وبلاگ :
آدمكها
يادداشت :
حسرت بي پايان...
نظرات :
2
خصوصي ،
12
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سيمرغ
سلام زرين خانم. ممنونم از جوابتون. درك ميكنم . بله: براي همه افراد، همه زمانها مناسب نيست براي تصور كردن چنين دردهاي روحي و جسمي. وقتي خودمو جاي شما ميذارم ميبينم منم مث شما و خيلياي ديگه سرسختي روحم فراز و نشيب داشته مثلا يه زماني يادمه قرار بود پزشكي بخونم... اون ايام براحتي ميتونستم همه جور صحنه ي حادثه جسمي رو ببينم و كمتر عصبي بشم.
اما الان برام خيلي دور از ذهنه كه من چطور دلشو داشته م؟؟ مني كه حالا با خوندن دو خط شعر بزبون بيگانه (اونم نه از زبون يه هموطن پارسي گو!!) اينجور منقلب ميشم چطور ميتونستم چنين صحنه هاييو تحمل كنم... . ميبيني؟ همه اينا دست خود آدمه و اينكه تو چه شرايطي باشه. برا همينه كه ميگم حرفتون متينه و بهتون حق ميدم. باز هم ممنون از جوابتون.