بیا در کوچه باغ شهر احساس
گلبرگی از یاس سپید بر تن کنیم
برای خوشبختی هم خدا را با تمامی وجود فریاد کنیم
اگر از باغ همسایه برگ گلی چیدیم
در هوای هم زندگی را احساس کنیم
بیا در کوچه های آشتی
شبنمی از بوسه بسازیم
بیا و مثل بهاران
بر روح زندگی لبخند بزنیم
و در شبی مهتابی
از قصه عشقی خدایی حرفی بزنیم
بیا و همراه باران
بر روی گل طرح آشتی بکاریم
بیا و درشبی سرد
عاطفه رامیان دلها قسمت کنیم ...
نازنین
::: جمعه 86/10/14::: ساعت 7:55 عصر:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
به نام یکتا افریننده ی جهان.دوستان و عزیزان من سلام . خوشحالم که بازهم میتونم در جمع دلنشین وبلاگ نویسان باشم.ومهمتر اینکه بازهم برگشتم به دنیای آدمک ها در سیستم پارسی بلاگ که توسط دوستان خوبم مدیریت میشه. لازم میدونم چند جمله ی کوتاه از گذشته این وبلاگ (آدمک ها) با شما دوستان سخن گویم.
وبلاگ ادمک ها که برای من همچون وبلاگهای قدیم خوددنیایی از خاطرات تلخ و شیرینست تغریبا با شروع بکار رسمی سیستم پارسی بلاگ راه اندازی شد و با کارها و نوشته هایی که در خود دید خیلی زود(در زمان خود)در بین وبلاگهای مختلف موجود در این سیستم حرفهای فراوانی برای گفتن بوجود اورد.
از افتخارات این وبلاگ دو مثال میشه زد.اوردن رتبه ی بالا در داشتن تعداد نظرات و مهمتر باعث شدن رجوع بسیاری از دوستان به سیستم پارسی بلاگ در زمانهای مختلف.
این وبلاگ بار دیگر اماده شده که بازهم شاهد حظورهای پرشکوه و زیبای همگان باشد که بار دیگر در کنار نوشته های تلخ و شیرین دوستانی را گرد هم آورد که نمادی واقعی از دنیای مجازی را شکل دهد.این مهم جز با حظور شما خوبان و همچنین همکاری برخی دوستان رویایی بیش نخواهد بود.
دستان گرم و مهربانتان را در این فصل زمستانی به رسم دوستی میفشارم تا امیدی باشد برای شکل گرفتن دوستای های جاودانه .بیاموزیم . که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی . یا حق...نویسنده :: علی:: سهشنبه 12 دی 1385:: ساعت 10:26 عصر
درست یکسال پیش در همین لحظه هایی که همچون همیشه در گذرست در یک فصل سرد زمستانی این مطلب ارائه شد که هیچوقت گمان نمیکردم روزگاری باعث تجدید صدها خاطرات از گذشته بشه.و چقدر خوبه همیشه بهانه هایی وجود داشته باشه برای برگشتن ذهن به عقب برای بهتر نتیجه گرفتن از راهی که پیش روست.و حال در این روزهای سرد و برفی ؛ گرم گرمم از حضور دلهای بهاری.بابهترین ارزوها...
علی
::: چهارشنبه 86/10/12::: ساعت 7:42 عصر:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
دیروز، با دو روز تاخیر به رسم هر سال،جشن چله هفته نامه چلچراغ برگزار شد.این مراسم صمیمی و پربرنامه که با استقبال نزدیک به سه هزار نفر روبه رو شده بود با نشاط و حواشی جالبی برگذار شد که تصمیم برنوشتن خلاصه یی از این مراسم گرفتم.بعد از خواندن قرآن و سرود جمهوری اسلامی، امیر مهدی ژوله ( نویسنده طنز ) اجرای این مراسم را بر عهده داشت و پس از اجرای قطعه زمستان توسط برزو ارجمند از او و خانواده هنرمندش تشکر کرد . ژوله گفت: « همان طور که می دانید خانواده ارجمند همگی هنرمند هستند . من چند وقت پیش فکر می کردم ارجمند ها چه کار هنری بوده که انجام نداده باشند؟ به این نتیجه رسیدم که آنها فقط اخبار نمی گویند. آن هم به این معنا نیست که نتوانند. فقط اهل دروغ گفتن نیستند! ! » بعد از گفتن این جمله سالن مملو از تشویق حاظرین شد.در بین حواشی قابل توجه این مراسم غیر سیاسی ؛ حرفها و مثال زدنهای امیر ژوله بود.به طوری که وقتی یکی از مدیران اجرایی این مراسم را برای به روی سن آمدن دعوت میکرد، عناوین شغلهای وی را ذکر کرد و با حالتی خاص اعلام کرد بجز ایشان تنها یکنفر در ایران وجود دارد که چندین شغل دارد که با خنده و تشویق حاظرین روبه روشد و با خنده اعلام کرد گمان نمیکردم به شماها الهام شود که منظورم چه بوده.البته شخص دعوت شده به روی سن از این تشبیه استقبال نکرد.
برای خود من سوال شده بود که چرا اکثریت افرادی که به روی سن میروند حتمآ باید درد دلی از بی وفایی های سیاست داشته باشند.که این درد دلها تنها با هموار سازی مجری این مراسم میسر شده بود.قبل از رسیدن مهمان ویژه ی این مراسم بسیار بیاد ماندنی دعوت شده بود از حسین زمان خواننده یی که چند سالی ست فعالیتش محدود شده.گمان کنم حسین زمان پیش از ورود به مراسم ؛ پای کانالهای ماهواره یی اونوری ویا خواننده های سیاسی اونوری نشسته بود که دلش پر بود و هرچی دلش خواست خواند.(دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم)طی چند سال اخیر من ندیده و نشنیده بودم در کشورمون به این شکل در یک محفل بزرگ به این شکل ترانه های کاملآ خاص خوانده بشه که من یاد داریوش اقبالی بندازه.این خواننده در بین ترانه هاش هم یادی از دانشجویان در بند کرد و آروزی آزادی و رسیدن به حقوق واقعی برای مردم کرد.و بلاخره بعد از چند ساعت انتظار ، خاتمی به یاد دو سال پیش که در جشن شب چله چلچراغ که شب مردی با عبای شکلاتی نام گرفت در این مراسم حاضر شد.که سالن میلاد که مملو از حاظرین بود را باورود خود منفجر کرد. فاطمه معتمد آریا از سیدمحمد خاتمی دعوت کرد روی سن بیاید و به مناسبت یلدا برای جوانان نسل سومی فال حافظ بگیرد و وقتی سیدمحمد بالارفت، بسیاری از حاظرین با خواندن ترانه ی یار دبستانی من از وی استقبال کردند.
