سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

هر چه را که دوست دارید در لوای حمایت الهی قرار دهید، اگر به خدایی که در درون ماست یکسر توکل کنیم، هم حمایت و هدایت می کند و هم جزئی ترین نیاز های ما را بر می آورد
به خاطر ترس از دست دادن است که بیشتر مردم آنچه را که بیش از هر چیز عزیز می دارند از دست می دهند، زیرا آنها به جای توکل به حافظ خود، به راه حل های بیرونی دست می زنند، تردیدها و هراس ها در  اسارت نگاهمان می دارد ،وقتی با وضعی روبه رو می شویم که امیدی در آن نمی بینیم، می پرسیم حالا چه باید کرد؟
جواب اینست:
جایی که راه نیست خدا راه می گشاید.
اگر راهها و چاره ها را به خدا بسپاریم، هر خیر و خوشی را می توانیم از او انتظار داشته باشیم.
اما هرگز برای خدا تکلیف تعیین نکنیم ،یعنی نگوییم از کدام راه می خواهیم به خواسته ی خود برسیم و یا از خود نپرسیم"آیا واقعا ممکن است؟"
همواره این دوقلوهای ترس و دلواپسی آدمیان را به اسارت کشیده اند، رهایی از ترس یک راه بیشتر ندارد :"تبدیل ترس به ایمان"
زیرا ترس ضد ایمان است ایمان به این حقیقت:"
که دو قدرت وجود ندارد، تنها یک قدرت است:قدرت خدا .پس دلسردی وجود ندارد"
و ایمان اگر با عمل همراه نباشد مرده است.امید و ایمان دو عامل موفقیت آدمی اند با این تفاوت که: امید به پیش می نگرد، حال آنکه ایمان یقین دارد که پیشاپیش ستانده است.
یادمان باشد که اگر بتوانیم ایمان بیاوریم مومن را همه چیز ممکن است، با دیدن محدودیت ها در خودمان خدا را محدود نکنیم، چون با خدا هستیم همه چیز ممکن و میسر است.
وقتی چشم امیدمان به خدا باشد،
 هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید
و هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید.
بیایید هرگز این حقیقت را فراموش نکنیم که:"ما همانقدر به خدا محتاجیم که او به ما مشتاق است"
و در پایان وقتی همه ی کارهایت را کردی،خاموش بایست،گاه این دشوارترین زمان برای برآورده شدن خواسته است،چون وسوسه ی تسلیم شدن و به عقب برگشتن و سازش به جان انسان می افتد."
لیکن هر که تا به آخر صبر کند نجات می یابد".



زرین ::: یکشنبه 86/4/10::: ساعت 3:5 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

