سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

عید نوروز مبارک



علی ::: شنبه 94/12/22::: ساعت 6:25 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

سلام بر اصلاحات.سلام بر خاتمی و هاشمی و مبارکباد انتخاب رئیس جمهور منتخب ملت دکتر روحانی.

دکتر روحانی

دوم خرداد زنده شد...دکتر حسن روحانی با 18.613.329 رای و کسب 50/71 درصد آرا برنده یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری شد.



علی ::: شنبه 92/3/25::: ساعت 8:51 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

نتایج رسمی انتخابات ریاست جمهوری تا ساعتی دیگر پس شمارش اعلام خواهد شد....



علی ::: جمعه 92/3/24::: ساعت 9:12 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: انتخابات، اعلان نتایج، اعلام نتایج تفکیک شده شعبات، انتخابات ریاست جمهوری

وضعیت اقتصادی کشور مناسب نیست.تورم لجام گسیخته و افزایش هر روزه قیمتها در تمامی بخشها بر روی دوش مردم سنگینی می کند و سفره قشر عظیمی از مردم هر روز کوچکتر می شود. افزایش قیمتها از کالاهای اساسی و ضروری گرفته تا لوکس و از خودرو تا مسکن، چتر خود را بر کل اقتصاد ایران گسترده است. افزایش قیمت ارز و به تبع آن کاهش ارزش پول ملی، رشد روزافزون میزان نقدینگی پس از هدفمندی یارانه ها، افزایش چندین برابری میزان چکهای برگشتی، دستمزدهای عقب افتاده کارگران و کارمندان، رشد بیکاری و ... همه و همه گواهی می دهد که اوضاع و احوال اقتصاد کشور رو به راه نیست.
یکی از پرسش هایی که کمتر به آن پرداخته می شود، این است که آیا دولت اصولگرا در هشت سال فعالیت خویش می توانست عملکرد بهتری را داشته باشد، از آنچه اکنون به دست آورده است؟
میراث اقتصادی هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد برای دولت آینده چه خواهد بود؟ گرچه رئیس دولت تاکید دارد که تا روز آخر عمر دولت دهم همانند روز نخست دولت نهم به کار خود ادامه خواهد داد، اما آنچه در بهار 1392 دغدغه همگان است، یافتن پاسخی است به اینکه فرجام گام های ناتمامی که دولت فعلی در اقتصاد ایران برداشته، چه خواهد بود و در سالی که نظام سیاسی کشور، انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری را در پیش دارد و دولتی خواهد رفت و دولتی دیگر خواهد آمد، چشم انداز اقتصادی ایران را چگونه باید دید؟
به راستی اگر به گفته احمدی نژاد ما در کشور هیچ مشکل اقتصادی نداریم و شرایط اقتصادی کشور بسیار خوب است، پس سبب این نابسامانی ها در اقتصاد کشور چیست و ما از چه گلایه داریم؟
در نبود امکان دسترسی به اطلاعات و آمارهای دقیق و به روز اقتصادی این سال ها باید به این پرسش کلیدی پاسخ داده شود که تا چه میزان ناگواری ها و نابسامانی های آشکار شده در اقتصاد ایران به ویژه در سال 1391 و چشم انداز آن در سال 1392 ناشی از خطاهای دولت نهم و دهم است و تا اندازه ای خارج از اراده دولتمردان؟ گزارش ذیل به طور اجمال به بررسی برخی از شاخص های اقتصادی دولت نهم و دهم می پردازد:
ادامه مطلب...

علی ::: سه شنبه 92/2/17::: ساعت 8:0 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: اقتصاد، اصولگرا، بحران