معتمد آریا از آشنایی اش با خاتمی گفت: «من آقای خاتمی را از زمانی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می کردند می شناسم و همان وقت هم نکته جالب برایم این بود که ایشان تمام بازیگران را با اسم و فامیل می شنا ختند و من همیشه به این نکته که ایشان اسم و فامیل من را می دانند دلخوش بودم.» خاتمی با ذکر یاعلی کتاب حافظ را برداشت و گفت: «ان شاءالله خودش یاری کند و فالی که با حال این جمع سازگار است بیاید.» وقتی دیوان را گشود لبخندی زد و گفت: «به به، عجب فالی، دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود تا دل شب سخن از سلسله روی تو بود». بعد از خواندن شعر حافظ، فاطمه معتمد آریا چند سوال را با محور جوانان و خاتمی مطرح کرد اما سیدمحمد خاتمی هر بار با جملات کوتاهی پاسخ داد.بنظرم رسید دکتر خاتمی بعد از ورودش به سالن از چیزی ناراحت شده.شاید حرفهای خاص حسین زمان به دل خاتمی ننشسته بود. او در پاسخ به این سوال که چه طور رابطه جوانان با شما آن قدر محکم است، گفت: «نمی دانم. فقط من جوانان را دوست دارم.» گرچه مراسم چلچراغ از ساعت 4 شروع شده بود و خاتمی در دقایق آخر حضور پیدا کرد اما حضور او آن چنان مراسم را تحت تاثیر قرار داد که معتمدآریا گفت: «من واقعاً به شما حسودی می کنم. چون این شور و شوقی که برای حضور شما در مجلس به وجود آمد برای حضور هیچ یک از هنرمندان وجود نداشت.» میهمانان دیگری هم در این جشن حضور داشتند.دیروز هم به رسم هر سال نشان هایی از سوی چلچراغ و به انتخاب خوانندگان این مجله به هنرمندان تعلق گرفت. اولین نشان چلچراغی ها به شهید بروجردی تعلق گرفت که پسرش به نیابت از طرف او نشان جسارت چلچراغ را دریافت کرد. نشان افتخار ملی از سوی چلچراغی ها به اعضای تیم والیبال تعلق گرفت که سه تن از آنها با تورها و توپ های والیبال شان روی سن حاضر شدند. بهاره رهنما و فرزاد حسنی پس از شوخی های فراوان نشان خلاقیت ادبی را به هوشنگ مرادی کرمانی تقدیم کردند. عادل فردوسی پور نشان محبوبیت نسل سوم را از دست هانیه توسلی برای انتقاداتش دریافت کرد.نشان دیگر نصیب محسن نامجو خواننده جوان وپرطرفدار این روزها شد. پرویز پرستویی نشان خلاقیت هنری در عرصه بین المللی را دریافت کرد گرچه نمایش فیلم به نام پدر در کیش به او اجازه حضور نداده بود و نشان چلچراغی اش را دخترش سمیرا پرستویی از دست پگاه آهنگرانی دریافت کرد. بهزاد فراهانی هم به نیابت از چلچراغی ها نشان محبوبیت نسل سوم را به دخترش گلشیفته تقدیم کرد . پوران شریعت رضوی نشان یک عمر افتخار را از دستان عموزاده خلیلی و با حضور همسر امین پور دریافت کرد. البته صندلی های سالن میلاد پر از میهمانانی بود که روی سن نیامدند مثل محمدرضا خاتمی، زهرا اشراقی، محمد علی ابطحی، نیکی کریمی، مهدی کرم پور، سیروس الوند، سروش صحت، شقایق دهقان، محراب قاسم خانی ، باران کوثری ،حبیب رضایی و ...
علی
::: دوشنبه 86/10/3::: ساعت 6:56 عصر:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
سفره هفت سین از آیین کهن
سلام.بلاخره سال 1385 با تمام بدیها و قدری ام خوبی های (اجتماعی) رخت رفتن را پوشیده و میدان را برای سالی جدید خالی میکند.لازم دیدم اخرین اپدیت سال م با موضوعی که در این روزها موضوعی بروزست به پایان برسانم که بنظرم در صورت ندانستن معانی و درک نکردن موضوعی که به ان خواهم پرداخت نشانگر بی فایده بودن برپا کردن اینگونه ایین کهنست.چیدن سفره هفت سین از دیرباز از مراسم جدا ناشدنی نوروز بوده که ساعتی به تحویل سال مانده ، این سفره گذاشته میشود. هفت، عددی است مقدس که نشان دهنده هفت ایزد زرتشتیان موسوم به امشاسپندان است و به همین دلیل سین های نوروزی به نام هفت سین خوانده می شوند. سفره هفت سین سفره ایست که در آن سبزه، سماق ، سیر ، سنجد ، سیب ، سمنو ، سرکه و سکه، همچنین آینه شمعدان ، شمع ، کتب مقدس آسمانی، ماهی قرمز ، تخم مرغ رنگ کرده یا تزئین شده ، کتاب شعر، گل مانند شب بو- لاله – سنبل ، کاسه آب ، نقل و نبات و شیرینی قرار میگیرد. تمامی مواردی که بر سر سفره هفت سین قرار میگیرند دارای معانی خاصی هستند که برای شروع سال نو آنرا طلب میکنیم و البته در هر منطقه معنا و تنوع این موارد متفاوت است
در هفت سین سبزه نشان رویش و سبزی ، سمنو به سبب داشتن گندم نشان برکت ، سنجد نشانی از عشق و دلداگی ، سیب میوه ای به نشان سلامت عشق و زایش، سکه های تازه ضرب شده نمادی از ثروت است، وجود چند دانه سیر نیز به نشانه دفع بیماری و یک ظرف سرکه هم عنوان برکت بر سفره نوروز ایرانیان جای داده می شود. هفت سین و نمادهای آن نشانه های از نو شدن زندگی و طبیعت هستند که در سفره جای می گیرند. تخم مرغ رنگ کرده به نیت برکت و روزی که معمولا به تعداد اعضای خانواده تهیه میشود و در برخی مناطق به معنایی نشان نژاد است و ازدیاد نسل. ماهی نماد برج حوت یا اسفند و نشان برکت و زایش و در برخی مناطق به نشانه زندگی و پایداریست ، و شیرینی به معنای شیرین کام بودن در تمام روزهای سال است. میوه ،آجیل و یک تکه نان یا مقداری برنج هم نشان از پر برکت بودن سفره دارد. گل به نیت باروری و شادابی بر سر سفره هفت سین گذاشته میشود آینه، برای رفع کدورت و یکرنگی، شمع روشن به نیت روشنایی و طول عمر اعضای خانواده که به همین دلیل اعتقاد بر این بوده که شمع هفت سین را نباید خاموش کرد و در صورت لزوم این کار باید با برگ سبز یا نقل و نبات انجام شود. اسفند هم گیاهی مقدس محسوب شده و نمادی از بوی خوش است و سرانجام آب در سفره هفت سین پاکی و پاکیزگی است و همچنین نشان آبادانی و همینطور صافی، پاکی و گشایش در کارها میباشد.
