بنام یگانه افریننده ی جهان
سلام...
شنیدید میگن طرف چقدر پا قدمش بده؟نمیدونم شامل حال من میشه یا نه.شاید فقط یک اتفاقه که در این روزا خیلی شاهدش هستم.شاید فقط یک کابوس تلخه.شاید.!!! بعد از برگشتنم به وبلاگ نویسی اونهم در دنیای آدمک ها اومدم که تا حدی که در توان دارم خیلی چیزهارو تغییر بدم .که این مهم به انرژی زیادی نیاز داره.با اینکه برای شروعی مجدد همه چیز مطلوب بنظر میرسه ولی فضای مه الود و غم باری که در بین اکثر وبلاگ نویس ها حکم فرما شده همچون اب سردی بود بر شعله یی کوچک در قلب وبلاگ نویسی من برای شروعی باشکوه .بعداز اپدیت هر وبلاگ نویس معمول هست به وبلاگهای دیگر اطلاع دهد.ای کاش معمول نبود و من از سرزدن معاف بودم و شاهد آپدیتها و تصاویر غمگین نبودم.بله شاهد از دست دادن بزرگانی از جمع وبلاگ نویسان و همچنین عزیزان دوستان خوبمان.تو این مدت کوتاه شاهد مراسم سال. چهلم.هفتم و حتی خبر فوت یکی از وبلاگ نویسان در همین چند روز قبل در وبلاگهای مختلف بودم.دراین روزهای عید برای خیلی از دوستان وبلاگ نویسمون عزاست.که با ابراز همدردی با همه عزیزان وبلاگ نویس (همچنین مجموعه ی پارسی بلاگ) ارزو میکنم خداوند همه رفتگانشون رو قرین رحمت خودقراربده.من این ماه رو ماه بازی بی شکست برای وبلاگ نویسان نامگذاری کردم بازی زندگی که برای هیچکدوممون انشالله شکستی درپیش نخواهد داشت.به امید اینکه همیشه در تمامی وبلاگها شاهد شادی و زیباییهای بدون غم باشیم.انشالله
اما یک نکته دیگرهم نظرمو جلب کرده که خیلی کوتاه راجبش میگم.اینکه چرا همه جا باید تعداد خانم ها از اقایون بیشترباشه.نمونه ی بارزش هم در بین وبلاگ نویسامشاهده میشه. شاهد این بودم نفرات خانم ها بتناسب گذشته نسبت به اقایون بسیارچشمگیر فرا رفته.البته دلیل خاصی که میشه برای این مهم یافت مشغله کاری بیشتر اقایون در خارج از منزل است. امیدوارم شاهد متعادل شدن این موضوع باشیم که یکوقت دنیای وبلاگ نویسان رو به یک جنسیت رفتن نرود و همه وبلاگنویسان ایران زمین در کنار هم و بامطالب پرمحتواشون در دنیای مجازی درس اخلاق و فرهنگ ناب ایرانی را بنمایش جهانیان بگذارند...
عیدتان مبارک
روز غدیر درواقع عید آ ل محمد (ص) و روز جشن اهل بیت است .و به همین جهت تاکید خاصی از ائمه (ع) برجشن گرفتن و اظهار سرور و شادی دراین روز وارد شده است. عظمت روز غدیر ازآنجا روشن میشود که درآسمانها این روز را می شناسند وآنرا جشن می گیرند.دراین باره چند حدیث را برای نمونه ذکر می کنیم :
امام صادق (ع) فرمودند: (( نام عیدغدیر درآسمانها روز " عید معهود" است .))
غدیر، روز عرضه ولایت براهل آسمانها
امام رضا (ع) فرمودند: (( خداوند درروز عید غدیر ولایت رابراهل آسمانها عرضه کرد، و اهل آسمان هفتم...
درقبول آن ازدیگران سبقت گرفتند . بهمین جهت خداوند آسمان هفتم رابه عرش خود مزین فرمود.
سپس اهل آسمان چهارم بردیگران سبقت گرفتند ، و خداوند آنرا به بیت المعمور مزین فرمود.
سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند ، و خداوند آنرا به ستارگان مزین فرمود.))
