آدم اينجا تنهاست تنها تر از سهراب بي كس تر از مرداب خاموش تر از مهتاب از اين سراي ماتم بايد رفت به جايي كه احساس روي واژه زندگي نكند به جايي كه تنهايي در سياهچال حبس شده باشد همسفر با قاصدكها هم قسم با كبوتران بايد شد آواز قناري را با اشك بايد شست خانه اي بايد ساخت روي چشمان آبي دريا زير سايبان سرخ خورشيد با سكوت فرياد بايد ساخت به بلنداي آسمان بايد رفت به ديار اقاقي ها بايد رفت