حضرت على (ع) مىفرماید: «هیچگاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند و او را به هیچ کارى مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده نساخت. در هیچ امرى قدمى برخلاف میل باطنى من برنداشت و هرگاه که به رخسارش نظاره مىکردم تمام غصههایم برطرف مىشد و دردهایم را فراموش مىکردم» و در جایى دیگر مىفرماید: «به خدا قسم هرگز کارى نکردم که فاطمه خشمگین شود و او نیز هیچگاه مرا خشمگین نکرد» (بحارالانوار ج 43 ص 60 و 123). حضرت فاطمه (س) در ابتداى وصیت خود به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «یا ابن عم ما عهدتنى کاذبْ ولاخائنْ ولاخالفتک منذ عاشرتنى اى پسرعمو هیچگاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدى و از آن زمان که با من زندگى کردى با تو مخالفت نکردهام». امیرالمؤمنین (ع)در پاسخ فرمود: ( معاذالله انت اعلم بالله وابار واتقى واکرم واشد خوفاً من الله من أن او بخک مخالفتى. پناه به خدا تو عالمتر به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامىتر و ترسانتر از خدایى از این که من تو را به نافرمانى از خود سرزنش کنم» (بحارالانوار ج 43 ص 191). براى آگاهى بیشتر. حضرت فاطمه (س) در سخنرانى خود در مسجد مدینه جملات ارزندهاى بیان فرمود که بخشهایى از آن را نقل مىکنیم: فجعل اللَّه الایمان تطهیرا لکم من الشرک والصلوة تنزیها لکم عن الکبر. والصبر معونة على استیجاب الاجر. والامر بالمعروف مصلحة للعامة خداوند به وسیله ایمان زنگ شرک را از دلهایتان زدود و با نماز خودپرستى را از شما دور کرد و صبر را سبب به دست آوردن ثواب اخروى قرار داد و امر به معروف را به جهت مصلحت عموم مردم واجب نمود،(1).
روزى حضرت على (ع) فرمود: فاطمه جان آیا در منزل غذایى هست که بیاورى؟ حضرت فاطمه (س) فرمود: سه روز است غیر از خوراکى که به شما مىدادم و خود نمىخوردم، در منزل نداریم. حضرت على (ع) فرمود: پس چرا به من نگفتى تا تهیه کنم؟ حضرت فاطمه (س) فرمود: پدرم رسول خدا (ص) به من فرمود از شوهرت تقاضایى نکن. اگر او خود چیزى تهیه کرد و آورد، استفاده نما و بپذیر وگرنه درخواست چیزى نداشته باش،(2).
(1)وسائل الشیعه، ج 1، ص 13)(2)بحارالانوار، ج 14، ص 197)
پندی بزرگ از بانوی بزرگ دو عالم.!!اگرعفو و بخشش خوب است چرا فاطمه(س)عمر را نبخشید؟
عفو و بخشش در چند مورد خوب و پسندیده نیست:1- جایى که موجب تقویت ظلم گردد، 2- جایى که موجب تشویق ظالم گردد، 3- اگر اثر بدتربیتى و اخلاقى بر جامعه یا شخص ظالم گذارد، 4- جایى که مسأله مورد حق دیگران نیز باشد و باید توجه داشت که اعمال پسندیده نیز چنین هستند مثلاً تواضع خوب است، ولى در روایات وارد شده براى شخص متکبّر تواضع نکنید. کتابهای مرتبط:
1- فاطمه در آیینه کتاب، اسماعیل انصارى 2- اخلاق حضرت فاطمه (س)، حسین غیب عندحى 3- ام ابیها، رضا شیرازى 4- تزویج فاطمه زهرا (س)، محمد روحانى على آبادى 5- حضرت فاطمه (س)، مهدى الهى 6- خاطر زهرا شادمانى دل پیامبر (ص)، احمد رحمانى)
یا ستار العیوب
آنجا که همه مثل هم فکر می کنند هیچ کس زیاد فکر نمی کند .
