• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : حضوري عجيب
  • نظرات : 15 خصوصي ، 131 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خوبين ؟

    شب چو ماه آسمان پر راز
    گرد خود آهسته مي پيچد حرير راز
    او چو مرغي خسته از پرواز
    مي نشيند بر درخت خشك پندارم
    شاخه ها از شوق مي لرزند
    در رگ خاموششان آهسته مي جوشد
    خون يادي دور
    زندگي سر ميكشد چون لاله اي وحشي
    از شكاف گور
    از زمين دست نسيمي سرد
    برگهاي خشك را با خشم مي روبد
    آه ... بر ديوار سخت سينه ام گويي
    نا شناسي مشت ميكوبد
    بازكن در ... اوست
    باز كن در ...اوست
    من به خود آهسته ميگويم
    باز هم رويا

    ممنون كه به وبم اومدين ........ بازم از اون طرفا بيايين ..فعلا..