امام رضا (ع) ازپدرش امام موسی بن جعفر (ع) ازجدش امام صادق (ع) نقل می فرمایند : (( روزغدیرنزداهل آسمان مشهورترازاهل زمین است .))
خداوند تعالی دربهشت قصری خلق فرموده که بنای آن خشتی ازنقره و خشتی ازطلا است . درآن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خیمه سبز رنگ وجود دارد و خاک آن ازمشک و عنبر است . درآن قصر چهارنهرجاری است: نهری ازشراب و نهری ازآب و نهری ازشیر و نهری از عسل، درکناره ها ی این نهرها درختانی ازانواع میوه ها قراردارد، وبرآن درختان طیوری هستند که بدنهای آنها ازلؤلؤ و بالهایشان ازیاقوت است وبه انواع صداها می خوانند.
روز غدیر که فرامی رسد اهل آسمانها وارد این قصر می شوند و تسبیح و تقدیس و تهلیل می گویند. آن پرندگان هم به پرواز درمی آیند و خود رابه آب می زنند ، و سپس درآن مشک و عنبر می غلطند . آنگاه که ملائکه جمع شدند باردیگر به پرواز درمی آیند و آن عطرها رابرآنان می پاشند.
ملائکه درروزغدیر(( " نثارفاطمه علیه السلام "(همان میوه ها ی درخت
طوبی است که در شب زفاف حضرت ، به امر الهی ازآن درخت درآسمانها پخش شد و ملائکه آنها را به عنوان یادگار برداشتند.) )) رابه یکدیگرهدیه می دهند. وقتی آخرین ساعات روز غدیر فرامی رسد ندا می آید : (( به مراتب و درجات خود برگردید که به احترام محمد و علی تا سال آینده درچنین روزی ، از لغزش و خطر درامان خواهید بود.))
به نوبه ی خودم این عید فرخنده و پر برکت رو به جامعه ی وبلاگ نویسان مسلمان تبریک و تهنیت عرض میکنم...امید بر انکه از پیروان واقعی باشیم....
عید ست ، ولی عید خداوند قدیر ست
عیدی ست که پیغمبر اسلام ، بشیر ست
عید ی ست که حیدر به همه خلق امیر ست
عیدی ست که بر جان عدو ، نار صعیر ست
این عید ، نه نوروز ، نه خرداد ، نه تیر ست
این عید غدیر ست ، غدیر ست ، غدیرست
همایشی دیگر برای برای وبلاگ نویسان ایرانی...
به مناسبت عید غدیر ، باشگاه هواداران پرشین بلاگ با همکاری باشگاه وبلاگ نویسان تهران همایشی دیگر را برگزار می کند...
محوریت همایش راجع به عید غدیر و حضرت علی (ع) می باشد ، که به همین منظور مسابقه ای نیز تدارک دیده شده...
موضوع مسابقه : متن ادبی و یا شعر در وصف حضرت علی (ع) میباشد.
شرکت در مسابقه و همایش برای وبلاگنویسان تمامی سرویس ها آزاد می باشد...
زمان این همایش روز دوشنبه ۱۸ دیماه از ساعت 15 تا 17 در باشگاه وبلاگ نویسان تهران می باشد
آدرس باشگاه وبلاگ نویسان تهران : بزرگراه جلال آل احمد – روبروی بزرگراه کردستان – پارک گلها
برای کثب اطلاعات لازم به ادرس اصلی باشگاه رسمی هوادارن پرشین رجوع کنید:
http://fans.persianblog.com
به نام یکتا افریننده ی جهان
دوستان و عزیزان من سلام . خوشحالم که بازهم میتونم در جمع دلنشین وبلاگ نویسان باشم.ومهمتر اینکه بازهم برگشتم به دنیای آدمک ها در سیستم پارسی بلاگ که توسط دوستان خوبم مدیریت میشه.و بعد از این وبلاگ سابقم در سایتم بنام سرزمین دور
ازین پس در این مکان مدیریت خواهدشد.
لازم میدونم چند جمله ی کوتاه از گذشته این وبلاگ (آدمک ها) با شما دوستان سخن گویم.
وبلاگ ادمک ها که برای من همچون وبلاگهای قدیم خوددنیایی از خاطرات تلخ و شیرین داره تغریبا با شروع بکار رسمی سیستم پارسی بلاگ راه اندازی شد و با کارها و نوشته هایی که در خود دید خیلی زود(در زمان خود)در بین وبلاگهای مختلف موجود در این سیستم حرفهای فراوانی برای گفتن بوجود اورد.
از افتخارات این وبلاگ دو مثال میشه زد.اوردن رتبه ی بالا در داشتن تعداد نظرات و مهمتر باعث شدن رجوع بسیاری از دوستان به سیستم پارسی بلاگست.
این وبلاگ بار دیگر اماده شده که بازهم شاهد حظورهای پرشکوه و زیبای همگان باشد که بار دیگر در کنار نوشته های تلخ و شیرین دوستانی را گرد هم آورد که نمادی واقعی از دنیای مجازی را شکل دهد.این مهم جز با حظور شما خوبان و همچنین همکاری مدیریت محترم سایت پارسی بلاگ رویایی بیش نخواهد بود.
دستان گرم و مهربانتان را در این فصل زمستانی به رسم دوستی میفشارم تا امیدی باشد برای شکل گرفتن دوستای های جاودانه .
بیاموزیم . که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی . یا حق...
در زمان های بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛فضیلتها وتباهیها در همه جا شناور بودند.آنها از بیکاری خسته شده بودند.روزی همه ی فضایل و تباهی ها دور هم جمع شده بودند؛خسته تر و کسل تر از همیشه؛ناگهان ((ذکاوت)) ایستاد و گفت:بیایید یک بازی کنیم مثل قایم باشک.
همه از پیشنهاد او شاد شدند و ((دیوانگی)) فورآ فریاد زد من چشم می گذارم.
از آنجایی که هیچکس نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد؛همه قبول کردند که او چشم بگذارد.دیوانگی جلوی درختی رفت و چشم هایش را بست وشروع کرد به شمردن: یک...دو...سه...
همه رفتند تا جایی پنهان شوند.((لطافت)) خود را به شاخ ماه آویزان کرد.((خیانت)) داخل انبوهی از زباله ها پنهان شد.((اصالت)) در میان ابرها پنهان شد.((هوس)) به مرکز زمین رفت.((طمع)) داخل کیسه ای که خودش دوخته بود مخفی شد و ((دیوانگی)) همچنان مشغول شمردن بود:هفتاد و نه...هشتاد...
همه پنهان شده بودندبجز ((عشق)) که مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد وجای تعجب هم نیست چون که همه می دانند پنهان کردن عشق مشکل است و در همین حال دیوانگی به آخر شمارش می رسید: نود و پنج...نود و شش...
هنگامی که ((دیوانگی)) به صد رسید ((عشق)) پرید و پشت یک بوته رز پنهان شد.
((دیوانگی)) فریاد زد که دارم می آیم.
اولین کسی را که پیدا کرد ((تنبلی)) بود زیرا ((تنبلی)) تنبلی اش آمده بودتا جایی پنهان شود.((لطافت)) که به شاخ ماه آویزان بود را پیدا کرد؛((دروغ)) ته دریاچه؛((هوس)) در مرکز زمین؛خلاصه یکی یکی همه را پیدا کرد بجز ((عشق)) که از یافتن آن نا امید شده بود.
((حسادت)) در گوشهایش زمزمه کرد که تو حتمآ باید ((عشق)) را پیدا کنی و او پشت بوته ی گل است.دیوانگی شاخه ی چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت زیادی آن را در بوته های گل رز فرو برد و دوباره ودوباره تا اینکه با صدای ناله ای متوقف شد.((عشق)) از پشت بوته های گل بیرون آمد ؛با دست هایش صورتش را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
اونمی توانست جایی را ببیند چون کور شده بود.
((دیوانگی)) گفت:من چه کردم چگونه می توانم تو را درمان کنم؟
((عشق)) پاسخ داد:تو نمی توانی مرا درمان کنی ؛اما اگرمی خواهی می توانی راهنمای من باشی.
...واز آن روز است که ((عشق)) کور است و((دیوانگی)) همواره در کنار او...