سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی روایت می کنند :
بشر بن سلیمان (ایشان از فرزندان ابو ایوب انصاری و از شیعیان و ارادتمندان حضرت امام هادی و امام عسکری (ع) و همسایه آنان بوده ...است) می گوید: خادم امام هادی (ع) نزد من آمد و گفت: حضرت با تو کاری دارند من خدمت حضرت رسیدم.
ایشان نامه ای به خط فرنگی نوشتند و همراه با یک کیسه زر که در آن دویست و بیست سکه بود، به من دادند و فرمودند: به بغداد می روی و در فلان روز در لنگرگاه فرات حضور می یابی؛ هنگامی که اسیران را به ساحل آوردند، نظر کن به برده فروشی به نام عمرو بن یزید و مراقب او باش تا کنیزی را برای فروش بیاورد که دارای این صفات است. آنگاه حضرت خصوصیات او را بیان فرمود و اضافه کرد که آن کنیز نمی گذارد مشتریان به او نظر کنند یا به بدنش دست بزنند و می گوید: من باید خودم خریدارم را انتخاب کنم. در این هنگام تو پیش برو و نامه مرا به آن کنیز بده و او را خریداری کن. بشر بن سلیمان گوید:‌ مطابق فرموده حضرت عمل کردم. آن کنیز چون در نامه نگریست،‌ بسیار گریست و به عمرو بن زید گفت: ‌مرا به صاحب نامه بفروش. و سوگندها خورد که اگر چنین نکنی خود را هلاک می کنم.
ادامه مطلب...

نازنین ::: یکشنبه 87/5/27::: ساعت 3:43 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::


چشمانتان را بر روی هم بگذارید و تصور کنید اینک سال 1400 هجری شمسی است و به امروز پنچ شنبه 17 مرداد 1387 می اندیشید ؛ به فرصتهایی که به خوبی از آنها استفاده کرده و از موفقیت هایی که نصیبتان  شده احساس خوبی دارید و لبخندی از رضایت بر گوشه لبانتان می نشیند و یا  به موقعیت هایی که به سادگی  از دست داده اید و برای بهتر شدن زندگی خود قدمی بر نداشته اید و برای خواسته های خود تلاشی نکرده اید افسوس خورده و اکنون با اندیشیدن به روزهایی که دیگر باز نخواهد گشت احساس پشیمانی می کنید و بارها زیر لب تکرار می کنید کاش زمان به عقب باز می گشت و شما می توانستید اشتباهات گذشته خود را جبران کنید ؛ کاش برای بهتر شدن شرایط خود تلاشی مضاعف می کردید اما اینک همه آن کاش ها دست نیافتنی است و جز آه حسرت کشیدن کاری از دستتان بر نمی آید
حال چشمانتان را به آرامی از هم بگشایید و از اینک امروز پنچ شنبه 17 مرداد  1387 خوشحال باشید ؛ از اینکه هنوز زمان برای بهتر شدن هست ، زمان برای رسیدن به آرزوها و خواسته ها ...
پس بیاییم به جای آنکه چند سال دیگر حسرت لحظه های امروز را  داشته باشیم برای  آینده ای بهتر بدون حسرت و آه تلاش کنیم  
 آنتونی رابینز : سرشار زندگی کن و هر جا که لازم بود خود را رها ساز . با همه ی وجود دوست بدار و ترس را پس بزن. شکوه امیدوار بودن را لمس کن و هرگز دست از رویاهای خود نکش .
موفقیت تنها زمانی از ماست که خود برگزینی و انسانها همانقدر موفقند که تصمیم می گیرند باشند.



