سفر بايد کرد دو قدم مانده تا قاف....ع ، ش !!
سلام علي آقاي خوب
خوشحالم براي ادامه اينجا
اينجا منو ياد اونروزايي ميندازه كه وب قبلي مو داشتنم
براتون يهترينو آرزومندم
يا حق
سلام علي جان. از اينه بهم سر زدي خيلي خيلي ممنونم. خوشحال ميشم بازم بيايي.
باي
دوستان جديد و قديم سلام.همگي خوش امديد.خيلي خرسندم كه بازم ميتونم احساسات زيباي دوستان وبلاگ نويسم رو حس كنم...اميدوارم با انتقادات و پيشنهادات شما خوبان مجموعه ي مورد قبوولي رو فراهم كنم..از همه شما دوستان دعوت ميكنم به سايت سرزمين دور هم تشريف بياريد و نظرتون در مورد سايتم هم بگيد....ارزومندارزوهاتون...ياحق
يكي ديوانه اي آتش بر افروخت ر آن هنگامه جان خويش را سوخت همه خاكسترش را باد مي برد وجودش را جهان از ياد مي برد تو همچون آتشي اي عشق جانسوز من آن ديوانه مرد آتش افروز من آن ديوانه آتش پرستم در اين آتش خوشم تا زنده هستم بزن آتش به عود استخوانم كه بوي عشق برخيزد ز جانم خوشم با اين چنين ديوانگي ها كه مي خندم به آن فرزانگي
مشيري
در تلخ ترين سکوت تو ٬ فريادي از جنس عشق زدم
براي لبهاي خشکم ٬ قطره اي از باران چشمهايت را طلب زدم
بهار دلم را خشک کردي ٬ دل همچو کوير خشکي ترک برداشت
همسفر نشدن تو ٬ رد پاي تنهايي و اشک بر دلم گذاشت
براي دستان سردم ٬ تابستان گرم وجودت را خواستم
با همراه نشدن تو ٬ باز از نو به غم غربت غروب دل باختم