• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : شب عشق
  • نظرات : 102 خصوصي ، 229 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    سلام علي اقاي گل اميدوارم كه خوب باشي اگه دوست داشتي ادم كن باي

    سلام علي گلم ...

    اومدم بگم آپديت كردم ... زودي بيا پيشم

    سلام داداش . خوبيد شما ؟ لنشالله هرجا هستيد خوب و خوش و سلامت باشيد

    سلام دوستان عزيز.انشالله كه حالتون خوب باشه و هرجا هستيد شاد و سلامت باشيد..دوستان وب (فردا شب) پنجشنبه بين ساعات 22 تا 24 اپديت خواهد شد..منتظر حضورتون هستم..پاينده باشيد و جاويد

    + مهدي --==- دفتر عشق 

    علي جان متاسفانه حرفهاي زيري اين دختر 100% با حرفهاي وب لاگم متفاوته.... ايشون حاضر نيست متن منو برداره و در عوض طلبكارم شديم ما..... ببين چي نوشته ....

    سوسن.....

    و و امثال تو دزدن... اون مدير پارسي بلاگ هم هيچ غلطي نميتونه بکنه وگرنه شکايتش ميکنم.. من قول ميدم بهت روي دست همتون دستبند بزنم.. کثافتها

    سلام دوست عزيز من نميدونم تو ايران اينجوريه يا کشورهاي ديگه هم اينجوريه وقتي يه دختر شروع به کاري کرد همه دزد حسابش ميکنند نميدونم بخدا ولي يه خورده عادل بودنم خودش سرمايه ايه درسته خودتون بريد نگاه کنيد ببينيد من اسم وبلاگ اين آقا مهديتون با لينکشو نذاشتم و ديگه قضاوت ناعادلانه نکنيد وبدونيد اين کاره ايشون فقط بخاطر خصومت شخصيه ولي من دهنم خيلي قرصتر از اين حرفهاست حتي به عنوان يه دختر !!!و ممنونم که اشتبه ناکرده مو بهم گفتيد بازم ممنون ولي به خدا قسم من از اول لينک با اسم وبلاگ برگرفتشو گذاشتم اونجا نميدونم ديگه وقت شريفتونو نميگيرم فقط خودتون بريد نگاه کنيد ممنونم باي تا هاي
    مطلبي که آقا مهديتون فرمودن در قسمت بايگاني وبلاگ و به اسم چگونه بسويت بيم بازم ممنونم
    محمد 27 ساله است. هم هلندي است و هم مراكشي. يعني اول مراكشي است و بعد هلندي. اين روزها يك دادگاه هلندي در حال تصميم گيري است كه محمد را براي هميشه مهمان هلندي ها كند: ضيافتي پشت ميله هاي زندان.
    «محمد بويري» متهم به قتل يك هلندي است. «تئو ون گوگ»اي كه جد اندر جدش هلندي بوده اند. اصلا هلند را به گلهايش مي شناسند و نقاشي هاي «ونسان ون گوگ» پدربزرگ تئو... ||| پايگاه «ترديد راهي به دانايي» با مقاله «نامه هايي براي آب» به روز شد.
    شاگردي از استادش پرسيد:" عشق چست؟ "
    استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش که نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني! "
    شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت. استاد پرسيد: "چه آوردي؟ "
    و شاگرد با حسرت جواب داد: " هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم ."
    استاد گفت: " عشق يعني همين! "
    شاگرد پرسيد: " پس ازدواج چيست؟ "
    استاد به سخن آمد که : " به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور. اما به ياد داشته باش که باز هم نمي تواني به عقب برگردي! "
    شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهي با درختي برگشت . استاد پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: " به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را که ديدم، انتخاب کردم. ترسيدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم."
    استاد باز گفت: " ازدواج هم يعني همين
    باز در چهره خاموش خيال.. خنده زد چشم گناه آموزت.. باز من ماندم و در غربت دل.. حسرت بوسه هستي سوزت.. باز من ماندم و يك مشت اميد.. ياد آن پرتو سوزنده عشق.. كه ز چشمت به دل من تابيد..باز در خلوت من دست خيال.. صورت شاد ترا نقش نمود.. در نگاهت عطش طوفان بود.. ياد آن شب كه ترا ديدم و گفت.. دل من با دلت افسانه عشق.. چشم من ديد در آن چشم سياه.. نگهي تشنه و ديوانه عشق.. ياد آن بوسه كه هنگام وداع.. بر لبم شعله حسرت افروخت.. ياد آن خنده بيرنگ و خموش.. كه سراپاي وجودم را سوخت.. رفتي و در دل من ماند به جاي.. عشقي آلوده به نوميدي و درد.. نگهي گمشده در پرده اشك..حسرتي يخ زده در خنده سرد.. آه اگر باز بسويم آيي..ديگر از كف ندهم آسانت...ترسم اين شعله سوزنده عشق آخر آتش فكند بر جانت//سلام نازنين...به روزم و منتظر شما...شاد باشي و اسمون دلت هميشه رنگين
    سلام علي جان.....ببخشيد كه خيلي وقت هست كه نيمدم بلاگت...كلي شرمنده و از اين بابت خوشحالم كه هنوز لينكم رو تو بلاگت ميبينم .... حتما ميام دوباره ..خوش تيپ باشي
    سلام علي جان.....ببخشيد كه خيلي وقت هست كه نيمدم بلاگت...كلي شرمنده و از اين بابت خوشحالم كه هنوز لينكم رو تو بلاگت ميبينم .... حتما ميام دوباره ..خوش تيپ باشي