نازنین ::: پنج شنبه 87/5/17::: ساعت 1:55 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

زندگی بدون انگیزه ؛ بدون هیجان ؛ بدون امید چه معنایی می تواند داشته باشد. زندگی بدون انگیزه یعنی مرده متحرک ، اما نه  حتی مرده هم انگیزه دارد ؛ مرده در دنیای ابدی چشم امید به بخشش و لطف و مهربانی خداوند دارد ؛ به اینکه خداوند از سر تقصیرات و گناهان و کوتاهی های او بگذرد و خانه ابدی او همراه با خوشی باشد ، حال چقدر این امیدش به واقعیت نزدیک باشد و یا محال مهم نیست ، مهم این است که حتی مرده هم امید دارد امید به اینکه کسانی که در حقشان کوتاهی کرده از خطایش بگذرند ؛ امید برای یافتن فرجی از مصیبت ها که خود برای خودش فراهم کرده ؛ امید برای رها شدن از زندانی از بدی ها که خود برای خود ساخته ؛ چگونه است که حتی مردها نیز امید دارند اما زنده ها ؛ من و توئی که هنوز نفس می کشیم بی هیچ امید و انگیزه ای روز را شب و شب را روز می کنیم ؛ بی هیچ انگیزه ای صبحگاه به روشنی روز چشم می گشایم و به عادت روزمرگی لحظه ها را پشت سر می گذاریم ؛ چگونه است که آن مرده ای که دستش از دنیا کوتاه است امید دارد ؛ اما من و تو که می توانیم دنیای خود اآنگونه که می خواهیم بسازیم نه تنها در ساختن آن بی توجه هستیم بلکه برای ساختن آن انگیزه ای نداریم.
آنتونی رابینز: شما عادت کرده اید به دنیا به چشم دیگری بنگرید . همان طور که برای انجام هر کار عادتی دارید ؛ عادت کرده اید تنها درباره برخی مسائل فکر کنید.
یکی از این عادات پیش بینی حوادث قبل از وقوع آنهاست. شما انتظار دارید کارها درست عکس آنچه می خواهید پیش رود ، پس برای ناامیدی باید باورهای خاصی داشته باشید و این باورهاست که دنیای شما را به سوی ناامیدی پیش می برد.



نازنین ::: دوشنبه 87/5/14::: ساعت 11:0 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

این روزها شرایط بد اقتصادی ، زندگی را سخت و دشوار نموده ، و این دشواری هر روز بدتر از روز قبل می شود ،و هر روز شاهد افزایش آمار جرم و جنایت ناشی از فقر اقتصادی هستیم که به راحتی انسان های بی گناه را قربانی شرایط خود می نمایید.شرایطی که با بی رحمی پا بر روی دل های پاک می گذارد و زندگی دنیوی و اخروی آنان را بر باد می دهد .. 
شرایطی که با وجود سهمیه بندی بنزین و استفاده کمتر شهروندان از آن همچنان خبرها حاکی از مصرف بالای آن می باشد.شرایطی که با  دو روز تعطیلی شاهد صف های طولانی مدت بنزین می شویم  و این شهروندان  به جای استراحت دو روزه در ترافیک جاده ها و اتوبانها بر خستگی روحی و جسمیشان افزوده می شود و با انرژی حاصله برای شروعی دوباره خود را آماده می کنند.
با این شرایطی که نه تنها فکری برای آن نمی شود بلکه اوضاع و احوال  هر روز بدتر از روز قبل شده چگونه می توان خنده را مهمان چهره های سرد و سنگی نمود و عید بزرگ مبعث را به آنان تبریک گفت ؛ عیدی که به برکت آن از قطعی برق خبری نیست و می توان شاد بود  ،  که در قرن21 در چنین روزی از نعمت روشنایی برخورداریم اما این شادی نیز دوامی نخواهد داشت چرا که به زودی شاهد افزایش چشمگیر هزینه مصرف برق خواهیم بود در آن صورت مطمئنن حتی در اعیاد بزرگ هم با وجود عدم قطعی برق بایستی با شمعی محفل سرد و یخی خود را روشنی دهیم.
امشب شبی است که هر چه خواسته داشته باشیم خداوند مهربان و دوست داشتنی آن را بر ما ارزانی می دارد پس بیاییم همگی در این  شب بزرگ و مبارک  دست به دعا شویم و برای سلامتی ،خوشبختی ؛سعادت و موفقیت دیگران و خود دعا کنیم و مطمئن باشیم که همین امشب تمامی خواسته ها و آرزوهایمان مستجاب می شود ...



