سلام.
به نظر میرسد هنوز به زمان زیادی محتاجیم تا وبلاگنویسی را به عنوان یک ژانر و یا نوع ادبی خاص در محافل روشنفکری جا بیاندازیم. منتقدانی که به حق و یا ناحق این نوباوه پر آرزو را به سر تازیانه نقد آزمودند کاری از سر درد کردند. چرا که وبلاگنویسی عرصهای نو برای نویسندگی و فعالیتهای فرهنگی است و هنوز نیازمند همین نقدهاست تا جایگاه اصلی آن روشن شود. اما واقعیت این است که این عرصه با دیگر عرصههای نویسندگی تفاوتهای بنیادی دارد. عرصه وبلاگنویسی را نمیتوان چون عرصه کتاب و نشر و یا روزنامه محدود و سانسور کرد. ما همیشه عادت کردهایم در عرصهی عمومی نشر چیزهایی را بخوانیم که حاصل تولید یک طبقه خاص تحصیلکرده است و از نظر فرهنگی فکر میکنیم آنچه ارزش نشر دارد باید در این چهارچوب خاص سنتی قابل تعریف باشد؛ پالوده و محققانه، و یا عالمانه و در یک درجه استاندارد ادبی. اما امروز به حول و قوت اینترنت و یک کامپیوتر (که بیش از بزرگان در اختیار کودکان و جوانان است) میتوان در یک لحظه هر آنچه میاندیشی را با فشار دادن یک دکمه در سراسر جهان منتشر کرد. این البته قدرت تواناکنندهی شگفت انگیزی است که خوشبختانه در اختیار حاکمان و نخبگان قرار ندارد، و این عین عدالت است. نتیجه قهری این توانایی، ظهور و بروز مواد و مطالب متعدّد با سلیقهها و کیفیتهای مختلف است که لزوماً نمیشود انتظار داشت همه خواندنی باشند. با توجه به حقیقتی که حتی در عرصه نشر کتاب و روزنامه نیر امروزه نمیتوان گفت هر آنچه منتشر میشود دارای ارزش خواندن هستند، نمیتوان از عرصه وبلاگ که محدودیتی به مراتب کمتر دارد چنین انتظاری داشت. بنابراین این عرصه، عرصهی انتخاب نیز هست. همانطور که افراد با سلیقههای مختلف سیاسی جذب احزاب و سازمانهای همفکر میشوند، در این عرصه نیز میتوان انتظار داشت افراد گروهها و حلقههای همفکر خویش را بیابند، و این نیز عین عدالت و دموکراسی است. شاید برخی از ما نپسندیم که مطالب کاملاً شخصی را در وبلاگ که یک عرصه کاملاً عمومی است بخوانیم. اما در عین حال باید این حق را به افراد داد که آنگونه که میل دارند در عرصه عمومی حاضر شوند. اگر اجبار در انتخاب نوع لباس ظاهر ناپسند است، اجبار در انتخاب لباس فکر و اندیشه را نیز باید ناپسند شمرد. یاحق
شما هنگام سختی دعا می کنید و در هنگام فقر زبان به نیایش می گشایید.کاش در روزگار نعمت و شادی نیز دعا می کردید.زیرا حقیقت دعا جز این نیست که شما هستی خویش را در اثیر آسمانی و اکسیر زندگی گسترش می دهید.وقتی دعا می کنید شما به معراج می روید پس بگذارید زیارت نامرئی شما از این معبد به خاطر چیزی جز وجد و شادی و همراز شدن با جان جهان نباشد.همین که به حریم این معبد پنهان وارد شوید شما را کافی است.من نمی توانم شما را دعایی بیاموزم و کلماتی تعلیم کنم که بدان خدا را نیایش کنید.خداوند به کلمات شما گوش نخواهد کرد مگر آن کلمات را خود بر زبان شما جاری کند.ای پروردگار ما- ما نمی توانیم چیزی از تو بخواهیم-زیرا تو نیاز های ما را نیک می دانی پیش از آنکه نیاز ها در ما زاده شود.نیاز حقیقی ما تویی و اگر تو خود را بیشتر به ما دهی همهء آرزوهای ما را برآورده کرده ای.(جبران خلیل جبران)