روزنامه محترم کیهان در سرمقاله روز دوشنبه خود بنا بر شیوه مألوف و اقتضای طبیعتش، بار دیگر کیفرخواست بلندبالایی علیه اصلاحطلبان صادر کرد متنی البته سرشار از عبارات و اتهاماتی تکراری و البته پوسیده و نخنما شده که ظاهرا قرار است هر از چندگاهی که نام و یاد اصلاحطلبان خوابشان را پریشان میکند تجدید چاپ شود. البته شرط انصاف نیست اگر اعتراف نکنیم سرمقاله اخیر نسبت به نوشتههای قبل دو نکته جدید داشت.
نخست آنکه برخلاف دفعات پیش که صرفا در نقش محتسب و مدعیالعموم ظاهر میشدند، شهر را شلوغ دیده و کل پروژه را یکجا کنترات کرده و اینبار در جایگاه رفیع قضاوت هم نشسته و حکم بر مفسد فیالارض بودن چهرههای شاخص اصلاحطلب دادهاند.
البته «قاضینمای» محترمی که اینجا بر کرسی قضاوت خیمهزده شرط عدل و ادب را که لازمه کار قضاست به کناری گذاشته و با ادبیاتی آکنده از خشم و کین، انشای حکم کرده است!
نکته دوم اینکه در نوشته مذکور ظاهرا کل فرآیند بررسی صلاحیتها را هم یک پروژه دیدهاند که میتوانند آن را هم بدون تشریفات لازم و با ترک مناقصه برنده شوند! چون از جایگاه شورای محترم نگهبان با قاطعیت تمام و پیشاپیش خبر از رد صلاحیت نامزد احتمالی اصلاحطلبان دادهاند!
مابقی سرمقاله کیهان، همانگونه که گفته شد تکراری و تجدید چاپ نوشتههای قبلی بود. اما از آنجا که عادت دارند پاسخ ندادن به هر حرف ولو بیاعتبارشان را به حقانیت ادعای خود تفسیر کنند ذکر چند نکته دیگر را هم خالی از فایده نمیدانیم.!معلوم نیست برادران عزیزمان در مدیریت کیهان با آن همه سابقه و توانایی در امور اطلاعاتی و امنیتی چرا سطح رقابتهای اطلاعاتی را تا این حد تنزل داده وانمود میکنند سرویسهای اطلاعاتی بیگانه آنقدر سادهلوحاند که اگر قصد حمایت از فرد یا جریانی را داشته باشند در سخنرانیهای علنی این کار را کرده و مهرههای خود را میسوزانند؟!
حالا که این طور است چرا اینگونه به موضوع نگاه نکنیم که سرویسهای اطلاعاتی بیگانه برای رهایی از شر مزاحمان، پاس میدهند تا عوامل داخلیشان آبشار بزنند! چون هرچقدر حساب میکنیم فقط به اینجا میرسیم که با دیپلماسی دوره اصلاحات و ارائه چهرهای رحمانی از دین، ایران به موقعیتی ارزشمند در جهان رسید و رژیم اسراییل نزد افکار عمومی دنیا منفعل شد. اما درست با روی کار آمدن دولت محبوب کیهان و طرح ادعاهای نامربوط و بیمورد به یکباره ورق برگشت و اسراییل دوباره توانست با مظلومنمایی به توجیه اعمال و جنایات خود پرداخته و از ایران چهرهای «شرخر» به دنیا معرفی کند. کیهان در جای دیگر از سرمقاله خود از موضع یک میهنپرست واقعی، اصلاحطلبان را به وطنفروشی متهم کرده است! درباره این اتهام زشت و ناچسب فقط به طرح این پرسش بسنده میکنیم که آیا اصلاحطلبان با وجود همه اشتباهاتی که ممکن است مرتکب شده باشند وطنفروشند یا کسانی که در طول چند سال اخیر چوب حراج بر ثروت و سرمایههای مادی و معنوی کشور زدند؟ اصلاحطلبان وطنفروشند یا آنها که در برابر این یورش بیسابقه به منابع کشور سکوت کردند؟
شاید مدعی شوند که در برابر این تاراج ساکت نبوده و تذکرات پراکندهای در برخی نوشتههایشان دادهاند، ولی به یاد بیاورید که برای صدتومان افزایش قیمت نخود و لوبیا در دوره اصلاحات چقدر جیغ بنفش کشیدند و در برابر آنچه این سالها بر سر این کشور رفت چه واکنشی نشان دادند!
خلاصه وطنپرستی از آن دست جامههایی است که بر قامت هرکه برازنده باشد بر تن برخی بیمایگان پرمدعا زار میزند.بعد هم این واهمه و ترس، واکنشهای هیستریک و توهین از چه بابت است؟ مگر نمیگویید اصلاحطلبان مردهاند و جامعه هیچ توجه و اقبالی به آنها ندارد؟ آخر کدام آدم عاقلی نبش قبر میکند و بعد کنار بقایای میت مینشیند و از ترس قبض روح میشود؟! مگر نمیگویید اصلاحطلبان هیچاند؟ خب مگر از هیچ هم باید ترسید؟! شما اگر خیلی ادعایتان میشود شرایط رقابت عادلانه و برابر را فراهم کنید و باقی را به مردم واگذارید.
اصلاحطلبان هرچه باشند و هرکه باشند آن زمان که شما دست در گردن نورسیدگان قدرت برای هم کرشمه میآمدید آنقدر بینش و بصیرت داشتند که این روزها را پیشبینی کنند و بگویند چه در انتظار این کشور است.
بعد هم شما که ید طولایی در نبشقبر دارید و یک جمله در سال 63 را دلیلی برای نفی و محکومیت دیگران در امروز میدانید چه پاسخی در برابر تغییر 180 درجهای موضع و رفتارتان با رییسجمهور و اطرافیانش دارید؟ آیا بر این اساس میشود نتیجه گرفت که اعتدالی در کارتان نیست یا در خوشبینانهترین حالت فاقد صلاحیت لازم برای قرار گرفتن در یک ارگان مهم رسانهای کشور هستید؟ و در آخر باید از دوستان ارجمندمان در کیهان پرسید که براساس کدام آموزه و مجوز شرعی و قانونی به خود حق دادهاید به یک روحانی گرانقدر که هشت سال با انتخاب مردم رییسجمهور محبوب این سرزمین و نظام بوده هتاکی کنید؟ آقایان فاین تذهبون؟! در این سالها شنیدیم و دیدیم که برای تصاحب قدرت به هرچه از دروغ و تزویر بود چنگ انداخته شد اما آیا واقعا حد یقفی برای این همه پلشتی و بیاخلاقی وجود دارد؟