نازنین ::: سه شنبه 87/5/8::: ساعت 8:37 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

امروز با خود عهد می بندم که بیاموزم آموختنی تازه ای را ؛ آموختنی که بارها درباره آن شنیده ام اما به آن عمل نکرده ام ؛ با خود عهد می بندم تا زمانیکه این آموخته را سرمشق لحظه های خود قرار نداده ام عملی را یا دانشی را نیاموزم.
می خواهم بیاموزم که هیچ گاه ؛ در هیچ شرایطی ، در هیچ نقطه ای ، در هیچ زمانی و در هیچ گذری حتی برای لحظه ای لبانم را از حضور لبخندی شیرین  محروم نکنم . حتی زمانیکه اوضاع و احوال بر وفق مرادم نیست و یا هر عامل درونی و بیرونی که باعث شود غم بر چهره ام نشیند لبخند را فراموش نکنم. با خود عهد بسته ام که لبخند را دائمی و همیشگی بر لبانم حک نمایم و به خود بیاموزم زمانی که غم بر روی چهره آدمی سایه می زند با بی رنگ نمودن تبسمی شیرین نمی توانم وجود غم را انکار کنم.
بیاموزم لبخند را هیچ گاه فراموش نکنم ؛ به هنگام نوشتن ؛ به هنگام راه رفتن ؛ به هنگام گفتگو ، به هنگام غذا خوردن ؛ به هنگام فکر کردن و حتی هنگام ناراحتی ،آنچه غم را مهمان دل می کند دلیل خود را دارد اما وجود غم دلیلی برای فراموشی لبخندم ندارد و بپذیرم آنچه را که هستم و تلاش کنم برای بهتر شدن خویش.
آنتونی رابینز: احساس امروز ما ؛ هر چه که باشد ، ناراحتی یا خوشی ، تنها بستگی به این دارد که در آن لحظه مغزمان بر چه مساله ای متمرکز شده باشد.پس بیاییم  « م  »مشکلات را برداریم و آنها را به «شکلات» زندگی تبدیل کنیم ؛ بخندیم و از زندگی لذت ببریم «ن» .



نازنین ::: شنبه 87/5/5::: ساعت 10:25 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مأیوس شوید ولی اگر امتحان نکنید فنا خواهید شد
دکتر علی شریعتی

وقتی که خواسته ای داریم و با وجود سعی و تلاش بسیار به هدف نهایی نمی رسیم ؛ احساسی ناخوشایندی به سراغمان می آید، احساس شکست ؛ احساس نرسیدن و در خود درجا زدن...
تمامی افکارمان کاری است که نتوانستیم انجام دهیم ؛ و یا اینکه شاید هیچ وقت فرصتی نباشد تا بار دیگر بتوانیم شانس خود رابیازماییم ؛ باورداریم که شاید حکمتی در این شکست بوده اما با همه این ها دلمان می خواهد و هنوز هم می خواهد می توانستیم در این راه هم موفق  شویم ؛ و تصمیم می گیریم از راه دیگری در این راه قدم بگذاریم ، تصمیم می گیریم راههای دیگر را امتحان کنیم ، تصمیم می گیری از نو آغاز کنیم ، اما با همه این ها هنوز از شکستی که خورده ایم ناراحتیم ؛ هنوز ناامیدی رو خوب با جسم  و روحمان احساس می کنیم ، هنوز به جای آغاز ؛ درخود  درجا می زنیم و صدها چرای بی دلیل مقابل خود  ردیف می کنیم ،
چه خوب است به جای ناامیدی و یاس ؛ به جای از دست دادن لحظه های قشنگ زندگی از خود در مورد حکمت این شکست بپرسیم از اینکه چه درسی جدیدی از این ماجرا بایستی می گرفتیم  و هنوز آن را درک نکرده ایم ...
خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نومیدی
عظمت بی نام دین بی دنیا
عشق بی هوس عطا کن
دکتر علی شریعتی

پی نوشت : دلیل اینکه از شکست نوشتم برای این بود که شکست لازمه زندگی هست اگر شکست بخوریم اگر از وضعیتی که داریم راضی نباشیم تلاش می کنیم برای بهتر شدن شرایط ؛  در شکست نکته ای هست همان طوری که در هر پیشامدی نکته ای هست پس سعی کنیم آن نکته را درک کنیم که خداوند همیشه با بندگانش در حال گفتگوست چه در خوشی و چه ناخوشی پس آن پند و حکمت را با جان دل در یابیم