هیچ فکر کرده اید چرا دوران جوانی این قدر اهمیت دارد و یکی از بحرانی ترین دوران های زندگی نام گرفته است. ما در این دوران یکی از مهمترین تصمیمات زندگی مان را می گیریم، تصمیماتی که نقش عمده ای در آینده کاری و اجتماعی ما خواهند داشت. اینکه از چه راهی قصد داریم امرارمعاش کنیم، تصمیمی است که اگر در انتخاب آن کمی ناآگاهانه عمل کنیم حتم نداشته باشید که در اندک زمانی شکست می خوریم و با مخ به زمین می آییم.اما واقعا راز کامیابی در کار چیست اگر مثل ادیسون به کار نگاه کنید آن گاه موفق و پیروز خواهید شد. ادیسون هم نظیر بسیاری از افراد موفق دنیا خانواده متمول نداشت، پسر یک روزنامه فروش که حتی مدرسه هم نرفت، تنها علاقه به کار در لابراتوار بود که باعث شد پس از ۲۸ ساعت کار روزانه دست به اختراع بزند و صنعت دنیا را حیات بخشد.
ادیسون در خاطراتش نوشته: «هرگز در زندگی ام یک روز هم کار نکردم. آنچه انجام دادم سرگرمی بوده است.» این یک واقعیت است که انسان به هر کاری علاقه و دلبستگی داشته باشد، موفق خواهد شد. ولی اغلب ما این اصل را نادیده می گیریم و علایق خودمان را در کارها و فعالیت های دیگران جست وجو می کنیم. ما غالبا از دیدن آدم های موفق خرسند می شویم ولی هیچ گاه درصدد برنمی آییم که توانایی های خود را کشف کنیم. بزرگترین درد جوانان این است که هرگز نمی دانند به دنبال چه کاری هستند. روز به روز بر تعداد فارغ التحصیلان دانشگاه ها افزوده می شود ولی حیف که اغلب آنها نمی دانند چه کاری از دستشان برمی آید و می خواهند چه کاره شوند. مطالعات بسیاری از وجود ارتباط مستقیم بین شغل و سلامت روحی افراد حکایت می کند، پس تعجب نکنید اگر می بینید پسران و دختران جوانی که با افکار و اندیشه های مثبت و عالی وارد بازار کار و اجتماع می شوند ولی بعد از گذشت چندین سال دچار سرخوردگی و یاس شده و مشتری ثابت کلینیک های اعصاب و روان می شوند.
پل بویتون در کتابش که طریقه برای پیدا کردن کار نام دارد می نویسد: «بزرگترین اشتباهی که جوانان جویای کار انجام می دهند این است که نمی دانند چه نوع کاری می خواهند انجام دهند. آنها برای خرید لباسی که پس از چند سال از بین می رود بیش از انتخاب شغل که با آرامش خاطر و سعادت آینده شان در ارتباط است توجه و دقت می کنند.» اما به راستی انتخاب شغل مناسب چگونه امکان پذیر است گفت وگو با افراد موفق و مشاوران آموزشی یکی از بهترین پیشنهادها در این زمینه است. اما قبل از آن بایستی به توانایی ها، استعدادها و اموری که بدان علاقه مندیم بیندیشیم. چرا که مشاوران تعیین رشته و کاریابی تنها کاری که می توانند انجام دهند، ارائه اطلاعات در مورد رشته ها و فعالیت های گوناگون است. آنها فقط اظهارنظر می کنند، تصمیم نهایی با خود شما است.
با اینکه می توان حدس زد با گفتن این جمله چه جار و جنجالی در خانواده ها ایجاد می شود اما توصیه می شود تنها به دلیل اینکه خانواده شما می خواهد رشته یا تجارت خاصی را پیش گیرید، شغل حرفه ای خود را تحت اجبار و زور والدین انتخاب نکنید. البته به راهنمایی ها و اندرزهای والدین خود به دقت گوش دهید، اما در اصل این خود شما هستید که باید تصمیم نهایی را بگیرید، این شما هستید که در کار خود خوشبخت یا بدبخت می شوید. درباره انتخاب حرفه به پیشنهادها و راهنمایی هایی که یکی از اساتید روانشناسی آمریکا هاری گیتسن به جوانان جویای کار می کند، فکر کنید و سپس با اعتماد به نفس تصمیم بگیرید.
۱ هیچ وقت به شخصی که مدعی است روش سحرآسا درباره تعیین استعداد حرفه ای شما دارد رجوع نکنید. جمجمه شناسان و پیشگویان و خط شناسان جزء این گروه هستند. اطلاعات و روش آنها هرگز موثر نخواهد شد.
۲ از شغل و کاری که عده کثیری به آن اشتغال دارند دوری کنید، زیرا تنها در آمریکا بیش از ۲۰ هزار کار گوناگون وجود دارد. فکرش را بکنید بیش از ۲۰ هزار اما جوانان ما از آن آگاهند نه تنها چهارپنجم دختران و دوسوم پسرانی که در مدارس عالی به تحصیل مشغولند چهار الی پنج شغل به خصوص در نظر می گیرند. از اینکه امروز عده زیادی از مردم به چند شغل انگشت شمار روی می آورند شگفتی نیست اگر نگرانی و بیماری اعصاب در بین فکلی های ادارات شیوع پیدا می کند.
۳ از کارهایی که یک دوره شانس موفقیت امرارمعاش دارد جدا بپرهیزید.
۴ پیش از آنکه عمر خود را صرف کاری کنید، هفته ها حتی ماه ها مطالعه کنید و از مردان و زنانی که ۱۰ ، ۲۰ و یا ۴۰سال از عمر خود را در آن حرفه صرف کرده اند مشورت بخواهید....



علی ::: جمعه 86/4/8::: ساعت 2:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

مسئولین بخوانند چون دیگران می‏دانند.

میدانم کشوری صنعتی نیستیم ، می‏دانم پول نفت است که گردونه‏ی اقتصادمان را می‏چرخاند ، می‏دانم تازه به دوران رسیدگان فروانی با پول‏های کثیف و بادآوردشان اقتصاد شکسته‏مان را خردتر ساخته‏اند ، می‏دانم با زمین‏خواری ، رشوه و پول‏شویی درآمدهای میلیاردی کسب کرده‏اند و می‏دانم مردان دولتی آلوده باجهای کلان و پروژه‏های خیالی گشته‏اند!!!

پول خدمتگذاران را سرمایه دار وسرمایه داران را خدمتگذار کرده است!

اما با همه‏ی اینها در پی توجیه و انکار وضعیت شغلی جوانان جامعه نیستم ، با همه ضعفهای موجود این نکات قابل انکار نیست که:

1- ما هم به دنبال کاری بدون دردسر و بی‏تلاش هستیم.

2- پول نفت ملت ما را تنبل کرده است.

3- بدون داشتن مهارت و تخصص و قبل از آموزش می‏خواهیم بار خویش را ببندیم.

4- راه‏های زیادی است که به توان پول‏های کلانی به دست اورد.

5- هر کس در هر جایگاهی که باید باشد نیست و سهمی که حقش است به او نمی‏رسد.