برای طراحی یک سفره هفت سین با توجه به فضایی که برای آن در نظر میگیریم از حالتهای مختلف میتوان استفاده کرد که وابسته به نوع ابتکار طراح دارد در اینجا چند طرح ارائه میشود که میتوانید به سلیقه ی خود با تغییراتی که میدهید سفره هفت سین متفاوت و زیبایی داشته باشید... سفره هفت سین در گذشته زمان دستخوش تحولات بسیاری شده از جمله استفاده از طرحهای مدرن که تفاوت های عمده ای با انداختن سفره هفت سین در گذشته داشته اما نکته ی حائز اهمیت مواردیست که باید در چیدن سفره رعایت شود و آن مواردیست که در سفره استفاده میشود ...
¤ سفره هفت سین برای میز گرد با ظروف سفالی یا سرامیک سنتی ¤
گندم ، عدس یا ماش را بعد از خیس کردن هنگامی که شروع به جوانه زدن میکند روی یک کوزه بلند که قبلا با جوراب روی آن را پوشانده ایم قرار میدهیم تا کاملا سطح آن با جوانه ها پر شود و بر روی آن شکل گرفته و رشد نمایند. حتما باید مرتب کوزه را نم دار و در جایی که کمی حرارت بالاتر از هوای نرمال اتاق باشد نگهداری شود تا سبزه ها رشد خوبی پیدا کنند
میتوانید از چند ظرف سفالی گرد که به صورت کوزه های کوچک با دهانه های گشاد هستند استفاده کنید شش عدد آن بهتر است که بلند تر از بقیه باشه که در حقیقت این شش کوزه بلندتر شش سین از هفت سین ما را تشکیل میدهند . کوزه ها را کاملا تمیز کرده و با اسپری براق کننده شفاف نیمی از آن را کیلر زده و چند ساعت در یک فضای که هوا تردد داشته باشد میگذارید تا کاملا خشک شود و بعد طرف دوم را کیلر زده و اجازه ی خشک شدن به آن میدهید
اگر از پارچه ترمه برای روی میز استفاده میکنید بهتر است که پارچه ای زرشکی یا قرمز از جنس ساتن برای کوزه ها انتخاب نمایید و پارچه ها را به صورت دایره بریده و داخل کوزه ها قرار دهید به حالتی که سر پارچه ها به صورت چین دار از کوزه ها بیرون بیاید ، لبه ی پارچه را به سلیقه خود میتوان با قیطون ، سکه های تزئینی، نوارهای باریک ساتن با رنگ نارنجی و کرم و سبز نوار دوزی نمایید حتی میتوان از پولک و منجوق و ملیله و یا سرمه برای تزئین لبه ی پارچه ها استفاده کرد. سپس پارچه را درون کوزه قرار داده و لبه های آن را با دست حالت دهید، شش سین را درون کوزه ها به ترتیب قرار میدهید
در صورتیکه کوزه ها بزرگ بوده و حجم زیادی را از لحاظ فضای درون اشغال میکند میتوان درون یک نایلون مقداری پنبه ریخت و تا دو سوم کوزه را با آن پر کرد سپس موارد را روی آن به صورتی چید که نایلون از زیر آن پیدا نباشد. کوزه هایی که کوتاه تر هستن با همین روش پر میکنیم و اسفند، برنج، تخم مرغها را در آن می چینید
یک ظرف سفالی نیمه گود را پر از آب کرده و 7 شمع که روی آب قرار میگیرند درون آن بگذارید تنگ ماهی و هفت شاخه گل لاله ظرف شیرینی و نقل را آماده کرده و حال نوبت چیدن میز می رسد. پارچه اصلی که معمولا پارچه ایست ساده که تمامی میز را تا پایین می پوشاند روی میز قرار داده و پارچه ترمه را روی آن قرار می دهیم تنگ ماهی را در وسط میز قرار میدهیم و هفت سین را با دور آن با فاصله و نزدیک به لبه های میز میچینیم به فاصله ی هر دو کوزه بلند یک کوزه کوتاه تر به نزدیک تنگ قرار میدهیم آینه را در سمت راست سفره در بالا قرار داده و کوزه سبزه را در همان سمت در پایین سفره بگذارید. گلدان گل را در سمت چپ بالا و کتاب آسمانی یا شعر را در سمت چپ پایین قرار دهید در فواصل خالی سفره ظرف نقل و شیرینی را میگذارید که بهتر است از ظروف سفالی یا سرامیک استفاده کنید ظرف شمع را نیز روبروی تنگ ماهی قرار دهید...
¤ سفره هفت سین ساده و زیبا برای میزهای کوچک با سبدهای چوبی کوچک ¤
سبدهای یکدست کوچک تهیه کرده و داخل آن را با پوشال یا برگهای گلهای خشک کرده مانند برگ گل رز یا لاله پر کنید و از یک طرف دسته های سبد را با کنف گیس بافت شده یا طناب بپیچید تا دسته ها را کاملا بااین کار پوشش دهید میتوانید با گلهای خشک صحرایی یا میوه های کاج کوچک از یک طرف از داخل به سمت بیرون تمامی سبدها را تزیین نمایید و مواد خشک را به راحتی درون سبدها بگذارید . سرکه و سمنو را درون ظروف کوچک گذاشته و درون سبد قرار دهید و با برگهای گل یا پوشال اطراف آنرا خوب پوشش دهید. سبزه را نیز باید در ظرفی پلاستیکی به اندازه ی سبدها سبز کرده و سپس درون یکی از این سبدها قرار دهید.
برای شمع میتوانید از شمع های استوانه ای پهن در سه سایز مختلف استفاده کرد و یک چهارم شمع را با کنف به صورت دایره پوشش داد.