نازنین ::: چهارشنبه 87/5/2::: ساعت 1:38 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

حضرت رسول اکرم (ص) : دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .
مناسبتی دیگر از راه رسید و این بار تمامی فرزندان برای قدردانی از پدران مهربان ؛ زحمت کش و دوست داشتنی خود با هدایای کوچک خود سعی دارند محبت خود را به پدران خود نشان داده و از این عزیزان سپاسگزاری کنند .اما در این میان آیا قدردانی یعنی خرید هدایای گران قیمت و شیک ؟ آیا قدردانی یعنی همین یک روز ؟ و با پایان این روز همه چیز بر روال عادی خود بازگشته و دیگر کسی به یاد پدری که تا پاسی از شب برای رفاه خانواده زحمت می کشد نیست. 
نیکى به پدر و مادر، وظیفه‏اى اخلاقى است که در واجب بودن شکر منعم ریشه دارد. انسان فطرتا شاکر و سپاسگزار کسى است که به او نیکى کرده است.
سپاسگزارى از پدر و مادر، نشانه و گواه سلامت فطرت است و کسى که به پدر و مادر خود نیکى مى‏کند، از فطرت خود پاسدارى کرده است. اهمیت سپاسگزارى از پدر و مادر، چنان است که خداوند پس از امر به شکرگزارى از خود، شکر پدر و مادر را آورده است:
و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه و هنا على و هن و فصاله فى عامین ان اشکر لى و لوالدیک الى المصیر؛ 
و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به هنگام باردارى او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل کرد و دوران شیرخوارگى او در دو سال پایان مى‏یابد آرى او را سفارش کردیم که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت همه به سوى من است.
و بهترین قدرانی که می توانیم از والدین خود داشته باشیم  این است که  همواره به این دو موجود نازنین احترام بگذاریم و قدر زحمات آنان رابدانیم و این تنها خواسته والدین از فرزندان خود می باشد...
امام صادق (ع) می فرمایند :برترین کارها عبارتنداز :
1- نماز در اول وقت آن
2- نیکی به پدر و مادر
3- جهاد در راه خدا.



نازنین ::: سه شنبه 87/4/25::: ساعت 8:6 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