اما باز هم این خود ما هستیم که موقعیت خویش را می‏سازیم (وارد جزییات نمی‏شوم ، هر کسی را اندرونی است بر قضاوت آشنا).

بحث من کار و بی‏کاری است و معضلی بنام جونان بی‏کار و درصد رو به افزایش آن.

آیا واقعاً کار نیست و خانه نشینی ما فقط بهانه‏ای است برای تن‏پروری؟ یا کار فرمایان به دلیل سیل بیکاران ، سوء استفاده از کارمندان و زیر دستان خویش را توجیه و منطقی می‏پندارند یا ما فشار کارفرما را تاب نیاورده و چون سلاحی برای مبارزه نداریم کارشکنی را ابزار جنگ خویش ساخته‏ایم. یا تن به هر خفتی داده‏ایم که به بیکارگی و تنبلی متهم نگردیم. و یا کارفرمایان بدنبال نوجوانان و دخترانی می‏گردند که با اندک هزینه‏ای آنها را استثمار کنند و یا کارفرمایان را چاره‏ای جز این نماده است (درآمد پایین و هزینه‏های سرسام‏آور و ترس از وزرات کار).

به واقع تمامی اینها درست است و قوانین کار ما ضعف‏های بسیار دارد ، که هم کارفرمایان شاکیند و هم کارمندان. حقیقتی است واقع و واقعیتی آشکار و عیان..

اگر می‏گویید اشتباه می‏اندیشم ، بگویید مرا تاب شنیدن نقد هست ، اما قبل از آن پشت شیشه و ویترین مغازه‏ها را نگاهی اندازید:"به نوجوانی ، برای کار نیازمندیم یا یک کارگر ساده می‏خواهیم" و یا صفحه‏ی نیازمندیهای یک روزنامه را برداشته و بنگرید که همه جویای کارند و همه دنبال نیروی کار ، اما نیجه هیچ است و هیچ. یا سفرش کاری به کسی دهید ، حداقل زمان شروع کار یک‏ماه است و چند ماه بدقولی در پی‏اش.



آسمان ::: چهارشنبه 86/4/6::: ساعت 1:53 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

یا ستار العیوب

آنجا که همه مثل هم فکر می کنند هیچ کس زیاد فکر نمی کند .

نمی دونم چرا بعضی هامون دوست داریم همه مثل ما فکر کنند و فکر می کنیم هر کس مثل ما فکر نمی کنه اشتباه می کنه و اینقدر بهش بد بین می شیم که حتی از دین و اسلام خارجش می کنیم ، نمی دونم چرا برای نظرات هم احترام قائل نیستیم و به راحتی به خودمون اجازه می دیم به خاطر یه اختلاف نظر به هم دیگه توهین کنیم و هر چی دلمون می خواد نثار هم بکنیم ، چرا ما هنوز یاد نگرفتیم به خاطر یه اختلاف نظر همه چیز رو به هم نریزیم و دوستی ها رو تبدیل به دشمنی نکنیم ، چرا ما جنبه ی شنیدن نظر مخالف خودمون رو نداریم ، چرا می خواهیم به زور نظراتمون رو به هم دیگه تحمیل کنیم ، چرا به هرکسی که مثل ما فکر نمی کنه به دیده ی حقارت نگاه می کنیم و در مقابلش موضع می گیریم ، ما هنوز بلد نیسیتم چطور با هم تبادل فکر و عقیده کنیم ، چرا نمی خواهیم به حرف هم دیگه گوش بدیم و به هم کمک کنیم تا حقیقت رو پیدا کنیم ، الان حقیقت اینکه چطور میشه این کشور رو آباد کرد پیش هیچ حزب و هیچ شخصیت سیاسی نیست بلکه حقیقت این وسط بین ما گم شده ، هر کسی میاد هر کاری فکر می کنه درسته انجام می ده و می ره و همه ی مشکلات هم در جای خودشون باقی می مونند ، چرا ؟ چون نه تنها به هم کمک نکردیم ، نه تنها از نظرات هم استفاده نکردیم بلکه فکر می کنیم هر کاری خودمون می کنیم درسته ، همه اینا به خاطر اینه که برای نظرات هم احترام قائل نیستیم و خودمون با دستهای خودمون داریم ایرانمون رو نابود می کنیم ، من که این حرفها رو می زنم فکر نکنید طرفدار خاتمی ، احمدی نژاد یا رفسنجانی هستم ، بنده بی طرفم چون هیچ کدوم از این آقایون انتظار من رو برآورده نکردند ، هر کدومشون به بهانه ی من ملت هر کاری دلشون می خواد می کنند و این وسط من , این ملت بیچاره هستم که چوب اشتباهات این آقایون رو می خورم . و اما این جنجالی که اخیرا به وجود اومده ، ماجرای مصافحه جناب خاتمی با دختران ایتالیایی ، با ثابت کردن این موضوع  چی به دست میاریم ؟ جز اینکه دوستی ها رو تبدیل به دشمنی می کنیم و دشمنمون رو شاد می کنیم و به مقصودش می رسونیم ، آره دشمن من همین رو می خواد ، می خواد بین من و تو اختلاف بندازه ، می خواد اختلاف بندازه و حکومت کنه ، من و تو کی می خواهیم این چیزا رو بفهمیم ؟ اگر آبروی خاتمی بره ، اول از همه آبروی من وشمای ایرانی هم رفته ، یا ستار العیوب ، برادر و خواهر مسلمانم هر چی می دونی تو دلت خودت نگه دار و سکوت کن و این جنجال رو تمومش کن که آبروی همه ی ایرانیان و روحانیون در خطره ، به خاطر مصلحت ایرانمون ، چشمت رو بر روی خطای کرده یا نکرده ی خاتمی ببند و بهانه دست دشمنت نده و کار ایشون رو به خدا و امام زمانش واگذار کن ، خودش می دونه و خدای خودش تو به فکر ایرانت باش و کمک کن برای داشتن ایرانی آباد و اسلامی . کمک کن اسلام ناب محمدی از بین نره ، کمک کن تا اسلام امریکایی بین ما نفوذ پیدا نکنه که عامل نابودی ما به راحتی فراهم میشه . یا ستار العیوب .



