راه ما از هيچ؛ شروع و به پوچ تمام شد...روي سنگفرشي قدم زديم که شادي و اندوهش دست نوشته ي تقدير بود و ما چه ساده لوح به نظاره نشسته ايم و تنها دلخوش به رنگ اب و رفتن شهابها؛ افسارمان رابه دست تقدير داده ايم و بي مهابا ما را مي برد و ما در هر کوي وبرزن؛ عمر و زمان خواستن ها را؛ جا مي گذاريم