روزنامه محترم کیهان در سرمقاله روز دوشنبه خود بنا بر شیوه مألوف و اقتضای طبیعتش، بار دیگر کیفرخواست بلندبالایی علیه اصلاح‌طلبان صادر کرد متنی البته سرشار از عبارات و اتهاماتی تکراری و البته پوسیده و نخ‌نما شده که ظاهرا قرار است هر از چندگاهی که نام و یاد اصلاح‌طلبان خوابشان را پریشان می‌کند تجدید چاپ شود. البته شرط انصاف نیست اگر اعتراف نکنیم سرمقاله اخیر نسبت به نوشته‌های قبل دو نکته جدید داشت.
نخست آن‌که برخلاف دفعات پیش که صرفا در نقش محتسب و مدعی‌العموم ظاهر می‌شدند، شهر را شلوغ دیده و کل پروژه را یکجا کنترات کرده و این‌بار در جایگاه رفیع قضاوت هم نشسته و حکم بر مفسد فی‌الارض بودن چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب داده‌اند.
البته «قاضی‌نمای» محترمی که اینجا بر کرسی قضاوت خیمه‌زده شرط عدل و ادب را که لازمه کار قضاست به کناری گذاشته و با ادبیاتی آکنده از خشم و کین، انشای حکم کرده است!
نکته دوم این‌که در نوشته مذکور ظاهرا کل فرآیند بررسی صلاحیت‌ها را هم یک پروژه دیده‌اند که می‌توانند آن را هم بدون تشریفات لازم و با ترک مناقصه برنده شوند! چون از جایگاه شورای محترم نگهبان با قاطعیت تمام و پیشاپیش خبر از رد صلاحیت نامزد احتمالی اصلاح‌طلبان داده‌اند!
مابقی سرمقاله‌ کیهان، همان‌گونه که گفته شد تکراری و تجدید چاپ نوشته‌های قبلی بود. اما از آنجا که عادت دارند پاسخ ندادن به هر حرف ولو بی‌اعتبارشان را به حقانیت ادعای خود تفسیر کنند ذکر چند نکته دیگر را هم خالی از فایده نمی‌دانیم.!
ادامه مطلب...

علی ::: چهارشنبه 92/2/11::: ساعت 7:53 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: انتخابات، اصلاح طلبان

 فقط یه ایرانی میتونه وقتی میره مهمونی فوری از صاحبخانه بپرسه اینجا متری چند ؟
- فقط یه ایرانی میتونه هر چیزی که میوفته رو زمین با یک فوت ضد عفونی‌ کنه !
- فقط یه ایرانی میتونه کمتر ازیک سال بعد از مهاجرتش به یه کشور دیگه، زبان یاد بگیره، وارد دانشگاه بشه، تازه شاگرد اول کلاس هم بشه!
- فقط یه ایرانی میتونه جلد بستنی که هیچی توش نداره رو لیس بزنه ولی بعد وقتی مهمونی تموم میشه همینطوری دیس دیس غذا بریزه تو سطل اشغال!!!- فقط یه ایرانی میتونه با وجود این همه نداری و بیکاری و تورم, وقتی مهمون واسش میاد سعی کنه بهترین پذیرایی کنه و بهترین غذارو بزاره واسه مهمونش تا یه وقت جلوش شرمنده نشه.
- فقط یه ایرانی میتونه ساعت مچی ببنده رو دستش بعد اگه بهش بگی ساعت چنده؟ موبایلشو در بیاره و ساعت رو اعلام کنه!
- فقط یه ایرانی میتونه طوری از بهشت و جهنم و حیات پس از مرگ صحبت کنه که انگار تور لیدره و هفته ای دوبار میره!
- فقط یه ایرانی میتونه یکی رو که هیچ دخلی به فوتبال نداره از رئیس ستاد سوخت بذاره مدیرعامل یه باشگاه ورزشی!
- فقط یه ایرانی میتونه اسم فیلمارو با شخصیت اصلیش صدا کنه!
- فقط یه ایرانی میتونه تو لاین سرعت پنچرگیری کنه !!!
- فقط یه ایرانی میتونه شبا که واسه دستشویی رفتن بیدار میشه سر راه در یخچال رو باز کنه توشو نگاه کنه بعد در ببنده و بره بخوابه!
- فقط یه ایرانی میتونه ماشین کولر دار ســوار بشــه ولی خودشو با روزنامــه باد بــزنــه!
- فقط یه ایرانی میتونه با پاکت های خالی ساندیس واسه خودش ساک دستی درست کنه!
- فقط یه ایرانی میتونه 10 ساعت تمام از تاریخ و مردم و آب و هوای کشورش تعریف کنه که خارجیه واسش سوال پیش بیاد که پس چرا اومدی اینجا؟!
- فقط یه ایرانی می تونه با هزار بدبختی کنکور ارشد شرکت کنه و قبول شه، بعد خانوادش بگن چون شهرستانه نمی خواد بری!
- فقط یه منشی ایرونی میتونه خودشو از دکتر بیشتر بگیره!
- فقط یه ایرانی میتونه وقتی پشـــت فرمـــونه به پیـــاده رو ها فحـــش بده و وقـــتی پیـــاده میره جایی، به راننــــــده ها فحـــش بده!
فقط یه ایرانی میتونه از حق اجتماعی خودش فقط در صف نانوایی و تاکسی دفاع کنه!!! نظر شما چیه؟ آیا واقعا نظر ما درسته یا غلط؟



علی ::: چهارشنبه 91/1/23::: ساعت 8:33 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: تاکسی، نانوایی، فحش، رئیس، سوخت، پرسپولیس، موبایل، کنکور

بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد.
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد.
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمیکردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند.
دلیل این رویداد، سال ها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
«در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده می شد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند».
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب می شد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانت ها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین می رفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده می شود.
این روزها همه فقط خبرهای بد می شنوند شما چطور؟
این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس نیست شما چطور؟
این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند شما چطور؟
این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند شما چطور!