علی ::: دوشنبه 86/4/4::: ساعت 4:39 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سلام...بمناسبت پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری 84 لازم دیدم مطلبی را به پاسداشت این رویداد به زبان مافی ارائه بدم.یکم؛ دولت نهم را می توان دولت ویژه نامید، دولتی که در میان اسلاف بعد از انقلابش بر این باور است که ریشه در آسمان دارد و معجزه ای است برای نجات مردم. دولتی که چه در قبل از رسیدن به صندلی ریاست جمهوری در نقد بی محابای گذشته کم نگذاشته است و چه بعد از آن تا به گفته نزدیکانش سنگ بنای یک دولت جدید را بگذارد. احمدی نژاد و دوستانش در سوم تیر 84 درمیان شگفتی همگان قوه مجریه را به دست گرفتند تا تجربه شهرداری تهران را به سراسر ایران تعمیم ببخشند. دولت اسلامی بر این بود تا بر اساس وعده هایی که داده است گره از مشکل معاش مردم بگشاید و نفت را به جای دعوا های سیاسی بر سر سفره عموم بنشاند و امکان بهره مندی اقشار جامعه از رفاه را فراهم آورد. مهرورزی و عدالت گستری دو شعار اساسی دولت نهم بودند که نه در فکر توسعه بود و نه جامعه مدنی بلکه خود را دولتی اسلامی می دانست که وظیفه اش نجات مستضعفین جهان است. بر همین اساس نیز دوستان خارجی دولت نهم نه کشورهای توسعه یافته سرمایه دار که فقرای امریکای لاتین و آفریقا بودند و به گفته سخنگوی دولت نهم چشم امیدشان برای نجات از وضعیتی که در آن گرفتارند به محمود احمدی نژاد است.
«معجزه دولت نهم» عنوانی بود که سخنگوی دولت و همسرش برای توصیف ویژگی های احمدی نژاد به کار گرفتند تا آن را نزدیک ترین دولت به دولت اسلامی بخوانند که در پی احیای ارزش های اصیل اسلامی است. دولت خدمتگزار و اسلامی حال در آستانه رسیدن به نیمه راه قرار دارد و کارنامه اش را به قضاوت عموم گذاشته اگرچه از نگاه دولتمردان نقد سیاست های دولت نادیده گرفتن تلاش و حرکت شتابان این دولت برای رسیدن به اهداف اصلی آن است اما این روزها منتقدان دولت فقط اصلاح طلبان درون و بیرون حکومت نیستند، بلکه در درون اصولگرایان نیز بسیاری از همراهان سابق، نقاد دولت شده اند.
دوم؛ دولت نهم وعده مهرورزی به بندگان خدا را داده بود و احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواستار نامگذاری سال 2007 به این نام شد حتی در درون نیز او وعده داد تا نشاط را به جامعه بازگرداند و از بازگشت شور و نشاط به جوانان و دانشجویان سخن گفت. دولت نهادهای صنفی و مدنی که در اختیار اصلاح طلبان بود را نادیده گرفت و حکم به عدم رسمیت آنان داد. انجمن صنفی روزنامه نگاران، خانه کارگر و انجمن های کارفرمایی از جمله نهاد هایی بودند که سیاست های دولت درباره آنان صادق نبود. معترضانی که حقوق صنفی شان را می خواستند اما از نگاه دولت از بیرون از نظام خط می گرفتند تا دولت نهم را ناتوان جلوه دهند.
اقتصاددانان و اساتید دانشگاه نیز نقاد سیاست های اقتصادی دولت بودند. چه آن هنگام که تصمیم گرفت تا سهام عدالت را میان مردم توزیع کند و چه روزی که ناگهان مدیران بانک ها را تغییرداد. دخالت دولت در کاهش نرخ بهره بانکی و توزیع بی رویه پول در قالب وام های وعده داده شده به ملت از دیگر مسائلی بود که موجبات نقادی دولت از سوی اقتصاددانان را فراهم آورد. دولت از محل فروش نفت به مردم وعده می داد و در دیگر سو تصمیم گرفت تا سازمان مدیریت و برنامه ریزی را به عنوان یک دستگاه ناظر و برنامه ریزی که حاصل تلاش دولت اصلاح طلب خاتمی بود به زیرمجموعه وزارت کشور و یکی از معاونت های آن انتقال دهد. این سیاست دولت نه فقط صدای اعتراض کارشناسان و منتقدان اصلاح طلب دولت را بلند کرد بلکه موجب مخالفت فرهاد رهبر و بسیاری از مدیران اقتصادی دولت اصولگرا نیز شد. اما دولت تصمیم خود را گرفته بود تا همچنان «انقلابی» عمل کند. چرا که اعتقاد دولت بر این بود که «در دولت قبل پایه های غلط در اقتصاد ریخته شد که فقط خود همان دولت می تواند آن را اداره کند، ما باید آنها را خراب می کردیم و از نو بسازیم که طبیعتاً زمان زیادی می برد.»
