ببين اي بانوي شرقي اي مثل گريه صميمي
همه هر چي دارم اينجاست تو اين خورجين قديمي
خورجيني که حتي تو خواب از تنم جدا نميشه
مثل اسم و سرنوشتم دنبالم بوده هميشه
بانوي شرقي من، اي غني تر از شقايق
مالِ تو، ارزوني تو خورجين قلب اين عاشق
خورجينم اگه قديمي، اگه بي رنگِ و پاره
براي تو اگه حتي ارزش بردن نداره
واس من بود و نبودِ هر چي که دارم همين
خورجيني که قلب اين عاشقترين مردِ زمينِ