با تو،من با بهار مي رويم..با تو،من در عطر ياسها پخش مي شوم...با تو،من در شيره هر نبات مي جوشم...با تو،من در هر شکوفه مي شکفم ...با تو،دريا با من مهرباني مي کند ...با تو،پرندگان اين سرزمين خواهران شيرين زبان من اند...با تو،سپيده هر صبح بر گونه ام بوسه مي زند ...با تو،نسيم هر لحظه گيسوانم را شانه مي کند ...با تو،همه رنگهاي اين سرزمين را آشنا مي بينم ...با تو، همه رنگهاي اين مرا نوازش مي کنند....با تو،آهوان اين صحرا دوستان هم بازي من اند ...با تو،کوهها حاميان وفادار خاندان من اند ...با تو،زمين گاهواره اي است که مرا در آغوش خود مي خواباند...،ابر حريري است که بر گاهواره من کشيده اند...«دکتر علي شريعتي