نمی دونم چرا بعضی هامون دوست داریم همه مثل ما فکر کنند و فکر می کنیم هر کس مثل ما فکر نمی کنه اشتباه می کنه و اینقدر بهش بد بین می شیم که حتی از دین و اسلام خارجش می کنیم ، نمی دونم چرا برای نظرات هم احترام قائل نیستیم و به راحتی به خودمون اجازه می دیم به خاطر یه اختلاف نظر به هم دیگه توهین کنیم و هر چی دلمون می خواد نثار هم بکنیم ، چرا ما هنوز یاد نگرفتیم به خاطر یه اختلاف نظر همه چیز رو به هم نریزیم و دوستی ها رو تبدیل به دشمنی نکنیم ، چرا ما جنبه ی شنیدن نظر مخالف خودمون رو نداریم ، چرا می خواهیم به زور نظراتمون رو به هم دیگه تحمیل کنیم ، چرا به هرکسی که مثل ما فکر نمی کنه به دیده ی حقارت نگاه می کنیم و در مقابلش موضع می گیریم ، ما هنوز بلد نیسیتم چطور با هم تبادل فکر و عقیده کنیم ، چرا نمی خواهیم به حرف هم دیگه گوش بدیم و به هم کمک کنیم تا حقیقت رو پیدا کنیم ، الان حقیقت اینکه چطور میشه این کشور رو آباد کرد پیش هیچ حزب و هیچ شخصیت سیاسی نیست بلکه حقیقت این وسط بین ما گم شده ، هر کسی میاد هر کاری فکر می کنه درسته انجام می ده و می ره و همه ی مشکلات هم در جای خودشون باقی می مونند ، چرا ؟ چون نه تنها به هم کمک نکردیم ، نه تنها از نظرات هم استفاده نکردیم بلکه فکر می کنیم هر کاری خودمون می کنیم درسته ، همه اینا به خاطر اینه که برای نظرات هم احترام قائل نیستیم و خودمون با دستهای خودمون داریم ایرانمون رو نابود می کنیم ، من که این حرفها رو می زنم فکر نکنید طرفدار خاتمی ، احمدی نژاد یا رفسنجانی هستم ، بنده بی طرفم چون هیچ کدوم از این آقایون انتظار من رو برآورده نکردند ، هر کدومشون به بهانه ی من ملت هر کاری دلشون می خواد می کنند و این وسط من , این ملت بیچاره هستم که چوب اشتباهات این آقایون رو می خورم . و اما این جنجالی که اخیرا به وجود اومده ، ماجرای مصافحه جناب خاتمی با دختران ایتالیایی ، با ثابت کردن این موضوع چی به دست میاریم ؟ جز اینکه دوستی ها رو تبدیل به دشمنی می کنیم و دشمنمون رو شاد می کنیم و به مقصودش می رسونیم ، آره دشمن من همین رو می خواد ، می خواد بین من و تو اختلاف بندازه ، می خواد اختلاف بندازه و حکومت کنه ، من و تو کی می خواهیم این چیزا رو بفهمیم ؟ اگر آبروی خاتمی بره ، اول از همه آبروی من وشمای ایرانی هم رفته ، یا ستار العیوب ، برادر و خواهر مسلمانم هر چی می دونی تو دلت خودت نگه دار و سکوت کن و این جنجال رو تمومش کن که آبروی همه ی ایرانیان و روحانیون در خطره ، به خاطر مصلحت ایرانمون ، چشمت رو بر روی خطای کرده یا نکرده ی خاتمی ببند و بهانه دست دشمنت نده و کار ایشون رو به خدا و امام زمانش واگذار کن ، خودش می دونه و خدای خودش تو به فکر ایرانت باش و کمک کن برای داشتن ایرانی آباد و اسلامی . کمک کن اسلام ناب محمدی از بین نره ، کمک کن تا اسلام امریکایی بین ما نفوذ پیدا نکنه که عامل نابودی ما به راحتی فراهم میشه . یا ستار العیوب .
چند روزیه که سایتها و خبرگزاریهای مخالف یک فیلم جعلی را دست آویز قرار داده و به آقای خاتمی حمله می کنند .
سئوال اینه که به فرض این فیلم اگر هم واقعی باشه ، آیا لازمه که به خاطر منافع حزبی به بزرگان و مسئولین کشور تهمت و افترا زده و آبروی آنها را برد ؟
آقای خاتمی در میان جوامع و ملل مختلف از محبوبیت ویژه ای برخوردار هست و هشت سال تمام سکان مدیریت کشور را در دستان با کفایت خود داشت و توانست نظام را از بحرانهای بین المللی به خوبی گذر دهد .
ایشان فردی هستند که تز گفتگوی تمدنها را در برابر جنگ تمدنها مطرح کرد و جهان را از جنگ جهانی که به واسطه جنگ طلبی جنگ افروزان در حال شعله ور شدن بود نجات دهد .
در دولت او بود که دیدگاه جهانیان نسبت به کشور عوض شد . مردم دنیا او را به عنوان مصلح بزرگ می شناسند که صلح را به اونها هدیه کرده . او مسیر رخدادهای جهانی را عوض کرد .
در دوران او خشونت جای خود را به گفتگوی سازنده داد . مشکلات مردم به مراتب کمتر شد . جراید در کشور نقش اصلی خود را به عنوان رسانه منتقد حکومت بازیافتند . دولتمردان خود را در برابر مردم مسئول می دانستند و موظف بودند تا در باره تصمیمات خود به ملت توضیح دهند یعنی دولت پاسخگو .
ایشان نماد اسلام مهربان و صلح طلب هستند که در تمامی کشورها طرفدار داره . حالا ایشان به احترام عرف حاکم بر کشوری با خانمی مصاحفه کرده که آنهم برای پیشبرد امورات کشور هست . مخالفین این را بهانه قرار داده و شخصیت این مرد اسطوره ای را تخریب می کنند . آیا انصاف هست ؟!
