سلام دوست عزيز
با يه كامنت زيبا از شما در وبلاگي ، به اينجا اومدم .
از خوندن مطالبتون احساس كردم كه ميتونم خواننده ي مطالب جالبي از شما باشم .خوشحال ميشم كه آپ بعدي را بهم خبر بدين .در ضمن عيد غدير را به شما و خانواده ي محترمتان تبريك عرض مينمايم .
موفق و برقرار باشيد .
سلام
ممنونم كه به كلبه كوچكم آمدي
شاد باشي
سلام.ممنونم دوست عزيز كه به دوستانه ها اومدي.
دوستانه ها هميشه منتظرتونه.
باز هم ميترسمدير گاهي است که دل روزو شب ميترسد با خودش ميجنگد و به تو مينگرم که دلم مدتهاست که شده حيرانتباز دل ميترسد که مبادا روزي بروي از اينجا و بمانم تنها و بميرم رسوا............................
خيلي غم انگيزه از دست دادن عزيز ترين دوستان ...
و در مورد اينكه خانومها بيشتر از آقايون در بيشتر جا هاحضور دارند مخصوصا وبلاگ نويسي به خاطر برتري شون نسبت به آقايونه هم به كارهاي بيرون از خونه هم به كارهاي خونه و هم به كار وبلاگ نويسي ميرسن اين هم به خاطر برنامه ريزيه دقيق و منظم بودنه خانوم هاست البته در مورد وبلاگ نويسي خيلي از آقايون نسبت به اين چيز ها احساسي ندارند البته (بلا نسبت)
(چشمك)
راستي جاي خاليه يه نفر و خيلي در وبلاگتون احساس ميكنم. نرگس خانوم كجا هستن
با سلام _با تو هستم هم وطن عزيز ، به تو دوست گرامي ، خواهر يا برادر ايراني ، با تو هستم که تا نوک بيني ات را نمي بيني ، با تو هستم که دستهاي خسته و رنج کشيده را نمي فشاري ، با تو هستم که با خودت هم قهري ، مي گويي مسلماني و سلامت را قورت مي دهي ، مي گويي آزاده اي و معناي آن را نمي داني ، مي گويي انساني و از انسانيت ، بشر بودن را آموخته اي ، مي گويي ساده بودن را دوست داري اما با راه رفتنت فخر فروشي مي کني ، مهرباني را به صندوقچه فراموشي سپردي و محبت را به زير خاکستر بزرگي پنهان کردي تا همچنان دستاني محتاج محبت و مهرباني به بازار سياه بروند . اي کاش ! هنوز بازار صداقت مشتري داشت وقتي به ياد مي اورم که چطور مقابلم مي ايستي و با شهامت دروغ مي گويي دلم براي کودکي ام تنگ مي شود براي آن روزي که از پاکت ميوه ها دو تا سيب را پشتم پنهان مي کردم تا با تو تقسيمش کنم و وقتي مادر مي پرسيد کجا دستهايم شل مي شد بغض مي کردم اشک تو چشمام لونه مي کرد و سيبها از دستم مي افتاد ، چقدر دلم براي روزهاي بي ريا تنگ شده ، اي کاش مي شد آدم بزرگها آرزو کنند و به آرزوي دست نيافتنيشان برسند اي کاش بار ديگر بچه مي شديم که از بچگي چيز بدي ياد ندارم و اين ما بزرگترها هسيم که بديم و در دنياي بد خود گم شده و اگر پيدا شويم خود را زنداني دروغ و ريا مي کنيم افسوس............متن تقديمي به وبلاگ آدمكها.ازخانم باراني.باسپاس از ايشون و شما خواننده گرامي..
اي دل لبريز از شوق و اميد كاش ميديدي كه فردا نيستيم كاش ميديدي كه چون پنهان شديم در همه آفاق پيدا نيستيم گرچه هر مرگي تسلي بخش ماست كاندر اين هنگامه تنها نيستيم بدتر از مرگ است ان دردي كه باز زندگي ميخندد و ما نيستيم
مشيري
سلام -------
اين زندگيه غمزده غيرازقفسي نيست تنها نفسي هست ولي هم نفسي نيست اين قدر نپرسيد کجا رفت و کي آمد اشعاره پراکندهءمن ماله کسي نيست
از اينكه بهم سر زدي ممنون .بلاگ خيلي نازي داري راستي عيد غدير تولدمه
بازم بهت سر ميزنم تو هم بيا
سلام علي جان
بازهم آمدي و شهاب آسمان بي ستاره من شدي
ممنون از اينكه به وبلاگم سر زدي
موفق باشي
http://www.hamedseven.blogfa.com
من اپ كردم
منو يادتون مي يادش؟
تا سلامي ديگر بدرود
ممنون بابت اينكه خبر باشگاه رو گذاشتيد
موفق باشيد
منتظر حضورتان هستم