سوم؛ اما نقادان دولت فقط عناصر غیرخودی نبودند. اگر دولت خاتمی شعار داده بود که معاند را به مخالف تبدیل خواهد کرد و مخالف را به موافق، در دولت نهم سیاست به گونه ای دیگر بود. اگر عماد افروغ و الیاس نادران تنها نمایندگان اصولگرایی بودند که در مجلس صریح و به دور از لکنت زبان به انتقاد از وزرای دولت نهم در هنگام رای اعتماد پرداختند طولی نکشید تا سایر نمایندگان نیز از عملکرد دولت نهم دلگیر شوند. هرچند باهنر تلاش بسیار کرد تا در مقام نایب رئیس مجلس نمایندگان هوای دولت را داشته باشند اما درخواست های استیضاح و اعتراض های نمایندگان به دولت نشان از شکاف میان بدنه مجلس اصولگرا با مجلس داشت. البته جدای از نمایندگان مجلس برخی از چهره های اصولگرا نیز بودند که از سیاست های دولت نهم رنجیده بودند. هرچند بسیاری از بزرگان تلاش می کردند تا دولت نهم را دولت نمونه و نزدیک ترین دولت به موازین شرع و ارزش های اسلامی بدانند اما نقد محسن رضایی و ناطق نوری بر عملکرد دولت نهم نشان از آن داشت که در میان خودی ها نیز برخی جریان ها از عملکرد دولت ناراضی هستند. حتی حزب موتلفه نیز که تلاش می کرد هیچ گاه خود را بیرون از دایره حامیان دولت نهم قرار ندهد سرانجام گاهی نقاد سیاست های دولت شد و در برخورد دولت با معلمان و دانشجویان نتوانست زبان در کام گیرد و معترض رفتار دولت شد تا دولت نهم به خاطر داشته باشد عمل نکردن به سیاست هایی که وعده داده است و بی توجهی به نقد کارشناسان نه تنها چیزی بر داشته های دولت نمی افزاید که موجبات انتقاد دایره خودی را نیز فراهم خواهد آورد.
چهارم؛ رفتارشناسی دولت نهم درباره منتقدانش نشان از واقعیت دیگری دارد. سخنگوی دولت بر این باور است که منتقدان اصولگرای دولت افرادی هستند که برای گرفتن پست به دفتر رئیس جمهور مراجعه کردند اما بعد از اینکه به هیچ پستی نرسیدند هر اقدام دولت را مورد نقد و اعتراض قرار دادند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می گوید؛ برخی تلاش می کنند با سنگ اندازی های خود مردم را ناامید کنند، هرچند که سنگ اندازی هایشان تاکنون اثری نداشته است، اما بهتر است با دولت نهم برای خدمتگزاری همراه شوند.
سخنگوی دولت در نامه ای به دادستان تهران خواستار برخورد با منتقدان دولت شد. رئیس جمهور بر این باور است که منتقدانشان چشم دیدن پیشرفت های دولت نهم را ندارند و تنها به دنبال سروصدا هستند.
دولت نهم ناکامی ها را در حوزه اقتصاد به دوش دیگران می اندازد و وعده می دهد که روزی دست چپاولگران بیت المال را رو خواهد کرد. در هنگامی که قیمت مسکن رو به افزایش نهاد دولت از دستگیری باندهای زمین خوار وابسته به یک بانک خصوصی خبر داد که به زودی افشا خواهد شد. اما مدت هاست از اعلام این خبر می گذرد و هنوز نه باندهایی که درصدد بودند تا دولت نهم را ناتوان جلوه دهند معرفی شده و نه کاهش قیمت مسکن به عنوان یکی از شعارها و وعده های دولت به ثمر نشسته است. در باره میوه نیز رفتار دولت همین گونه بود اما تا به حال خبری از سوداگران بازار میوه منتشر نشده است. زریبافان در گفت وگویی با ایسنا درباره سالگرد پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری تاکید کرده که خداوند به صداقت و خلوص احمدی نژاد برکت داده و او را در چشم مردم شیرین و محبوب کرد. مطمئناً این گونه اظهارات همانطور که تا این لحظه بیان شده و ادامه داشته است، از این پس هم ادامه خواهد داشت.این موضع گیری ها در حالی است که وجه معنویت یک رئیس جمهور برای پیشبرد و سازندگی اهداف کشور ملاک نیست. بلکه نوع تدابیر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک فرد به عنوان ریاست جمهور است که می تواند جایگاه و برازندگی شخصیت او را در نزد جامعه و افراد آن بالا ببرد. با این وجود جامعه امروز ما آنقدر پویا هست که نتواند به راحتی از کنار به نقد کشیدن عملکردهای دولت و صاحبانش بگذرد. چیزی که مهم است این سوال است که این معنویت در آینده چگونه خواهد بود و به کجا خواهد رسید.
با آغاز سوم تیرماه 84 موازنه ای که طی 16 سال موجب نوعی ثبات سیاسی شده بود یک شبه از بین رفت. موازنه ای که نوعی نظم و انسجام را در ساختار سیاسی و اقتصادی پدید آورده بود. بازگشت اصولگرایی در قالب جنبش هدایت شده سوم تیر با نگاهی به دهه اول انقلاب و با هدف بازتولید انسجام ایدئولوژیک و هنجاری نظام سیاسی و پر کردن خلاء ایدئولوژیک به میدان آمد، اما با از بین بردن موازنه مالی - اقتصادی در کشور عملاً به شکاف میان نخبگان حاکم افزود.
یعنی نه تنها برای جلوگیری از بحران سیاسی در ایجاد انسجام ایدئولوژیک ناتوان بود که حتی به اختلافات نخبگان نیز دامن زد. عملکرد یکجانبه دولت در برخورد تبعیض آمیز با یک بخش از اقتصاد کشور به بهانه مبارزه با رانت خواری تنها به ایجاد مقاومت شدید در بین تعداد قابل توجهی از مردم که از طریق آن بخش ارتزاق می کردند، می انجامد. سال های بعد شاید بتوان به شکلی دقیق تر تاثیرات بر هم خوردن موازنه اقتصادی را در بروز تورم، کاهش سرمایه گذاری ها، ورشکستگی بخش خصوصی، شوک های بورس و کاهش اشتغال زایی بررسی کرد.


