این روزها غزه حال و هوای عجیبی دارد ؛ مردم بی پناه و کودکان بی گناه قربانی قدرت طلبی می شوند ؛ غزه ی که هر ساعت خبر از کشته شدن بی گناهان و زخمی شدن بی پناهان آن دل هر نامهربانی را به درد می آورد ، با این حال خوشا به حال غزه ای که تعداد کشته شدگان آن مشخص هست و همچون مادران ایرانی چشم انتظار فرزند مفقود اثر خود نمی باشد ، خوشا به حال غزه ای که اگر تمامی دنیا در برابر جنایاتی که در غزه اتفاق می افتد سکوت کنند باز هم ایرانی هست که از مظلومیت غزه بگوید ؛ خوشا به حال غزه که ایران را دارد و همچون ملت ایران تنها نیست ؛ ملتی که هشت سال تک و تنها بی هیچ همراهی مبارزه کرد ؛ خوشا به حال کشته شدگان غزه که از آنها به عنوان قربانیان ظالمان یاد می شود ؛ حال آنکه ملت ایران بی صدا قربانی بی عدالتی ها می شوند بی آنکه کسی از آنان یاد کند ؛ مردگانی متحرکی که دیگر قدرت زنده بودن را هم ندارند ؛ این روزا غزه به دست دشمن افتاده ؛ دشمنی از جنس غریبه که بی رحمانه مردم را هدف قرار داده و درست در همین زمان ایران به دست دشمنی از جنس خودی افتاده که ذره ای رحم ندارد.غزه به آینده امید دارد ؛ امید به ساختن فردا با بیرون کردن دشمن و ساختن دوباره آب و خاک خود ...