• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : از زنان تا بحران
  • نظرات : 12 خصوصي ، 113 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام . اين اولين باريست كه به وبلاگ شما بر حسب تصادف ميايم.

    بدليل داشتن وجه اشتراك آنهم دليل بر زيارت سرزمين وحي خواستم نظر خود را بنويسم . اين فقط نظر من است و من هيچوقت سعي بر رد كردن نظر شما نشدم.

    در آن قسمت كه در مورد ديدن مسجد شيعه ها صحبت كرده بوديد واقعآ با خوندن كلام شما تمام انجا بر روي ذهن هر كس نقش ميبندد اما يادمان نرود يكي از مهمترين چيزها نگه داشتن حج است كه به نظر من مهمتر از هر چيز. من فكر ميكنم اينگونه صحبت در مورد اهل سنت درست نباشد. من هم شيعه هستم و به زيادرت خونه خدا رفتم ( در شرايطي خاص ) طور ي كه در آن هنگام شايد تعداد شيعه موجود در ان سرزمين به گروه 20 نفره ما ختم ميشد ... بيشتر از هر كسي با سني ها تماس داشتيم چون به نقلي انگشت نما بوديم . اما هيچوقت فكر نكردم كه حالا كه داريم مثل شيعه ها نماز ميخونيم راحت شديم از جو بدي كه در كنار سني ها حكم فرماست . من با انهايي كه از بيخ و بن با ما فرق دارند وهابي و ديگرا ن كاري ندارم ولي به دليل شرايط كاري با سني هاي زيادي هم ارتباط دارم. وقتي ميبينم برادر سني كه به ايران مسافرت كرده و در شركت ماست وقت نماز از من جاي نمازخانه كه خالي خالي است رو ميپرسه !!! يا خيلي از مرامهاي خوب آنها به اين ميرسم كه همگي بنده خداييم و همه بايد از هم ياد بگيريم .

    روزهاي اول به دليل نداشتن كاروان و يا مدير كاروان به گفته يكي از همكاران كه قبلآ به اين سرزمين مسافرت كرده بود در وقت اذان وقتي همه به سوي مساجد ميرفتند من و همسرم به طرف هتل ميرفتيم تا نماز خود را به صورت فرادا در هتل همانگونه كه شايسته شيعه و دلچسب شيعه است بخونيم ولي بعد از گذشت 2 روز من و همسرم به نتيجه رسيديم اين ما هستيم كه نماز خوندنمون رو زير سوال ميبريم .. ما اينجا نيامديم كه فقط 7 دور دور خونه خدا بچرخيم .

    پاسخ

    از حضور شما سپاسگذارم...