چیدن این میزها به دلخواه صورت انجام میپذیرد و وابسته به فضاییست که مورد استفاده قرار میگیرد.
نکته : فراموش نکنید که در این نوع سفره ها بهتر است از آینه های کوچک و ساده استفاده شود.
¤ سفره هفت سین برای میز چهارگوش با پایه های فرفورژه ¤
این سفره هم بر روی میز و هم بر روی زمین میتواند قرار بگیرد در این نوع تزیین سفره نکته ی مهم نوع پایه هاست که توجه را به خود معطوف میکند پایه ها باید دو به دو با هم یکسان باشند و بهتر است که در سایزهای مختلف قدی باشند ظروفی که بر روی پایه ها قرار میگیرند از یک طرف با گلهای مصنوعی به صورت آبشاری از دورن ظرف به سمت بیرون میتوانید تزیین کنید و مواد را درون ظروف میریزد
سفره را روی میز یا زمین پهن میکنید و یک پارچه دیگر که بهتر است ترمه باشد به صورت لوزی در وسط قرار دهید آینه بزرگی انتخاب کرده و در بالای سفره در وسط میگذارید، دو تا شمعدان بلند در دو طرف آن قرار میدهید که بهتر است اگر از فرفورژه استفاده میکنید بر روی پایه های فرفورژه باشد
به ترتیب سایز پایه ها، دو به دو در دو طرف سفره اقلامی که باید بر روی پایه ها باشند در سفره میچینید. تنگ ماهی بزرگی را انتخاب کرده و با سنگهای تزیین و یا گوش ماهی در کف تنگ آن را تزیین کنید و در وسط سفره قرار دهید. سبزه را در ظرفی سبز کنید که میان آن مانند کیک حفره دار و میان تهی باشد. آجیل را در ظرف پایه دار ریخته و پایه آنرا در وسط سبزه ها قرار دهید و در سفره بگذارید. در این سفره ها که معمولا سفره های بزرگی هستند حتما از بیش از یک گلدان گل استفاده نمایید. شیرینی و نقل را به دلخواه خود در فواصل خالی سفره قرار دهید.
¤ یک تزیین ساده ¤
میتوانید از جام برای سفره هفت سین خود استفاده کنید به پایه های جام با روبان گلبهی یا صورتی یک پاپیون زده یا با یک گل رز سفید مصنوعی یک گوشه از پایه را تزیین نمایید و مواد را به تفکیک درون جامها قرار دهید به دور تخم مرغ ها از رنگ روبان یا گل، گاز پیچیده و درون جام قرار دهید و در یک سفره گرد دور تنگ ماهی این جامها را بچینید و سبزه و کتاب و آینه را به همراه گلدان گل در چهار طرف سفره قرار دهید، شمع به صورت مایع در یکی از جامها به صورت تک شمع قرار میگیرد ...
ضمن قدردانی و سپاس از یکایک شما سروران سالی همراه با لحظه های ناب و به یاد ماندنی براتون
آرزو میکنم...التماس دعا
علی
::: جمعه 85/12/25::: ساعت 12:16 صبح:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
سلام.
ناله را هرچند می خواهم که پنهان سرکشم . . . سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن !
اینبار برآن امدم که به موضوعی که در عمق مسال اجتماعی ست بپردازم .در دنیای امروز هر عقلانیتی به واسطه آثار اجتماعی خود و به فراخور قرار گرفتن در عرصه های مختلف تجربی از سوی جمعی بر حق و از سوی گروهی دیگر مردود شمرده می شود و البته که بدرستی بارها و بارها عقلانیتی که زمانی بر حق دانسته می شده است بدلیل اصل تحول دچار یک رنسانس زمانی گردیده و بالکل منسوخ گردیده است.انباشتهای تووریک همواره بسان یک "سوخت رسان" تحولات اجتماعی وظیفه دارد تا نقش تغذیه فکری یک جریان را بازی کند...حال این جریان میخواهد پروسه ای باشد منسوخ که در این صورت جامعه دچار یک بن بست واکنشی می گردد وخواه این پروسه نماینده جریانی باشد نو ظهور.مهم این جاست که برای دستیابی به یک باز خورد مثبت از واکنشها و کنشهای اجتماعی نیاز مبرمی به یک ایدوولوژی پویا احساس می گردد.
در این مجال نه قصد خرده گیری بر حرکتهای اجتماعی را دارم و نه شاید توان آن را...اما فی الحال می توان با یک نگاه بی تکلف و با یک دید اجتماعی و آسیب شناسانه به خوبی دریافت که هنوز جامعه ما درگیر "حرکتهای توده ای"ست ...حرکتهایی که شاید در آرمانی ترین شرایط خود موفق به ایجاد یک "موج"کوتاه گردند و این همان چیزیست که باعث اضمحلال نیروهای موجود اتماعی می گردد.فاصله چند ده ساله میان زبان گفتاری و عملکرد های نا متعین نخبگان با عامه و وجود شکافی عمیق میان خواسته های توده مردم با فعالین عرصه های اجتماعی و ... جملگی باعث ناکام ماندن حرکتهای گه گاهی اجتماعی می گردد.
حلقه مفقوده این "بازی"اجتماعی به زعم من شاید همان "احساس نیاز"ی باشد که هنوز در توده مردم ایجاد نشده است ...هنوز بیشتر افراد جامعه ایرانی"غم نان "دارند نه "غم آزادی" واین درست پاشنه آشیلی است که باید با تمرکز بر آن باعث شد تا توده "درگیر" نسبت به آزادی هایی که به آن محق اند پایبند شوند و به این باور برسند که راه تمامی مشکلات یک جامعه به سوی ناتوانی آن جامعه در "اعتراض"نهفته است....یاحق
پوچی زندگی امروز یعنی « فدا کردن آسایش برای فقط و فقط وسائل آسایش »
با این دور ابلهانه ای که زندگی امروز برداشته و انسان را هم اسیر کرده و اینهمه نیازهای عظیم و بزرگ و پر شکوه ، عمیق ماوراءالطبیعی که انسان دارد -همه را - تعطیل کرده و فقط او را مقتدر کرده است .
در چنین جامعه ای انسان پوچ می شود و این پوچی زندگی امروز را همه فلاسفه ، هنرمندان ، دانشمندان بزرگ - متدین و غیر متدین - و هر کس از هنرمند و دانشمند و نویسنده و فیلسوف ، موزیسین ، رمان نویس ، کارگردان ، همه ابعاد و همه اندیشه های امروز که تمدن امروز و انسان امروز را بخوبی میشناسند اعلام کرده اند.