علی ::: یکشنبه 86/4/3::: ساعت 2:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

چند روزیه که سایتها و خبرگزاریهای مخالف یک فیلم جعلی را دست آویز قرار داده و به آقای خاتمی حمله می کنند .
سئوال اینه که به فرض این فیلم اگر هم واقعی باشه ، آیا لازمه که به خاطر منافع حزبی به بزرگان و مسئولین کشور تهمت و افترا زده و آبروی آنها را برد ؟
آقای خاتمی در میان جوامع و ملل مختلف از محبوبیت ویژه ای برخوردار هست و هشت سال تمام سکان مدیریت کشور را در دستان با کفایت خود داشت و توانست نظام را از بحرانهای بین المللی به خوبی گذر دهد .
ایشان فردی هستند که تز گفتگوی تمدنها را در برابر جنگ تمدنها مطرح کرد و جهان را از جنگ جهانی که به واسطه جنگ طلبی جنگ افروزان در حال شعله ور شدن بود نجات دهد .
در دولت او بود که دیدگاه جهانیان نسبت به کشور عوض شد . مردم دنیا او را به عنوان مصلح بزرگ می شناسند که صلح را به اونها هدیه کرده . او مسیر رخدادهای جهانی را عوض کرد .
در دوران او خشونت جای خود را به گفتگوی سازنده داد . مشکلات مردم به مراتب کمتر شد . جراید در کشور نقش اصلی خود را به عنوان رسانه منتقد حکومت بازیافتند . دولتمردان خود را در برابر مردم مسئول می دانستند و موظف بودند تا در باره تصمیمات خود به ملت توضیح دهند یعنی دولت پاسخگو .
ایشان نماد اسلام مهربان و صلح طلب هستند که در تمامی کشورها طرفدار داره . حالا ایشان به احترام عرف حاکم بر کشوری با خانمی مصاحفه کرده که آنهم برای پیشبرد امورات کشور هست . مخالفین این را بهانه قرار داده و شخصیت این مرد اسطوره ای را تخریب می کنند . آیا انصاف هست ؟!
مگر کشور ما و تاریخ کشور چند نفر مثل دکتر خاتمی سراغ دارد که این چنین به او می تازند و از یک فیلم برای پوشاندن ضعفهای مدیریتی خود بهره برداری سوء می کنند ؟
یکی از افراد وابسته به دولت همه همت خود را بکار گرفته تا شخصیت بی همتای حضرت حجت الاسلام خاتمی را خدشه دار کند و آیا مردم خدمات این مرد بزرگ را فراموش کرده اند ؟
ایشان در تلاش هستند تا با ایده گفتگوی تمدنها ملتها را به هم نزدیک کنند و اگر ما می خواهیم تا دیگران نسبت به ما دیدی بهتر داشته باشند باید به آداب و رسوم آنها احترام بگذاریم و با تنگ نظری بر روابط خود با کشورهای دیگر خدشه وارد نکنیم .

