وبلاگ :
آدمكها
يادداشت :
شب قدر
نظرات :
1
خصوصي ،
68
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سلام
ز ليلايي شنيدم يا علي گفت به مجنوني رسيدم يا علي گفت مگر اين وادي دارالجنون است که هر ديوانه ديدم يا علي گفت نسيمي غنچه اي را باز ميکرد به گوش غنچه آندم يا علي گفت خمير خاک آدم چون سرشته چو بر مي خاست آدم يا علي گفت مسيحا هم دم از اعجاز ميزد ز بس بيچاره مريم يا علي گفت مگر خيبر زجايش کنده ميشد يقين آنجا علي هم يا علي گفت علي را ضربتي کاري نميشد گمانم ابن ملجم يا علي گفت دلا بايد که هردم يا علي گفت نه هر دم بل دمادم يا علي گفت