« ژان ایزوله » دانشمند فرانسوی این قهرمان را سمبل انسان امروز میداند.
این انسانی که قدرت و صلابت سنگ را پیدا کرده است امروز تزلزل، فرو ریختن و نابود شدن ناگهانی اش از همه ادوار گوناگون بشری و از همه وقت بیشتر است.
«دکترعلی شریعتی در ویژگیهای قرون جدید ص299»
نکته:تعداد زیادی از دوستان عزیز در خواستهایی در رابطه با کدهایی خاص و همچنین موزیک قبلی وبلاگ داشتند که به تمامی موارد جامه عمل پوشانده شد و با توجه به خواسته ی خود با مراجعه به منوی سمت راست میتوانند به خواسته های ارائه شده ی خود برسند.لازم به تذکره برای رفع ابهام.در اپدیتهای من محدوده متون شخصی خودم با سلام و خداحافظی مشخص میکنم و بعد از تصاویری که در متن بکار میبرم متنی از بزرگان خواهد بود...
علی
::: جمعه 85/12/18::: ساعت 12:20 صبح:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
سلام.
ما مردمان سرزمین آریایی که در مرکز هستی سبز رنگ خویش هزاران سال شاهراه گذر مردمانی دیگر بوده ایم اینک در زمانه نفت و تروریسم همچنان سر برافراشته ایم.مردمانمان هنوز آرام بر روزگار گام مینهند..گاه با آوایی و گاه در خاموشی در ردیفی بلند ازخودروها در راه بندان برای هم داستان زندگی خویش و مردمانمان و دولتمان و نامردمیهای روزگار و گرانی و جوانان و فرار مغزها را بازگو میکنیم….
کسانی از ما با دستان تهی و کسانی با مغزهای انبا شته از اندیشه همچنان بامداد و شبانگاه برمیخیزیم و به رختخواب میرویم.با تمام تنگیهای روزگار ما هنوز قد برافراشته انارهای شب یلدا را دان میکنیم و ازآتشها میپریم..کار میکنیم و با اندیشه به اینده تاریخ میهن خویش را عاشقانه فرا میگیریم .میدانیم جهانیان ما را به مولویها و حافظ هامان می شناسند.اما ما در پس پرده هویت دیرین خویش فریاد میزنیم:کورش آسوده بخواب که ما در دورانی نو همچنان بیداریم!..
اینجا جاییست که ما از اندیشه هایمان خواهیم نوشت!!!
که تو کیستی؟شاید تورا از پیش بشناسیم یا نه.وشاید کمی از ما بدانی یا نه.اینجا می خواهیم تورا بشناسیم واز تو بیاموزیم.می خواهی مارا بشناسی؟ما همین حرفها هستیم.همین ها که گاه با آنها این صفحات سپید را سیاه می کنیم.تا از خود بگوییم.از دنیای خود از افکار خود از مردی ها و نامردی ها از ایران سرزمین آریایی مان وتاریخش .هنرش مردمش وفرهنگش اگر از دستمان بر آید! همه ی ما. من تو وآنها همه آنگونه تعریف می شویم که می اندیشیم.می خوانیم. می گوییم. انسان یعنی اندیشه.پس بیا با هم بیاندیشیم.بیا جز آنچه در سیر روزها بایدش انجام دهی به وسعتی بیاندیش که لذت زندگی را می سازد به آنچه می توان آموخت تا بهتر زیست.فلسفه تاریخ. حقانیت و روشن فکری هر آنچه چشمهایت می جویند به حکم انسان بودنت.بیا "من"هایی باشیم که می دانند چگونه بهتر زندگی کنند.درکناردیگران.دستهایت را به من بده من پر از فریاد باد وبارانم!!! یاحق.
در طی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطة هولناکی میان من و دیگران وجود دارد و فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگهدارم و اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم، فقط برای این است که خودم را به سایه ام معرفی بکنم – سایه ای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هر چه می نویسم با اشتهای هر چه تمامتر می بلعد – برای اوست که می خواهم آزمایشی بکنم: ببینم شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم…
"بوف کور - زنده یاد صادق هدایت"
علی
::: دوشنبه 85/11/30::: ساعت 1:0 صبح:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
سلام.
سخن از انتقاد وانتقاد پذیری بود اما چه کسی سربلند به راه خود ادامه میدهد؟ . موضوع را تا حدودی از نگاه ونظر امام عارفان مولا علی (ع) مورد کنکاش وارزیابی قرار میدیم، واینکه بحثی که مطرح است این است که آیا واقعا به کسی ویا کسانی اجازه می دهیم که به ما انتقاد کنند؟ شیوه ای برخورد ما با انتقاد کننده چه خواهد بود؟ آیا همان شیوه ای علی (ع) است؟ باید توجه داشت که انتقاد پذیری کارساده ای نیست وهرکس نمی تواند انتقاد پذیر باشدوهمانطور که قرآن تصریح می کند: " حق برای بیشتر مردم خوش آیند نیست."- مومنون- آیه ای 70- . وبه گفته پیامبر گرامی اسلام : " حق سنگین وباطل سبک وشیرین است". بنابراین کمتر کسی یافت می شود که تسلیم حق باشد ، وتنها کسانی می توانند انتقاد پذیر باشند که آمادگی وضرفیت لازم را برای کشیدن وچشیدن سنگینی وتلخی حق داشته باشند.
در نظام های توتالیتر واستبدادی آنچیزیکه مذموم ونا مأنوس به نظر می رسد نقادی ونقد پذیری است که توده های محروم از ترس حاکمان مجبورند به نوعی خود سانسوری دست بزنند ونه تنها از کارهای منفی آنها انتقاد نکنند بلکه بطور ناخواسته، همانند بردگان با رفتار های چاپلوسانه مؤئید نظامی مسموم جامعه باشند. اما برعکس در نظام های که حق مردم به رسمیت شناخته شده ومردم سالاری در حاکمیت متبلور یافته است وتوده ها بعنوان صاحبان اصلی مطرح است انتقاد وانتقاد پذیری امر مذموم به شمار نمی آید ، بلکه به زیباترین وجه در حاکمیت تبارز پیدا می کند و حاکمان از انتقاد های سازنده استقبال می نمایند ودر نتیجه مردم چون خود را شریک در حاکمیت می دانند بیشتر ترغیب می گردد که از طریق زمینه ای پیشرفت ، ترقی وپویایی جامعه را فراهم نمایند.