علی ::: جمعه 91/1/18::: ساعت 1:8 عصر::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: شکنجه، زندان، عزت، مرگ، سربازان، ارتش

روزی روزگاری، پیرزن فقیری توی زباله‌ها دنبال چیزی برای خوردن می‌گشت که چشمش به چراغی قدیمی افتاد آن را برداشت و رویش دست کشید.می‌خواست ببیند اگر ارزش داشته باشد آن را ببرد و بفروشد. در همین موقع، دود سفیدی از چراغ بیرون آمد. پیرزن چراغ را پرت کرد، با ترس و تعجب، عقب عقب رفت و دید که چند قدم آن طرف‌تر، غول بزرگی ظاهر شد. غول فوری تعظیم کرد و گفت: نترس پیرزن! من غول مهربان چراغ جادو هستم. مگر قصه‌های جوراجوری که برایم ساخته‌اند، را نشنیده‌ای؟ حالا آرزو کن تا آنرا در چشم به هم زدنی برایت برآورده کنم، اما یادت باشد که فقط یک آرزو!
پیرزن که به دلیل این خوش اقبالی توی پوستش نمی‌گنجید، از جا پرید و با خوشحالی گفت: الهی فدات شم مادر!
اما هنوز جمله بعدی را نگفته بود که فدای غول شد و نتوانست آرزویش را به زبان بیاورد.
و مرگ او درس عبرتی شد برای آنها که زیادی تعارف می‌کنند.



علی ::: سه شنبه 90/12/16::: ساعت 8:26 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: غول، تعارف، چراغ جادو، فقیر

دیشب داشتیم با یکی از دوستان راجب انتخابات و به کی رای دادن و آیا شرکت کردن و راجب کارایی و کیفیت کاندیدهای مجلس صحبت میکردیم چشممون خورد به یک مطلب که بنظرم جالب اومد و بد نیست شماهم بخونید.جزو درد های اجتماعی جامعه است مسائلی که شاید امروز به چشم هم نیاد اما شاید درد خیلی ها باشه و حرف دل بعضی ها که گیر کردن بین دو نسل...
ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم
کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند
ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه
دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم
توی روزنامه دیواری هایمان امام را دوست داشتیم
آدمهای لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند
آنروزها هیچکدامشان شکمهای قلمبه نداشتند
و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم
شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم
اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم
ما از آژیر قرمز می ترسیدیم
ما به شیشه خانه هایمان نوار چسب می زدیم از ترس شکستن دیوار صوتی
ما توی زیر زمین می خوابیدیم از ترس موشک های صدام
ما چیپس نداشتیم که بخوریم
حتی آتاری نداشتیم که بازی کنیم
ما ویدیو نداشتیم
ما ماهواره نداشتیم
ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است
ما خیلی قانع بودیم به خدا
صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی
یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش A.B.C.D
زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند
حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند
ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند
عاشق که می شدیم رویا می بافتیم
موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم
جرات نداشتیم شماره بدهیم مبادا گوشی را بابا هایمان بردارند
ما خودمان خودمان را شناختیم
بدنمان را
جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم
هیچکس یادمان نداد
و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل
نسلی که عشق و حال هایشان را توی شهر نو ها و کاباره های لاله زار کرده بودند
و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و فیس بوک بزرگ می شوند
و هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمند...



علی ::: دوشنبه 90/12/1::: ساعت 10:12 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: عشق، شهید، اسرا، فیس بوک، ایکس باکس، جنسیت، صحنه دار، کارتون

دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند. یکی صلیب گذاشته بود و دیگری ستاره داوود.... مردم زیادی که از آنجا رد می شدند، به هر دو نگاه می کردند و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول می انداختند.
کشیشی از آنجا می گذشت، مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که صلیب دارد پول می دهند و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمی دهد. جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب کاتولیک است. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی پول نمی دهند، به خصوص که درست نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد. در واقع از روی لجبازی هم که باشد مردم به اون یکی پول میدهند نه تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به ما بازاریابی یاد بده؟ مراقب باشید برای لجبازی با یکی، سکه تان یا رایتان را در کلاه یا صندوق دیگری نیاندازید!



علی ::: شنبه 90/11/29::: ساعت 10:58 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی:: لجباز، رای دادن، پشت پرده، سکه

   1   2      >
طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>