سلام
زرين خانم اما شما چرا از اون ديد به قضيه نيگاه ميكنين؟فرض كن من داداش خوني كوچيكتر شما باشم و بدليل نارسايي قلبي مشكلات مالي زيادي دارم و از اون بد تر : اينقدر حاد شده وضعم كه يا بايد قلبي پيوند بگيرم يا ميميرم. خب: از خدا نميخواسي يكي پيدا شه و لطف كنه و يه قلب برسونه بمن تا بازم منو زنده ببيني؟
سوال دوم: اگه من همون برادر كوچيكت باشم و تو تصادف مرگ مغزي شده باشم (و همه دكترها قطع اميد كرده باشن ازم) و برادر ديگه مون محتاج كبد باشه تا زنده بمونه تو ترجيح ميدي هردو داداشتو از دست بدي؟ آيا اگه تو تنها ولي دم باشي و اختيار باتو باشه نميگي يك برادرم بمونه بهتر ازاينه كه هردو از دستم برن؟
آبجي: من كه ميرم تو خاك . درسته؟ آخرهفته ها هم كه بخواي بياي رو خاكم باز چه فرقي ميكنه بحالت كه مني كه اون پايينم اعضاي جسميم كامله يا نيس؟وقتي مياي برام قرآن ميخوني برا جسمم كه نميخوني برا روحم ميخوني.(جسمم كه بعد از چن وقت پودر ميشه و از بين ميره) درسته؟ ببخش اينجوري نوشتم برات اما آخه حقيقتيه : ما همه ي انسانها برادر و خواهريم مگه نه؟همون خواهر و برادايي كه آدم و حوا بوجود آورده ن. حرفامو قبول نداري؟