میون این شهر شلوغ که پر شده از آدمای جور واجور ؛یه ر وزی میرسه که یکی برات عزیز میشه ؛
باتموم خوبی ها و بدی هاش برات مثل گل دوست داشتنی میشه
کسی که بهت آرامش خیال میده
روزای قشنگ خدا رو خواستنی و پر از خیال و رویا میکنه
کسی که حس غریبی بهت میده
حسی نجیب و پر از غرور بهت میده
حسی از جنس بارون خدا
به همون زلالی پاک و بی ادعا
کسی که برات مهم میشه
تو خواب و رویا برات خواستنی و رویایی میشه
کسی که همه کست میشه
با وجود تموم خستگی ها ؛خواستنی میشه
کسی که به زندگیت جلا میده
رنگ زندگیت رو رنگی میکنه