    سلام

    يك برنامه توپ فلش گذاشتم تو وبلاگ همينجور كه گفته بودي

    اين برنامه كامل هست و كرك هم نميخواد. و آخرين نسخه اش هم است.

    اگه با فاير فاكس دانلود كني عاليه.


    (هـــواي تــــازه )
    اجازه هست؟

    اين پنجره بگشايم

    سوي نور

    سوي کوچه
    سوي باد و درخت

    تا که احساسم غنچه کند

    در هواي تازه عشق .

    بوي کاهگل . بوي باران

    بوي نارنج . بوي سيب ...

    اجازه هست ؟

    اين پنجره بگشام

    سوي هوا ...
    تا که از شاخه صبح بيآويزد

    نفس تازه گل

    و بگيرانم هوايي

    از عطر شکوفه نارنج

    من في البداهه
    خدا را بوئيده ام ...

    اجازه هست ...؟

    بسرايم نام تو را

    که با نفس تازه عشق

    از سمت خدا آمده اي ...

    من در اين

    کوچه باغ خلوت دل

    في البداهه سرودمت

    با خداي خدايان عشق

    عاشق باش

    تاپنجره نفسش

    بوي تو گيرد
    ...علي جان ..نوشتن ترو دوست دارم .
    درسته كه كامنت زياد نمي نويسم ولي ميخونمش

    از ژرفاي قلب سبزم خالصترين درودها پاكيزه ترين سلام ها به دوست بسيار گرامي علي عزيز خسته نباشيد . و از لطف و بزرگواريتون متشكر و سپاسگزارم با حضور سبزت وبلاگم را منور كرديد

    روزي خواهد رسيد که دوباره قناري ها آواز مهرباني را سر دهند ، روزي خواهد رسيد که دوباره آسمان از عشق پرستو ها لبريز شود و آشيانه ها پر شود از هواي ايثار ، و روزي خواهد رسيد که دوباره از گريه ي ابرها سيراب شوي زيرا که اشک شوق مي ريزند بر سر سبزينه هاي بهاري و مي رقصند پروانه ها و مي تابند تلاءلوهاي هفتگانه ي رنگين کمان .

    ومن منتظر همان روز برفراز آسمان رويايي خويش لانه اي ساخته ام تا از بهار سبز زندگي ام اقيانوسي بسازم با آبهاي نيلگون و جزيره هايي نه چندان دور که از فراسوي آبهاي روان پديدار باشد

    شبنم سحرگاهي به روز شد

    منتظر قدوم معطرتان هستم

    در پناه حق

    سلام.. به روزم!!!!!
     <      1   2   3   4   5    >>    >