با این مقدمه از انتقاد نا پذیر بودن مدیر پارسی بلاگ در عجبم .در حالی که افراد فراوانی شدیدا از نحوه ی غلط و افراطی مدیریتی پارسی بلاگ رضایت ندارند و نارضایتی خود را به اشکال مختلف به نمایش میگذارند ما نه تنها شاهد سکوت و در صحنه حاظر نشدن جناب مدیر هستیم.بلکه میبینیم همچنان روند غلط مدیریتی پارسی بلاگ رو به پیشرفت است.
ایا در عرصه ی مدیرتی که برخی افراد قرار دارند بهتر نیست اول صلاحیت انها مشخص شود بعد به روی کار تشریف بی اورند.مدیری که جنبه ی نقد شدن را ندارد ایا اصلح و شایسته می باشد؟ایا مدیری که با این همه شعار و ادعا که نمیتواند هم از پس چند نقد بر اید میتواند با نمایش اینکه در دسترس نیست از پاسخ دادن معاف شود؟ایا بهتر نیست بجای ادامه ی این روش مدیریتی سلیقه یی غلط بفکر حل مشکلات!همراه با حذف کردن یکسری عناوین که مورد تایید اکثریت نیست تا حدودی رضایت کاربران خود را جلب کنید؟
یا اینکه! اقایان مدیر .چون رایگان سرویس میدهید .کاربرانتان باید همچون بردگانتان باشند؟
یا اینکه! عزیزان کاربر.چون رایگان از سرویسها استفاده میکنید.باید چشمهارا بر حقیقت ببندید؟
جبران خلیل جبران
چگونه دیوانه شدم.این داستان من است برای هر کسی که دوست دارد بداند چگونه دیوانه شدم: در روزهای بسیار دور و پیش از آنکه بسیاری از خدایان متولد شوند، از خواب عمیقی بر خواستم، و در یافتم که همه نقابهایم دزدیده شده است. آن هفت نقابی که خود بافته بودم و در هفت دوره زندگانی بر روی زمین بر چهره زدم، لذا بی هیچ نقابی در خیابان های شلوغ شروع به دویدن کردم و فریاد زدم: دزدها ! دزدها! دزدهای لعنتی، مردها و زنها به من خندیدند و برخی از آنان نیز به وحشت افتادند و به سوی خانه هایشان گریختند چون به میدان شهر رسیدم، ناگهان جوانی که بر بام یکی از خانه ها ایستاده بود فریاد بر آورد: ای مردم ! این مرد دیوانه است، سرم را بالا بردم تا او را ببینم اما خورشید برای نخستین بار بر چهره بی نقابم بوسه زد و این برای نخستین بار بود که خورشید چهره بی نقاب مرا بوسید، پس جانم در محبت خورشید ملتهب شد و دریافتم که دیگر نیازی به نقابهایم ندارم و گویی در حالت بی هوشی فریاد بر آوردم و گفتم: مبارک باد ! مبارک باد آن دزدانی که نقابهایم را دزدیدند، این چنین بود که دیوانه شدم اما آزادی و نجات را در این دیوانگی با هم یافتم آزادی در تنهایی و نجات از اینکه مردم از ذات من آگاهی یابند زیرا آنان که از ذات و درون ما آگاه شوند. می کوشند تا ما را به بندگی کشند اما نباید برای نجاتم بسیار مفتخر شوم زیرا دزد اگر بخواهد از دزدان دیگر امنیت یابد باید در زندان باشد.
علی
::: پنج شنبه 85/11/19::: ساعت 9:4 عصر:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
سلام.
هدف از برگزاری مراسم عزاداری سید الشهدا را میتوان یادآوری فرهنگ و معارف عاشورا و انتقال آن به نسلهای بعدی دانست. این محمل که با استفاده از هنر و جلوههای بصری و صوتی سعی در ایجاد و استحکام علقههای عاطفی مردم با فرهنگ عاشورا دارد، از دیرباز هم به دلیل محتوایی و هم به دلیل شکلی مورد اقبال عمومی بودهاست.
در واقع حقیقتی بزرگ که در روز دهم محرم 61 هجری در بیابانی بنام کربلا رخ داده خاطرهای را در وجدان ملت پدید آورده که با نوای اشعاری حماسی و یا نوحه سرایی به یاد و خاطرهی آن حادثه عواطفشان متلاطم شده و به خروش میآیند. جوش و خروشی که از درک عظمت حادثه مذکور و ظلمی که از امت بر فرزندان پیامبر امت رفته و نهایت ناجوانمردی دشمنان دین باعث میشود که روح جوانمردی و دفاع از حق حقیقت در وجود پنهانی شیعیان موج بزند و به این پیام که همراه با فطرت ایشان است باعث میشود که ارادههای مردمان از هر قشر و نسلی در برگزاری هرچه باشکوهتر این مراسم منسجم شود.
چرا «گریه» در مراسم عزاداری امام حسین(ع) کم شدهاست؟
در واقع میتوان پاسخ این سئوال را در خالی بودن خاطر شرکت کنندگان این مراسم را از اصل واقعه عاشورا دانست. اشعار و عزاداریها به واقعهای اشاره میکنند که در خاطر مخاطب وجود ندارد. واقعه عاشورا و داستان واقعی آن ریشهی اصلی اثر واکنش عاطفی مخاطبان در عزاداریها و مداحیها است در حالی که این ارتباط منطقی توسط بسیاری از دست اندرکاران حتی مداحان مغفول مانده است. مداحان بجای پافشاری به اصل واقعه عاشورا بیشتر به اشعار نوظهور و بی استناد و تحریک مستقیم مخاطبان با عباراتی بعضا عتاب آمیز و تند تاکید میکنند. این روند منفی باعث لطمه دیدن جدی مراسم سید الشهدا(ع) حتی بخش مداحی آن نیز بشود چرا که ریشه آسیب دیده، نتیجه ای بجز آسیب به شاخه و برگ نخواهد داشت.
به نظر میرسد وقت آن رسیده که مداحان برای جلوگیری از خارج شدن مراسم سید الشهدا(ع) از مسیر منطقی و اصیل و رسیدن به جایی که دیگر به خود ایشان نیز توجهی نشود، باید اقدامی اساسی کنند و از اشعار خلق الساعه و سطحی و بی محتوا و آهنگهای نوظهور و احتمالا نامشروع به سوی اساس واقعه عاشورا بازگردند و از روی کتب تاریخی معتبری که واقعه عاشورا را نقل کرده اصل واقعه را بازگو نموده و لطایف آن را برای مردم بازگو نمایند. امری که سالهاست بسیاری از بزرگان روی آن تاکید می کنند ولی متاسفانه کمتر کسی به آن توجه نموده و اطاعت کردند.نمونه اصلاح الگوی مراسم عزاداری و تقویت مبانی اعتقادی و مفهومی آن و جلوگیری متعهدانه از رواج بیبند و باری و رواج افسار گسیخته بدعتها در این مراسم وظیفهی همه دلسوزان و اصحاب فرهنگ و رسانه و بالاخص قشر فرهیخته مداحان است.