مگر کشور ما و تاریخ کشور چند نفر مثل دکتر خاتمی سراغ دارد که این چنین به او می تازند و از یک فیلم برای پوشاندن ضعفهای مدیریتی خود بهره برداری سوء می کنند ؟
یکی از افراد وابسته به دولت همه همت خود را بکار گرفته تا شخصیت بی همتای حضرت حجت الاسلام خاتمی را خدشه دار کند و آیا مردم خدمات این مرد بزرگ را فراموش کرده اند ؟
ایشان در تلاش هستند تا با ایده گفتگوی تمدنها ملتها را به هم نزدیک کنند و اگر ما می خواهیم تا دیگران نسبت به ما دیدی بهتر داشته باشند باید به آداب و رسوم آنها احترام بگذاریم و با تنگ نظری بر روابط خود با کشورهای دیگر خدشه وارد نکنیم .
پریا دختر آزاد ایران
دوستان ! من در این پست یک داستان کوتاه که زاییده ی تخیل خودم هست رو براتون نوشتم اما این داستان تخیلی من آینه حیقیتی است که اصلش در جامعه وجود داره .
نمونه هایی تلخ تر وغم انگیز تر از این نمونه ای که من در قالب داستان نوشتمش .
بیست و شش ساله شده بود ، می خواست ازدواج کنه ، فوق لیسانسش رو گرفته بود و با کار و تلاش تونسته بود کمی پول پس انداز کنه و یه خونه اجاره کرده بود ، حاج محسن پدر دوستش یه دختر مناسب براش پیدا کرده بود ، قرار بود شب جمعه برن خواستگاری ، جوان هم خوشحال بود و هم مضطرب ، نگران آیندش بود ، حاج محسن پدر دوستش که تو این چند سال اخیر جوان رو از هر لحاظ به خصوص از لحاظ کاری خیلی حمایت کرده بود با پسرش اومد دنبالش ،
با هم رفتند خواستگاری دختر مورد نظر ، مجلس خواستگاری ،
ـــ حاج محسن : من این جوان رو از هر لحاظ تایید می کنم ، این جوان یکی از مومن ترین و پاکترین و خوش اخلاق ترین و متعهد ترین جوانهای این مملکته ، الحمدالله با کار و تلاش هم تونسته یه مقداری پول پس انداز کنه و مقدمات یه ازدواج ساده رو فراهم
کنه .
ـــپدر دختر : حاج آقا ! پس پدر و مادر این جوان کجا هستند ؟ شهرستانند ؟ حتما بعداً میان ، فکر می کردم برای خواستگاری
پسرشون تشریف میارن.
ـ حاج محسن: نه خیر ،این جوان گل ما ،از نعمت داشتن پدر و مادر محرومه ،تو پرورشگاه بزرگ شده .
پدر دختر که بهت زده شده بود ، بعد از چند لحظه سکوت گفت : چی ، تو پرورشگاه بزرگ شده ، دست شما درد نکنه حاجی ، عجب لقمه ای واسه ما گرفتی ، می خواهی بردارم دخترم رو بدم به کسی که بی کس و کاره و تو پرورشگاه بزرگ شده .
جوان که با شنیدن این زخم زبونها داشت قلبش آتیش می گرفت ، با صدای بلند گفت : چرا ؟ چون من یتیمم ، لیاقت دختر شما رو ندارم ، آیا شما مسلمونی ؟ آیا شما پیرو همون پیامبری هستید که من هستم ؟ تودین ماتوصیه به یتیم نوازی شده ، اما شما که هر چی زخم زبون بلد بودی به ما زدی ، آیا این انصافه که من هم از نعمت داشتن پدر و مادر محروم باشم هم تاوان
محرومیتم رو پس بدم ، من چه گناهی کردم که باید از ازدواج با دختر مورد علاقم محروم بشم .
ـــ پدر دختر : بله ، فرمایشات شما درسته ، ولی من دلم نمی خواد پشت سر دخترم حرف و حدیث باشه ، دلم می خواد دخترم
یه ازدواج بی دغدغه داشته باشه.
جوان در حالی که بغض کرده بود گفت : حاجی من اصلا زن نمی خوام ، غلط کردم ، ترجیح می دم با همین درد تنهایی و غربت خودم بمیرم که مرگ برام ممکن تر و شیرین تره .
جوان این حرفها رو که گفت و دل شکستش رو برداشت و رفت .
ـــ حاج محسن خطاب به پدر دختر گفت : امیدوارم یه دامادی گیرت بیاد که هیچ مشکل ظاهری نداشته باشه ، پدر مادر دار و پولدار و باسواد باشه اما روزی صد بار آروز کنی که ای کاش اون جوان رو رد نکرده بودی ، این بهترین آرزویی که می تونم برات بکنم .
در این دنیا هیچ چیز سر جای خود نیست ، حق در نزد حقدار نیست .