• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : ازدواج و عشق؟!
  • نظرات : 85 خصوصي ، 226 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     

    زير اين گنبد نيلي زير اين چرخ کبود .... توي يک صحراي دور يه برج پير و کهنه بود ... يه روزي زير هجوم وحشي بارون و باد ....... از افق کبوتري تا برج کهنه پر گشود ...... برج تنها سر پناه خستگي شد ......... مهربونيش مرهم شکستگي شد ...... اما اين حادثه ي برج و کبوتر ........ قصه ي فاجعه ي دلبستگي شد ....... اول قصه مونو تو مي دوني تو مي دونستي ...... من نمي تونم برم تو مي توني تو مي تونستي ....... باد و بارون که تموم شد اون پرنده پر کشيد .......... التماس و اشتياقو ته چشم برج نديد ...... عمر بارون عمر خوشبخني برج کهنه بود ...... بعد از اون حتي تو خوابم اون پرنده رو نديد ..... من همون پوسيده ي تنها نشينم ........ هجرت تو هر چه بود معراج تو بود ....... اما من اسير مرداب زمينم ......... راز پروازو فقط تو مي دوني تو ميدونستي ..... من نمي تونم برم تو مي توني تو مي تونستي

    سلام دوستان...وب موزيكش تغيير كرده.براي شنيدنش لطفا چند لحظه صبر كنييد..يا خق

    تمام عمـر بسـر بـردم آرمـيــدن را چـو كـرم پـيله,قفـس بافتم پريدن را حيات گفتمش_آوخ جوانه سوزم كرد! درآتـش نفـس آسمـان,دمـيـدن را به باغ خلقت آدم چو سيب حوّايـي, چـه انتظار كشيـدم-به تو رسيـدن را به غنچه دهنت دست برد حسرت وحيف شميـم شرم تو رخصت نداد چيـدن را بـه جرم آينه بودن-ستاره ي چشمـت نداده اسـت بـه مـن,بخت آرميـدن را سپـيده وار شكيبم شمرده دم زدن است بـه پرسه گاه تنت,يك نفس كشيـدن را تويي كه ميگذري,كوچه ديدني شده است هــزار پنجـره ام لحـظه هاي ديـدني را پلـنگ دشت تـوام گوشه اي نخواهد داد بـه بـره هـاي خيـال كسـي چـريدن را

    ميان بيابان و دريا نشسته بودم . اب دريا را با دست به بيابان ميريختم تا بيابان سيراب کنم ...... مدتها گذشت..... دريا تشنه بود....دريا کوير شد و کوير دريا به کار بيهوده ي خود خنديدم... چرا سعي دارم تو را متقاعد کنم که مرا دوست داشته باشي مگر عشق زوريست ؟؟؟؟؟
    گفتمش : با غم هجران چه کنم ؟ گفت : بسوز ! گفتمش : چاره ي اين سفر بگو ؟ گفت : بساز ! گفتمش : بي تو چه بايد کردن ؟ عکس رخساره ي ماهش را داد ! گفتمش : مونس شبهاي تارم کو ؟ تاري از زلف سياهش را داد ! وقت رفتن همه را بوسيد به من اما نگاهش را داد ! يادگاري به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد

    سلاااااااااااااااااااااااااااام .

    اي داد

    ميبينم كه علي تو هم ................

    تو هم عاشق شدي؟

    اي داد:(

    به نفرين كي؟

    ولي عاشقي دردي هست كه هر چه دردش عميقتر . شيرين تر ميشه .

    علي بازم برميگردم .

    ولي سعي كن . عاشق شيطون باشي

    سلام سلام سلام من و باش كه فكر مي كردم اول ميشم نمي دونم دهم شدم يا نه
    خب فكر كنم موقعيتم رو به عنوان آبجي بزرگه اينجا تثبيت كردم. حالا برم بخونم ببينم داداشم چي نوشته
    ساناز جان . دلبندم شما هم اول نشديد . من اووووووووووووووووووووم
    سلام ...استفاده بردم و جالب بود فكر كنم اول شدم
    سلام داداش علي . خوبيد شما ؟ بابا چشمام كورشد اينقدر بيدار نشستم تا شما آپديت كنيد . يعني از ديشب تا حالا
    آمتيس جان . دلبندم. من اوووووووووووووووووووولم
    و اينهم نامبر تري
    سلام . اووووووووووووووووووووووووووووووووووولم
    من اووووووووووووووووول
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >