان تخیلی من آینه  حیقیتی است که اصلش در جامعه وجود داره .

 نمونه هایی تلخ تر وغم انگیز تر از این نمونه ای که من در قالب داستان نوشتمش .

بیست و شش ساله شده بود ، می خواست ازدواج کنه ، فوق لیسانسش رو گرفته بود و با کار و تلاش تونسته بود کمی پول پس انداز کنه و یه خونه اجاره کرده بود ، حاج محسن پدر دوستش یه دختر مناسب براش پیدا کرده بود ، قرار بود شب جمعه برن خواستگاری ، جوان هم خوشحال بود و هم مضطرب ، نگران آیندش بود ، حاج محسن پدر دوستش که تو این چند سال اخیر جوان رو از هر لحاظ به خصوص از لحاظ کاری خیلی حمایت کرده بود با پسرش اومد دنبالش ،

با هم رفتند خواستگاری دختر مورد نظر ، مجلس خواستگاری ،


ـــ حاج محسن : من این جوان رو از هر لحاظ تایید می کنم ، این جوان یکی از مومن ترین و پاکترین و خوش اخلاق ترین و متعهد ترین جوانهای این مملکته ، الحمدالله با کار و تلاش هم تونسته یه مقداری پول پس انداز کنه و مقدمات یه ازدواج ساده رو فراهم


کنه .


ـــپدر دختر : حاج آقا ! پس پدر و مادر این جوان کجا هستند ؟ شهرستانند ؟ حتما بعداً میان ، فکر می کردم برای خواستگاری


پسرشون تشریف میارن.


ـ حاج محسن: نه خیر ،این جوان گل ما ،از نعمت داشتن پدر و مادر محرومه ،تو پرورشگاه بزرگ شده .


پدر دختر که بهت زده شده بود ، بعد از چند لحظه سکوت گفت : چی ، تو پرورشگاه بزرگ شده ، دست شما درد نکنه حاجی ، عجب لقمه ای واسه ما گرفتی ، می خواهی بردارم دخترم رو بدم به کسی که بی کس و کاره و تو پرورشگاه بزرگ شده .


جوان که با شنیدن این زخم زبونها داشت قلبش آتیش می گرفت ، با صدای بلند گفت : چرا ؟ چون من یتیمم ، لیاقت دختر شما رو ندارم ، آیا شما مسلمونی ؟ آیا شما پیرو همون پیامبری هستید که من هستم ؟ تودین ماتوصیه به یتیم نوازی شده ، اما شما که هر چی زخم زبون بلد بودی به ما زدی ، آیا این انصافه که من هم از نعمت داشتن پدر و مادر محروم باشم هم تاوان


محرومیتم رو پس بدم ، من چه گناهی کردم که باید از ازدواج با دختر مورد علاقم محروم بشم .


ـــ پدر دختر : بله ، فرمایشات شما درسته ، ولی من دلم نمی خواد پشت سر دخترم حرف و حدیث باشه ، دلم می خواد دخترم


یه ازدواج بی دغدغه داشته باشه.


جوان در حالی که بغض کرده بود گفت : حاجی من اصلا زن نمی خوام ، غلط کردم ، ترجیح می دم با همین درد تنهایی و غربت خودم بمیرم که مرگ برام ممکن تر و شیرین تره .


جوان این حرفها رو که گفت و دل شکستش رو برداشت و رفت .


ـــ حاج محسن خطاب به پدر دختر گفت : امیدوارم یه دامادی گیرت بیاد که هیچ مشکل ظاهری نداشته باشه ، پدر مادر دار و پولدار و باسواد باشه اما روزی صد بار آروز کنی که ای کاش اون جوان رو رد نکرده بودی ، این بهترین آرزویی که می تونم برات بکنم .


در این دنیا هیچ چیز سر جای خود نیست ، حق در نزد حقدار نیست .




علی ::: چهارشنبه 86/3/30::: ساعت 6:4 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سلام.

