• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : شب عشق
  • نظرات : 102 خصوصي ، 229 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    او يك روز پاييزي امد مثل هميشه ارام وخيلي ساده گفت دوستت دارم و من خنديدم فقط خنديدم تحقيرش كردم بارها وبارها ولي او گفت ميماند اوگفت كه هميشه عاشق ميماند و حالا من مانده ام بين عقل ودل كه عقل ميگويد نه ودل ارام در گوش منطق نواي زيباي عشق را زمزمه ميكند حالا من هستم با يك بغل ترديد و يك دنيا دل تنگي