سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

چوبه دار اعدام افسانه عکس و تصویر

در یک افسانه کهن پرویی از شهری سخن میگویند که در آن همه شاد بودند. ساکنان آن هر کاری می خواستند، می کردند و به خوبی با هم کنار می آمدند. فقط شهردار غمگین بود ، چون مدیریتی لازم نبود .زندان خالی بود،دادگاه هرگز به کار نمی آمد و محضرخانه ها هم هیچ کاری نداشتند. چون ارزش قول مردم بیشتر از اسناد مکتوب بود .
یک روز، شهردار چند کارگر را از شهر دوری فراخواند تا در وسط میدان اصلی شهر ، یک چهار دیواری بنا کنند . تا یک هفته صدای چکش و اره شنیده می شد .در پایان هفته ،شهردار همه اهالی را به مراسم افتتاح دعوت کرد . 
تخته های دروازه مو قرانه برداشته شدند و در آنجا...
یک چوبه دار ظاهر شد . مردم از هم می پرسیدند چوبه دار آنجا چه می کند. هراسان ،مسایلی را که تا دیروز با توافق دو طرفه حل می کردند ،به دادگاه بردند . به محضرخانه ها رفتند تا آن چه را که پیش از آن ،تنها یک قول مردانه بود ،ثبت کنند . و از ترس قانون ، به گفته های شهردار توجه کردند.
در آن افسانه می گوید آن چوبه دار هرگز به کار نرفت ولی حضورش همه چیز را دگرگون کرد.



علی ::: جمعه 90/4/3::: ساعت 1:46 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: مکتوب - پائولو کوئیلو

طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>