تا به حال هر کدام از ما در امتداد جاده زندگی به چراغ قرمز زندگی خود رسیده ایم ؛ به خط قرمزی که مجوز ادامه مسیر را از ما سلب کرده و برای دقایقی و شاید مدتی طولانی باید بایستیبم و معلوم نیست مجوز عبور چه زمانی صادر می شود و آیا خط سبزی همچون گذشته در جاده زندگیمان ایجاد می شود .
پشت چراغ قرمز زندگی ایستادن یعنی مجوز عبور از آدمی سلب شدن ؛ یعنی به دنبال راهی دگر برای به مقصد رسیدن انتخاب کردن ؛یعنی تامل درباره خود از گذشته تا حال ، اندیشیدن به خود مسیر و اینکه چقدر به ادامه مسیرخود مطمئن هستیم و چقدر به مقصدی که به آن نرسیده ایم ایمان داریم ...
گاه در جاده زندگی مسیر خود را گم می کنیم حال آنکه یا خود را به ندانستن زده ایم و یا به قدری در امور زندگی خود غرق شده ایم که متوجه در هم ریختگی اوضاع خود نیستیم و این چر اغ قرمز یعنی زنگ خطر ؛ یعنی ایستادن ؛ توقف کردن و لحظه ای فکر کردن به خود و دیگران ؛ فکر کردن به امتداد مسیر و مسیر طی شده تا به حال ...
حال اگر بدون توجه از چراغ قرمز زندگی بگذریم و بی توجه به تذکر کسانی که در زندگیمان نقش راهنما را دارند به مسیر خود ادامه دهیم ؛ چه بسا با سرعت هر چه تمامتر خود رابه سوی پرتگاه زندگی برسانیم ...
گاه ایستادن در زمان حرکت خود موفقیت است ؛ گاه توقف در مسیر حرکت و ایستادن در پشت چراغ قرمز زندگی از رسیدن به مقصد ی سرد و پر از پشیمانی بهتر باشد ؛ مقصدی که ما از خودمان دور کند ؛مقصدی که به جای آرامش دنیایی از نگرانی و وحشت را به همراه داشته باشد ...
نازنین
::: جمعه 87/1/23::: ساعت 10:17 عصر:::
نظرات
دیگران:
نظر
کلمات کلیدی::