پریا دختر آزاد ایران



علی ::: جمعه 86/4/1::: ساعت 11:48 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

همه حقایق را تاب گفت نیست و همه وقایع را توان بیان ساختن. بودن هر کلام بر تصویری پیش ساخته بر ضمیری تطبیق یافته تا عملی را بدان زایمان سازیم.
ما آبستن لحظاتی هستیم که چون آنرا بی‏معنا یافته درد زاییدن را تاب نداشته ، پس بیاندازیمش. درد را حصاری پولادین ساخته بر اسارت و شاد زیستن را بهانه‏ای برای بقا.
آری راز هستن‏مان را غافل گشته و چون مترسکان در اندیشه‏ی شجاعتی واهی خویشتن را دستخوش باد ترس کرده‏ایم.
آیا آمده‏ایم برای زیستنی اینچنان خوار؟ آیا تقدیر برایمان اینِ اکنون را قلم زده و یا ما بر راه جاودانگی خط بطلان کشیده‏ایم؟


آسمان ::: جمعه 86/4/1::: ساعت 11:0 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

قطعه گم شده گفت : به گمانم تو همان کسی باشی که مدت هاست در انتظارش هستم . شاید من قطعه گم شده تو باشم .
دایره بزرگ گفت : اما من قطعه ای گم نکردم و جایی برای جور درآمدن تو ندارم .
قطعه گم شده گفت : حیف ! خیلی بد شد . چقدر دلم می خواست با تو قل بخورم .
دایره بزرگ گفت : تو نمی توانی با من قل بخوری ... ولی شاید خودت بتوانی تنهایی قل بخوری !
- : تنهایی ؟ نه قطعه گم شده که نمی تواند تنهایی قل بخورد .
دایره بزرگ پرسید : تا به حال امتحان کرده ای ؟
قطعه گم شده گفت : آخه من گوشه های تیزی دارم . شکل من به درد قل خوردن نمی خوره .
دایره بزرگ گفت :
گوشه ها ساییده می شوند و شکل ها تغییر می کنند .
شاید روزی به هم رسیدیم . این را گفت و قل خورد و رفت .

    

قطعه گم شده باز تنها ماند ... مدتی دراز در همان حال نشست  آنوقت ... آهسته .... آهسته ... آهسته ... خود را از یک سو بالا کشید و ... تالاپ  . باز بلند شد ... خودش را بالا کشید ... و باز تالاپ ...
شروع کرد به پیش رفتن ... و به زودی لبه هایش شروع کرد به ساییده شدن ...
آنقدراز جا بلند شد...افتاد ... بلند شد ...افتاد ...تا شکلش کم کم عوض شد
حالا به جای اینکه تالاپی بیفتد بامبی می افتاد ... حالا به جای اینکه بامبی بیفتد بالا و پایین می پرید ... و حالا به جای اینکه بالا و پایین بپرد قل می خورد و می رفت و نمی دانست به کجا و ناراحت هم نبود ... همین طور قل خورد و پیش رفت تا ...

   
" قسمتی از کتاب : آشنایی قطعه گم شده با دایره بزرگ . نویسنده : شل سیلور استاین "

و اما حرف آبجی کوچیکه  :
یک بار بخواه خواسته ای را که لایق خواستن باشد و آنگاه خواهی دید آنچه تا کنون ندیده ای ... می یابی خودت را آنگونه که تا کنون در هیچ کجای دیگر نیافته ای و در آن زمان به جای گفتن " کاش سرنوشت جور دیگری می نوشت" خواهی گفت " کاش سرنوشت پیش از این ها این گونه می نوشت"
خود را عاشقانه دوست بدار و آنگاه که از عشق لبریز شدی، عشقت را به دیگران رایگان ببخش ... مفروش!



::: جمعه 86/4/1::: ساعت 12:12 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

دوستان عزیز سلام.بزودی بازهم در این مکان وبلاگ خود

را راه اندازی میکنم.