در پایان این بحث به بی توجهی مدیران سیستم های وبلاگدهی میتوان اشاره کرد که بجای اینکه به فرهنگ سازی با موضوعات مختلف در عرصه ی وبلاگ نویسی بپردازند همچنان در خواب زمستانی خود خوابهای سلیقه پردازانه میبینند!
ایست!!!
تازه به خیابان زده بود که پیدایش کرد، آن را برداشت و راه افتاد. شاید به درد خواهر کوچکش میخورد. تا عصر در خیابانها چرخید و آدامس فروخت. داشت غروب می شد اما جعبه آدامس هنوز خالی نشده بود . از وقتی پسرک قد کشیده بود، کمتر می فروخت. باید راهی پیدا می کرد تا فروشش را بیشتر کند. به یاد چیزی افتاد که صبح پیدا کرده بود . سختش بود ، اما چاره ای نداشت. روسری را سر کرد و در جمعیت گم شد.
علی
::: شنبه 85/11/14::: ساعت 9:24 عصر:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
سلام.
به نظر میرسد هنوز به زمان زیادی محتاجیم تا وبلاگنویسی را به عنوان یک ژانر و یا نوع ادبی خاص در محافل روشنفکری جا بیاندازیم. منتقدانی که به حق و یا ناحق این نوباوه پر آرزو را به سر تازیانه نقد آزمودند کاری از سر درد کردند. چرا که وبلاگنویسی عرصهای نو برای نویسندگی و فعالیتهای فرهنگی است و هنوز نیازمند همین نقدهاست تا جایگاه اصلی آن روشن شود. اما واقعیت این است که این عرصه با دیگر عرصههای نویسندگی تفاوتهای بنیادی دارد. عرصه وبلاگنویسی را نمیتوان چون عرصه کتاب و نشر و یا روزنامه محدود و سانسور کرد. ما همیشه عادت کردهایم در عرصهی عمومی نشر چیزهایی را بخوانیم که حاصل تولید یک طبقه خاص تحصیلکرده است و از نظر فرهنگی فکر میکنیم آنچه ارزش نشر دارد باید در این چهارچوب خاص سنتی قابل تعریف باشد؛ پالوده و محققانه، و یا عالمانه و در یک درجه استاندارد ادبی. اما امروز به حول و قوت اینترنت و یک کامپیوتر (که بیش از بزرگان در اختیار کودکان و جوانان است) میتوان در یک لحظه هر آنچه میاندیشی را با فشار دادن یک دکمه در سراسر جهان منتشر کرد. این البته قدرت تواناکنندهی شگفت انگیزی است که خوشبختانه در اختیار حاکمان و نخبگان قرار ندارد، و این عین عدالت است. نتیجه قهری این توانایی، ظهور و بروز مواد و مطالب متعدّد با سلیقهها و کیفیتهای مختلف است که لزوماً نمیشود انتظار داشت همه خواندنی باشند. با توجه به حقیقتی که حتی در عرصه نشر کتاب و روزنامه نیر امروزه نمیتوان گفت هر آنچه منتشر میشود دارای ارزش خواندن هستند، نمیتوان از عرصه وبلاگ که محدودیتی به مراتب کمتر دارد چنین انتظاری داشت. بنابراین این عرصه، عرصهی انتخاب نیز هست. همانطور که افراد با سلیقههای مختلف سیاسی جذب احزاب و سازمانهای همفکر میشوند، در این عرصه نیز میتوان انتظار داشت افراد گروهها و حلقههای همفکر خویش را بیابند، و این نیز عین عدالت و دموکراسی است. شاید برخی از ما نپسندیم که مطالب کاملاً شخصی را در وبلاگ که یک عرصه کاملاً عمومی است بخوانیم. اما در عین حال باید این حق را به افراد داد که آنگونه که میل دارند در عرصه عمومی حاضر شوند. اگر اجبار در انتخاب نوع لباس ظاهر ناپسند است، اجبار در انتخاب لباس فکر و اندیشه را نیز باید ناپسند شمرد. یاحق
شما هنگام سختی دعا می کنید و در هنگام فقر زبان به نیایش می گشایید.کاش در روزگار نعمت و شادی نیز دعا می کردید.زیرا حقیقت دعا جز این نیست که شما هستی خویش را در اثیر آسمانی و اکسیر زندگی گسترش می دهید.وقتی دعا می کنید شما به معراج می روید پس بگذارید زیارت نامرئی شما از این معبد به خاطر چیزی جز وجد و شادی و همراز شدن با جان جهان نباشد.همین که به حریم این معبد پنهان وارد شوید شما را کافی است.من نمی توانم شما را دعایی بیاموزم و کلماتی تعلیم کنم که بدان خدا را نیایش کنید.خداوند به کلمات شما گوش نخواهد کرد مگر آن کلمات را خود بر زبان شما جاری کند.ای پروردگار ما- ما نمی توانیم چیزی از تو بخواهیم-زیرا تو نیاز های ما را نیک می دانی پیش از آنکه نیاز ها در ما زاده شود.نیاز حقیقی ما تویی و اگر تو خود را بیشتر به ما دهی همهء آرزوهای ما را برآورده کرده ای.(جبران خلیل جبران)
علی
::: پنج شنبه 85/10/28::: ساعت 12:47 صبح:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::
سلام.
بلاخره جشن عیدغدیروبلاگ نویسان به دست مردان بی ادعا(پرشین بلاگ) در باشگاه وبلاگ نویسان تهران در روز دوشنبه برگذار شد.که اتفاقاتی که برای من در این همایش افتاد را خلاصه خدمتتون عرض میکنم...
