عدالت فرهنگی به این معناست که آیا کارکرد فرهنگ در جامعه معطوف به ایجاد تعادل است یا خیر، گریز از ظلم ، تبعیض ، ناهنجاری ها و گرایش ، به حق و عدالت در فرهنگ جامعه وجود دارد یا نه ؟ آیا فرهنگ ما می تواند چنین کارکردی از خود نشان دهد ؟ اگر چنین است می توانیم ادعا کنیم ، فرهنگ عدالت را گسترش داده ایم ، توسعه فرهنگ عدالت خواهی می تواند یکی از کارکردهای فرهنگ محسوب می شود ، اما به طور ، عدالت فرهنگی به این معناست که امکانات حوزه فرهنگ عدالت عادلانه در جامعه توزیع شود ، یعنی همان گونه که حوزه سیاست و اقتصاد رشد می کند باید حوزه فرهنگ هم رشد کند ، به عبارتی رشد فرهنگ باید به صورت متوازن ، متعادل ومتناسب با نیازهای روز جامعه ، همراه با فعالیت های سیاست ، اجتماعی ، اقتصادی صورت گیرد . به نظر می رسد ، اول باید تمایزی بین فرهنگ عدالت و عدالت فرهنگی قائل شد و یا به عبارتی ، فرهنگ می تواند کارکردی در زمینه عدالت خواهی در جامعه داشته باشد ، یعنی فضای فرهنگی به نظمی باشد که بتواند عدالت خواهی و حق جویی را ترویج کند عدالت یکی از کارکردهای فرهنگ است ، و فرهنگ می تواند به استثناء ارزش هایی که ضامن توسعه عدالت در جامعه است ، ایفای نقش کند اما از نظر دیگر می توان بحث عدالت فرهنگی را مطرح کرد که این مقوله خود در دو دسته قابل بررسی است ، یکی این که ما در حوزه فرهنگ به صورت خاص شاهد توزیع و رشد هماهنگ کالاها ، نیازها ، پدیده ها و موضوعات فرهنگی باشیم یعنی ، توزیع هم در سطح ملی مناسب باشد و هم در سطح فصول مربوط به خودش مثلاً به همان اندازه که ما شاهد رشد حوزه هنر هستیم ، شاهد رشد حوزه فرهنگ هم باشیم ، به همان اندازه که شاهد رشد انتشار کتاب و روزنامه هستیم ، شاهد رشد انتشار تحقیقات هم باشیم ، و همچنین سایر حوزه های فرهنگ ، در واقع اگر نیازها و اعتبارات فرهنگی رشد و توزیع متناسب داشته باشد. شاهد عدالت فرهنگی هستیم ، شاخص های این موضوعات باید متوازن و متناسب رشد کند ، یعنی رشد فضایل ، اخلاقی، فضایل معنوی ، هنری، فرهنگ مکتوب و رسانه هایی مانند کتاب، سینما ، تئاتر، موسیقی، مطبوعات و تحقیق، همه و همه باید متناسب و مناسب با جامعه و خواست مردم انتشار پیدا کند. در عین حال که باید این توزیع متناسب در سطح ملی هم خود را نشان دهد، یعنی این که امکانات فرهنگی فقط بخش هایی از کشور را در بر نگیرد وجود یک کتابخانه در یک روستا باید به همان اندازه مورد توجه قرار گیرد که در یک بخش و یک شهر مورد توجه قرار می گیرد ، اگر ما یک کالای فرهنگی را بتوانیم به دست همه شهروندان و همه انسان هایی که در این کشور زندگی می کنند، برسانیم، شاهد نوعی عدالت فرهنگی خواهیم بود اما اگر دسترسی به این کالا ها و تولیدات یکسان نباشند، عدالت فرهنگی مورد تهدید واقع شده است در دسته دوم عدالت فرهنگی به این معنا ست که فرهنگ متناسب با رشد حوزه های سیاست، اقتصاد و امور دیگری رشد کند که اگر این اتفاق بیفتد ما به عدالت فرهنگ دست پیدا کرده ایم، یعنی فرهنگ یا شاخص های دیگر جامعه پیشرفت کرده و جایگاه و نقش خود را در تأثیرگذاری و تعالی جامعه به همراه داشته است، یکی از لوازم توسعه عدالت فرهنگی، ایجاد فضای امن فرهنگی در کشور است، فرهنگ زمانی می تواند توسعه رشد و گسترش پیدا کند و به تعالی جامعه کمک کند که از امنیت لازم برخوردار باشد، تلاش دولت و مجلسی که فرهنگی باشد هم در این است که با تصویب قوانین مورد نیاز، حمایت لازم را از امنیت فرهنگ داشته باشد تا در پناه این امنیت مؤلفان و پدید آورندگان کالا های فرهنگی عادلانه در جامعه حضور داشته باشند و منصفانه به نقد...