رWWW.SARZAMINEDOOR.COM

www.sarzaminedoor.parsiblog.com



علی ::: پنج شنبه 84/6/3::: ساعت 7:49 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

به افتتاح سایت سرزمین دور خوش آمدید

WwW.SarzamineDoor.Com

 دوستان مهربون و همیشه همراه سلام

امیدوارم که هرجای این دنیای  بزرگ  هستید لحظه هاش بکامتون باشه.باخوندن متن اولیه ی این اپدیت متوجه شدید که بلاخره منهم سایت دار شدم و کم کم  بایستی درعرصه وب کامل رو پای خودم بایستم .که امیدوارم در این راه دوستان از راهنمایی های خودشون من بی بهره نگذارن و البته  با داشتن  دوستان عزیزی همچون  شهرام عزیز از سایت ایران قلم حتمآ از سختی راه بر من کاسته میشه.امابرای اگاهی بیشتر شما دوستان باید به چندنکته کوتاه اشاره کنم.لطفآمنبعدبرای ورود به وبلاگ و چه  سایت از ادرس www.sarzaminedoor.com وارد بشید .لازم به ذکره که صفحه ی اصلی سایت برروی سیستم پارسی بلاگ بصورت موقت نصب شده تا زمانی که سایت و طراحی ان همراه با امکاناتش  بصورت کامل طراحی و راه اندازی بشه.حتما در اپدیت هاوروزهای بعد با سرزمین دور اشنا خواهیم شد .امیدوارم که بتونیم همگی در این دنیای مجازی برای هم دوستانی خوب باشیم واز کنار یکدیگربودن لذت ببریم.

پاینده باشید

 

قصد دارم دیگر بار چون گذشته آنچه را آنی در دلم گذشته است و در دفتر پوسیده خاطراتم گنجانده شده، چه تلخ و چه شیرین،چه سهل و چه دشوار در اینجا نقل کنم.باز بی خوابی چون لباسی تنگ بر تنم نشسته است.دیر وقت است و من مبهوت بی پروایی سقفی گشته ام که سالهاست مرا به تمسخر مینگرددل به سکوت این نیمه شب داده ام ودر تنهایی خود غوطه ورم. سکوت را جرعه جرعه می نوشم تا گیج و مست شوم به گذشته مینگرم! به آن جایی که همیشه انگشت کنایه اش سوی من نشانه است. به آن روزگاران که صداقت را مقدس میشمردم و گران گران بهایش میپرداختم.به آنجا  که دستان تعهد هنوز سست و لغزان نگشته بود و چشمان مهربانی, گشاده ام  مینگریست.آن روزگارانی  که هنوز سایه های تردید بر دیوارهای آشیانه ام نلغزیده بود.سالهایی که شوقی سرشار برای گذشتن از سراب داشتم.سراب را گذشتم و درمردابی نافرجام غرق گشتم.هنوز تنهایم همچون گذشتهء خلوتم.زیر لب آن سیاههء قدیمی ام را زمزمه میکنم"منم آن کوه غرورکه به طنازی چشمان هوس بوسه بر دست حقارت بزند!..."چه چیزی مرا فریفت؟ چه کسی به بیراهه ام کشید.چه چیزی آن سترگ راستی را به لجنزار عزلت کوچ داد؟آیا من از گذشته خواهم رمید.عکسی در برابرم لبخند میزند.به من؟ ناشناسی است که نامش مصلوب روزگاران گذشته ام میکند و مرا به جایی-شهری- که دوستش نداشته ام میبرد!نگاه زلالش آنچنان در من نفوذ میکند که گویی موجی خروشان بر ساحلی خاموش. توفنده می تازد و در من خاموش می شود . سنگین و آرام در برزخی رهایم میکند که برایم سخت بیگانه است.دراین بستر شب عجب آرامشی نهفته است.ساعت چهار بامدادان است و پیکره ام هنوز چون مجسمه ای نخراشیده بر صندلی لمیده است.درد و خستگی در رگهایم خروش میزند و استخوانهایم را میفشارد. گلویم سخت فشرده است و سینه ام سخت تر.سکوت محض مرا در برگرفته.گهگاه صدای موزون قطرات شیر فرسودهء آب چونان موسیقی حزن آلودی سکوت مرا هم آوا می شود.هوای اتاق تنگم گرفته است و بوی تلخ سیگار همه جا را پر کرده.دهانم تلخ تر. پنجره را میگشایم.آه!این کلاغهای لعنتی چرا به ساعت قدیم از خواب بیدار میشوند! گویا سرود مرگ را نوحه میخوانند.انتهای کبود آسمان چرا سرخ است؟ شاید دیشب خون بسیار بر زمین ریخته اند! خون اسطوره های خاطراتم را.دلهای شکسته را شاید به غل کشیده اند.خسته ام. چونان جامانده ای به زیر آوار سالها صداقت! پشیمان از کرده ها و ناکرده ها.در تنگنایی فرو مانده و درمانده. چه چیزی مرا بدینسان به کنج پارینه ها بازگرداند؟ عشق؟ آن شراب سرخ خمار تلخ؟ نه! من عشقی گناه آلوده می خواستم که رخوت قداست سالیانم را فراموش کنم و آن را ذره ذره دور ریزم  تا جان دهم که عشق مرگ است.آری من خویش را کشته ام. من گنهکارم.



علی ::: یکشنبه 84/5/23::: ساعت 9:57 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<   <<   6   7   8      >
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>