بازهم تصمیم گرفتم با هم یسری به بلاگ نامه بزنیم و همکلام بشیم.هیچ فکر کردین که این وبلاگهایی که به راحتی از کنارش رد می شیم چقدر می تونه روی افکارمون تاثیرگذار باشه؟یا همین وبلاگهایی که می نویسیم در دراز مدت یا کوتاه مدت چقدر می تونه تاثیرات منفی و مثبت روی افکار خواننده ها بذاره؟

وبلاگ یک رسانه غیر رسمی هست ولی گاهآ از خیلی از رسانه های رسمی و معتبر جهان هم می تونه موثر تر کار کنه.اون هم به خاطر داشتن زبان غیر رسمی .ساده و ارتباط نزدیک خواننده با نویسنده و....

شاید این مثال چندان با نوشته های بالا مرتبط نباشه اما من شخصآ معتقدم که این قضیه را می شه با نوشته های خودمون توی وبلاگ مرتبط بدونیم.

در جنگ عراق و امریکا(یا همون امریکا با عراق) تنها سی درصد از مردم امریکا موافق جنگ با عراق بودن.در طی یک شب و با پخش یک خبرکوتاه از رسانه های امریکا این رقم به هفتاددرصد رسید.یعنی هفتاد درصد مردم امریکا با جنگ علیه عراق موافقت کردند.تاثیر یک خبر کوتاه را ببینید تا چه حد است.

حالا این خبر چی بود؟

خبر این بود که سربازان بعثی عراق از کشورشون فرار کرده بودند و به کشور کویت پناهنده شده بودن و به یک زایشگاه می رن.رسانه های امریکا با پرستار زایشگاه مصاحبه کردند و این پرستار گفت:من خودم شاهد بودم که یکی از این سربازهای عراقی وقتی اومد در زایشگاه دید که سیصد نوزاد تازه متولد شده در دستگاه هستند و از طریق دستگاه تنفس می کنند.این سرباز بی رحم عراقی برق دستگاها را کشید و موجب خفه شدن سیصد نوزاد بی گناه شد.

تاثیر یک خبر را می بینید؟یک خبر چند خطی کوتاه.

هرچند بعدها معلوم شد که این خانم پرستار حتی یکبارهم در عمرش کویت را از نزدیک ندیده و دخترسفیر کویت در امریکابوده.ولی این خبر تاثیر خودش را گذاشت....

متاسفانه مدتیست که اینگونه موارد مشابه در بین برخی بلاگرها رواج یافته و با دادن اطلاعات و خبرهای ساختگی و یا برگرفته از ذهنیت خود خواسته یا ناخواسته.برنامه ریزی شده یا بی هدف. برروی افکار خواننده تاثیرگذارند. معمولا نویسندگان این وبلاگها افرادی فقط دارای ادعا و شعارهای بلند پروازانه هستن که بیشتر هدف های خاصی را دنبال میکنند که به نوعی تروریست های اینترنتی هستند...

بیائید از کنار نوشته های خودمون و دیگران در وبلاگها به همین راحتی نگذریم.سعی کنیم مطلبی بنویسیم که تاثیر خودش را خیلی محکم روی افکار خواننده بذاره.مطالبی حقیقی و بدور از افکار و اهداف تروریستی متنی.باید مطلبی که توی وبلاگها نوشته می شه از منطق محکم و قوی برخوردار باشه تا هیچ شبهه ای برای خواننده به وجود نیاد و اگر هم مشکلی پیش اومد و برای خواننده نا مفهوم بود به راحتی بتوانید جواب قانع کننده ای بهش بدید.

مطمئن باشید خیلی از نوشته های شما(حتی خاطرات روز مره)هم می تونه تاثیرات زیادی را روی خواننده ها بذاره.پس وبلاگ و نوشته هاتون را دست کم نگییرید...



علی ::: پنج شنبه 86/3/24::: ساعت 11:48 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده‌اند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت.

ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تکه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه‌ای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند که چطور او ادعا می‌کند که زیباترین قلب را دارد؟

مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی می‌کنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن؛ قلب تو فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است .

پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌کنم. هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده‌ام، من بخشی از قلبم را جدا کرده‌ام و به او بخشیده‌ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند؛ چرا که یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند که داشته‌ام. امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای که من در انتظارش بوده‌ام پرکنند، پس حالا می‌بینی که زیبایی واقعی چیست؟

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود...



علی ::: سه شنبه 86/3/8::: ساعت 11:30 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سلام...