زمانی که کامپیوتر و به دنبال آن اینترنت به جامعه ایرانی قدم نهاد به سرعت مورد اسقبال شهروندان قرار گرفت و همراه با این استقبال در بیشتر روزنامه ها ، مجلات ،بر نامه های تلویزیونی و حتی خود سایت های اینترنتی سخن از خطرات احتمالی این دنیای مجازی و به خصوص دنیای چت بود و توصیه های بسیار به خانواده ها در خصوص کنترل فرزندان خود در استفاده از این دنیای جدید داده می شد.توصیه هایی همچون اینکه کامپیوتر را در اطاق شخصی فرزندان خود قرار نداده و آن را در سالن پذیرایی و یا اطاق نشیمن جایی که خانواده به راحتی بتواند سایت ها و مسج های فرزندان خود را کنترل نماید قرار دهید و این توصیه ها روز به روز بیشتر می شد و  حتی مدتها بحث داغ محافل خبری در مورد اعتیاد به اینترنت این هیولای قرن بود
اما اینک مدتی است که دیگر از اینترنت به عنوان هیولای ارتباطات کمتر گفته می شود و به جای بد گفتن از این  نوع ارتباط از خانواده ها خواسته می شود که به فرزندان خود طریقه استفاده از دنیای مجازی را آموزش دهند و به جای کنترل های افراطی و گاه بی مورد توصیه های لازم را در خصوص برخورد با این دنیا را همچون دنیای حقیقی به فرزندان خود بیاموزند.
دیگر هراس ها از اینترنت کمتر شده و شاید بتوان دلیل آن را واقع بینی خانواده ها و آگاهی بیشتر نوجوانان و جوانان دانست.اما به یکباره چه می شود که خانواده ها از ارتباط جدیدی چون اینترنت دچار هول و هراس می شوند و نسبت به رفتارها و اعمال دیگر فرزندان خود بی اعتنا می باشند.
دنیا در حال پیشرفت است و هر رروز نوعی جدید از امکانات و ارتباطات به جوامع بشری عرضه می شود و در این میان می توان به اس ام اس ( پیامک )اشاره کرد. نوعی جدید از ارتباط سهل و آسان(حدود 5 _6 سالی است که در ایران کاربرد دارد )که هیچ سخنی در این باره گفته نشده تنها سخنی که بوده سخن از هزینه کم این ارتباط بوده ( البته این هزینه نسبت به کشورهای دیگر بسیار بالا بود و از ماه جاری نه تنها هزینه این نوع ارتباط کمتر نشد بلکه بیشتر هم شد )هیچ کارشناسی در خصوص اعتیاد به اس ام اس (در عید نوروز امسال فقط در چند روز اول سال مبلع یک میلیارد و هفتصد و هشتاد میلیون تومان از ارسال اس ام اس  تبریک سال نونصیب مخابرات شد ) و مضرات آن سخنی نمی گوید
آیا از این ارتباط دنیای امروزی به درستی استفاده می شود و نیازی به آموزش صحیح جهت استفاده از آن وجود ندارد ؛ آموزش استفاده از این ارتباط هر روز بیشتر می شود به جای تماس تلفنی با برنامه های رادیویی و تلویزیونی ارسال تنها یک اس ام اس به جای ارتباط کلامی از ارتباط نوشتاری به وفور استفاده کردن ( گراهام بل تلاش نمود ارتباط کلامی را در بین انسانها در نقاط مختلف برقار کند غافل از آنکه روزی ارتباط نوشتاری به سادگی  تلاش او را کمرنگ خواهد ساخت )
سخن در بد بودن اس ام اس نیست سخن در استفاده صحیح آن است که این روزها  کمتر خانواده ی به  اس ام اس فرزندان خود توجهی داردو  این ره که می رود زنگ خطریست که اهمیتی به آن داده نمی شود. سخن از دسترس بودن این نوع ارتباط بدون اطلاع خانواده هاس ( با وجود سیم کارت های اعتباری ؛ خانواده  ها حتی از شماره  تماس فرزندان خود اطلاعی ندارند چه برسد به نظارت آن )
ما انسانها موفق شدیم از طریق دستگاه های بسیار پیچیده با سایر کرات در کهکشانها ارتباط بر قرار کنیم ولی برای آشنا شدن با همسایه که احتیاج به دستگاه خاصی هم ندارد عاجزیم.



نازنین ::: جمعه 87/4/14::: ساعت 12:56 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