وقتی به محل همایش در باشگاه وبلاگ نویسان رسیدم چهره ی اقای نغزگو که از دور بمن چشمک میزد رو شناختم و قدری گامهام سریعتر شد که تا از دستم نرفته بچسبم بهش و شروع کنم ازش سوال پرسیدن.بعد از سلام علیک با ایشون باراهنمایی وارد سالن شدم و با خوش و بش با افراد رفتم یک جای خوب پیدا کردم واسه نشستن که روی همه دید داشته باشم و کسی روی من دیدی نداشته باشه.تغریبا مراسم با ده دقیقه تاخیر شروع شد که گویا مشکل در اتاق فرمان بود برای پخش موزیک و کلیپ که گویا خوب به اتاق فرمان دست فرمان داده نشده بودو تاخیرتوی اجرای برنامه افتاد.البته خوب شد چون بقول مجری برنامه :ما وبلاگ نویس ها عادت به دیر اومدن داریم.وهمین تاخییر باعث شد دیگر دوستان به موقع برسند.مجری برنامه خانم پولاد زاده با عرض خوش امد گویی و تبریک عید به وبلاگ نویسای حاظردر مراسم اجرای خودشون رو اغاز کردند.
چندمورد از برنامه هایی که اجراشد:
سخنان جناب آقای هاشمی ( استاد دانشگاه ) که بسیار لذت بخش و زیبا از غدیر و حضرت علی(ع)گفتند...
اجرای موسیقی زنده سنتی توسط چندتن از وبلاگ نویسان...
و جناب آقای دکتر بو ترابی (مدیریت پرشین بلاگ ) که در اوج صمیمیت و مهربانی سخن گفتند ...(یه شوخی هم با ایشون کردم که فکر کردم ناراحت میشن ولی باعث خنده ی خودشونم شد.)
نکته ی جالب دیگری هم که وجود داشت حضور نماینده باشگاه هواداران پرشین(گرگان) در همایش بود که ایشون هم چند دقیقه ی صحبت کردندو یک مسابقه یی که طراحی کرده بودند را اجرا کردن.
در بین این مراسم یادوخاطره ی مرحوم حسن نظری وبلاگ نویس پارسی بلاگ را با متنی که خوانده شد و تصویری که از ایشون بروی پرده بود و موزیکی که در حال اجرا بود گرامی داشته شد.
اما بین برنامه یک استراحت داده شد برای پذیرایی که همه خیلی زود تشریف فرما شدندبرای پذیرایی که فرصت خوبی ام بود برای استارت حرف زدن بلاگرها با یگدیگر.قبل از پذیرایی همچین بدلیل دید نداشتن خوب اطرافیان روی من چهره هایی بود که برمیگشتند و بشکلی نگاه میکردند که حس کردم از اینجا زنده بر نمیگردم.(خانم مدیر باشگاه وبلاگ نویسان تهران اعلام کرده بودند که استفاده از تلفن همراه ممنوع. نمیدونستم اون لظحه ها از کی واسه ی نجاتم کمک بخوام)بهمین دلیل قدری باتاخیر هم برای حفظ امنیت جانی هم قدری کلاس گذاشتن به قسمت پذیرایی رفتم. البته یکی دوتن از دوستان اشنا شدیم در اوایل برنامه و یا اشنایی بود از قبل ولی خبر نداشتم بیشتر افراد سالن از دوستان خوبم هستن که در بین پذیرایی همه چیز لو رفت و خیلی خوشحال شدم ازینکه دوستان قدیمیم را هم در مراسم دیدم.
خلاصه کنم.بلاخره انتهای مراسم رسید و با اونهمه صمیمیتی که در سالن حکم فرما شده بود کسی راضی به رفتن نبود که بلاخره دوستان پرشین بلاگی فهمیدن چیکار کنند که دوستان حاظر به رفتن بشن و به رسم یادبود هدایایی از سوی باشگاه هواداران پرشین بلاگ به حضارکه بیش از شصدنفر بودند اهدا شد.البته چون انتهای برنامه بود و من از نیمه ی دوم مراسم ردیف اول نشسته بودم اون لحظه که نوبت من شد برای دریافت هدیه کسی حواسش به جلو نبود و جاتون خالی مخ دوستی که داشت هدیه رو بمن میداد رو زدم دوتا هدیه ازش گرفتم ..
وقت خداحافظی هم رسید.البته فکر نمیکردم اون لظحه اینقدری وقت بشه که با اقای بوترابی که وبلاگ من رو یکبار که باهم داشتیم حرف میزدیم مورد تمجید و تعریف قرار داد و چندتن از مجریان مراسم بمونیم و خوش و بشی کنیم که اون دقایق اخر بسیارمفید واقع شد... بعد ازخداحافظی قدری عجله کردم که یکی دو تا از بچه هایی که خوب باهم اشنا نشده بودیم رو چند دقیقه یی باهاشون صحبت کنیم که متاسفانه خیلی عجله داشتند و انگارغیبشون زده بود.بهرحال جای همتون خالی بود.البته همه حاظرین دوستانی از :پرشین بلاگ.بلاگفا .و تنها حاظر پارسی بلاگی که خود من بودم سعی کردیم جاتون خالی کنیم.
(طبق اماری که در پاشگاه هواداران پرشین ارائه شده)
امیدوارم همه نویسندگان دنیای مجازی با همکاری های نزدیک خودشون با دیگر نویسندگان بتوانند(بتوانیم) با ارائه مطالب مطلوب و هدفمند اقدام به فرهنگ سازی نوینی در جامعه ی وبلاگ نویسی کنند.لطفا در نظرسنجی جدید وبلاگ در منوی سمت راست نیز شرکت کنید.و اینکه چت روم سایتم برای وبلاگ نویسان و بازدید کننده ها مجددا راه اندازی شد که باز از طریق منوی سمت راست قابل ورود هست.دوستان بزودی کار در وبلاگ ادمکها بصورت گروهی انجام خواهد شد و همکار جدید و نویسنده ام را بزودی معرفی خواهم کرد.ازاینکه نوشته ام همراه با مزاح بود ببخشید..یاحق
برای مشاهده گلچینی از تصاویرهمایش اینجا کلیک کنید
گریه نکن
گریه نکن که اشک تو برای من سودی نداشت اون همه تزویر و ریا برای من راهی نذاشت گریه نکن که حرف تو برای من یک خواب بود اون همه حرفای قشنگ تمومشون دروغ بود گریه نکن، که دست تو گرمی دستامو نخواست اون همه دستای قشنگ برای تو گرما نداشت گریه نکن که قلب تو برای من نمی تپید تیک تیک اون همه صدا برای دیگری تپید گریه نکن که شونه هات برای من جایی نداشت اون همه گرمای تنت برای من گرما نداشت گریه نکن که اشکامو دستای تو پاک نکرد اون همه دلتنگی ها رو صدای تو خواب نکرد گریه نکن که عشقت برای من تموم بود اون همه عشق های قشنگ برای دیگرون بود...
علی
::: چهارشنبه 85/10/20::: ساعت 12:2 صبح:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::