وبلاگ:جای جدیدی برای<< خود>> ما.وبلاگ هرکس خودهرکس است.؟!
خودی که سالهاست ساخته شده و همچنان درحال ساخته شدن است.من من هستم.توتویی.اواوست.اسممان اینست.قیافه مان این شکلی است.اهل فلانجاییم.اینطور فکر میکنیم و..…

وبلاگ که مینویسیم.به نوعی این خود را در معرض دید عموم قرارمیدهیم.خودی که تابحال در درونمان چمباتمه زده بود و حالا میل به اشکارشدن دارد.وبلاگ ما همان خلق وخوو روحیه و منش و نحوه سخن گفتن ماست که بی تکلف به رشته تحریر در می اید و به دنبال خواننده می گردد.به دنبال کسی که پی به درون ما ببرد.
نقشی که دیگری یا خواننده در ماهیت وبلاگ بازی میکند.بسیار مهم است چرا که اگربخاطردیگری نبود اصلانوشته هایمان را برروی اینترنت نمیگذاشتیم و به همان دفترخاطرات یا دیسک سخت کامپیوتر بسنده می کردیم.پس همه وبلاگنویسان بر این باورند که خودی قابل ارائه دارند وپریروتاب مستوری ندارد.

"اروینگ گافمن"(Erving Goffman) جامعه شناس کانادایی اهمیت نگاه دیگران را عنصرمهمی در حفظ هویت هرشخص می داند ومعتقد است که انسانها به چهره ای که از خود نشان می دهندبسیاراهمیت می دهند.بنا بر این حضور ما در جامعه مجازی وبلاگ نویسی بنوعی هویت مارا تایید میکند.

باهربار نوشتن یک قسمت از خود را بیرون می ریزیم و در جایی ثبت می کنیم که اینجا خود قسمتی از هویت ماست.تمام اجزاتشکیل دهنده یک وبلاگ خبر از درون صاحب انرا می دهند.متن ها.عکس ها.موسیقی ها.نام و حتی قالب وبلاگ.در نتیجه وبلاگ ما خیلی چیزها بما میگوید:شوخ طبع هستیم یا نه.مذهبی هستیم یا نه.ادیب هستیم یا نه....حتی فکر می کنم صاحب وبلاگ پول داده باشد و از قالب مجانی بیرون رفته باشد حکایت از وضع مالی یا دست و دلبازی او می کند!
اما برای اینکه این خود را زنده نگه دارید باید خوانده شویم(بارها خوانده ایم: خیلی ممنون که به من لینک دادی)اگر قسمت نظردیگران را زنده نگه داشته ایم دوست داریم نوشته شود.این میل به خوانده شدن همان چیزی است که جامعه شناسان هویت اجتماعی می نامند.هویت اجتماعی باروشهایی شکل می گیرد که فرد به واسطه انها از وجودوحضوراجتماعی خودو از جا افتادنش در اجتماع دفاع می کند و در عین حال در پی آنست که ارزش خودرابالاببرد.
فرصتی که وبلاگنویسی به ما میدهد منحصر بفرداست.هیچ وسیله ارتباطی دیگری برای مردم عادی امکان بیرون ریختن خودرادربرابرتعدادنامحدودی مخاطب فراهم نیاورده است و این است رمز موفقیت وبلاگ.چراکه از خود نوشتن دلپذیر است .بقول یک وبلاگ نویس هیچ رمانی زیباتر از داستان زندگی خودما نیست….

امیدوارم دقت ما به اهمییت وبلاگ نویسی بیش از پیش بسوی (فرهنگ سازی نوین درخور جامعه) باشد.در پایان ضمن عرض پوزش بدلیل تاخییر در اپدیت جدید جا داره از دوستان.کاربران.مدیران.رسانه ها و... که در نمایشگاه رسانه های دیجیتال از غرفه ی مشاوربلاگ دیدن کردند تشکرکنم و امیدوارم تمام بحثهایی که در راستای فرهنگسازی جامعه ی وبلاگ ها با مخاطبین صورت گرفته (می گیرید) نتیجه بخش باشد...التماس دعا



علی ::: چهارشنبه 86/3/2::: ساعت 1:36 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>