شنبه 21 آذر ماه 1304 (12 دسامبر1925 ) در یک شب سنگین برفی در خانه ای در تهران چشم به جهان گشود و در گرگ و میش غروب یکشنبه 2 مرداد 1379 رهسپار دیار باقی شد و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد . روحش شاد و یادش گرامی ... شاعر صبحها و بامدادها ... احمد شاملو ...
(سالشمار احمد شاملو )
دهانت را می بویند ، مبادا گفته باشی دوستت دارم ،
دلت را می پویند ، مبادا شعله ای در آن نهان باشد ،
روزگار غریبی ست نازنین ...
وعشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی ست نازنین ...
و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند !
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی ست نازنین ...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام ، به کشتن چراغ آمده است !
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ،
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد ،
روزگار غریبی ست نازنین ...
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر، با کنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست ، سور عزای مارا بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد !
خدای را ...