در این زندانی که برای خود مهیا کرده ایم به دنبال چه می گردیم در این حصاری که بین خود و واقعیت ها کشیده ایم به چه می اندیشیم ؛ بر روی دفتر خاطرات دیگران زشتی اعمال خود را به زیبای به تصویر  می کشیم و از خود جز بدی خاطره ای بر جا نمی گذ اریم ؛ دیگر از بدی هراسی نداریم و در باغچه زندگی خود و دیگران بدی ها را پر نقش و نگارتر بر جا می گذاریم و هر  روز با طلوع سپیده صبحگاهی با دنیای از اندیشه های زشت  و کریه به طلوع خورشید سلامی گرم می کینم و محکم تر از روز قبل قدم بر روی نردبان ناپاکی ها می گذاریم و به سوی شیطان اندیشه ها با شادمانی دست آشنایی تکان می دهیم.
در زندان امروزی دل ها؛ کمتر چهره ای را می توان گرم و خواستنی دید چرا که شیطان نفسیات به راحتی چهره ها را سرد و منزجر کرده و به سادگی خودخواهی و بی دینی را بر روی دل های ساده و بی گناه رواج داده و شب ها در سینه این قلب های بی گناه  بذر بی اعتقادی و گناه را می کارد و چه مشتاقانه این بی گناهان دیروز طرفدار بی چون و چرای نفس شیطانی خود می شوند .   
و حال زمان اجر ای فرمان شیطان بی اعتقادی هاست زمان گوش به فرمان شدن شیطان سست عنصری هاست زمان زمان اجرای فرمان است پس بی هیچ سخنی برای نابودی خود با شوقی فراوان قدمی دیگربر می داریم.
و حال تصمیم می گیریم خطایی را مرتکب شویم تمام تلاش خود را می کنیم که کسی از آن خبردار نشود و در خفا و به دور از چشمان کنجکاو دیگران با خیال راحت اعمال خود را به نحو احسنت انجام دهیم.و تنها نگرانی مااز آن جهت است که کسی از نیت ناپاک ما  خبردار شود  و ازاین بابت احساس ترس می کنیم ، ترس از به خطر  افتادن آبرویمان،  ترس ازآن جهت که ماهیت اصلی مابرای دیگران آشکار شود و با دانستن حقیقت دیگر  کسی آن احترام و عزت سابق را برای ما قائل نشود ؛ تنها به فکر اظهار نظر دیگران و قضاوت آنها درباره خود هستیم ؛ و به آبرو خود در نزد خدا و آگاهی او از عمل خود نمی اندیشیم .مدتهاست که خدا را زیاد برده ایم و آنچه برای ما اهمیت به سزایی دارد فریب دادن خلق خداست.
تنها ترسمان از رفتن آبروست ؛آبروی که خود به نیرنگ و ریا برای خود آراسته ایم .
هیچ نگرانی بابت گناهمان به دل راه نمی دهیم ، هیچ هر اسی از رفتن آبرویمان در پیشگاه خداوند نداشته و آنچه خاطر ما را مکدر می کند شرمساری نزد شیطان نفسانی خود هستیم.
کانت :در عالم دو چیز از همه زیباتراست :آسمانی پرستاره و وجدانی آسوده  .


نازنین ::: دوشنبه 87/4/10::: ساعت 8:18 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

مادر تو را دوست دارم و تو را می پرستم.
از روزی که پا به عر صه وجود گذارده ام نگاه پر مهرت و لبخند شیرینت حیات بخش زندگیم بود در قصه ها و حکایت ها همه جا از تو سخن می گویند شاعران و بزرگان و نویسندگان همه از تو سخن می گویند
گاه می گویند بهشت زیر پای توست و گاه می گویند تو با یک دست گهواره کودک و با دست دیگر دنیا را تکان می دهی
آری مادر تو قادری با هدایت و ارشاد فرزندانت دنیائی را بهشت سازی و نسلی را اصلاح کنی و جامعه را به عظمت برسانی
مادر  دنیا برای بزرگ داشت تو و تجلیل از مقام آسمانیت روزی را به نام روز مادر اختصاص داده است و همه فرزندان برای قدردانی و احترام به مادران د ر تهیه و تدارکند
من هم بر ای قدردانی از تو مکانی امن و ابدی یعنی قلبم را به تو هدیه می کنم مدت ها است این خانه را ( قلبم را ) صفا داده ام غبار نافرمانی و گرد سرپیچی از دستو راتت را از در  و دیوار آن زدوده ام
اکنون این خانه چون آیینه ای شفاف و تابان است که در آن مهر تو ، عشق تو و اطاعت از اوامر تو در  آن منعکس می شود .
مادر  همانطوری که انتظار داری آرزومندم که در حال و آینده برای تو دختری عفیف ؛ پاکدامن ، منظم و وظیفه شناس بوده ، عملا نشان دهم که در  دامن مادری دانا و توانا چون تو پرورش یافته ام
مادر جان بدان که همیشه دوستت دارم و تو را می پرستم و با همه فرزندان یک دل و یک زبان می گوییم هرگز نمیر مادر.
فرزند تو...
مادر تصمیم گرفته ام آنقدر محترمت بشمارم که خودت بگوئی دیگر بس است ولی آیا آنطور که پروردگار مهربان در قرآن شریفش فرموده می توانم حق خدمت به تو  را ادا کنم هرگز!


نازنین ::: یکشنبه 87/4/2::: ساعت 7:48 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

<   <<   6   7   8      >
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>