بنام خالق آيينه ها
کودک نجوا کرد:خدايابامن حرف بزن
مرغ دريايي اوازخواند کودک نشنيد.
کودک فريادزد:خدايابامن حرف بزن
رعددرآسمان پچيداماکودک گوش نکرد.
کودک نگاهي به اطرافش انداخت وگفت:
خدايابگذارببينمت.
ستاره اي درخشيداماکودک توجهي نکرد.
کودک فريادزد:خدايابه من معجزه اي نشان بده.
ويک زندگي متولدشداماکودک نفهميد.
کودک بانااميدي گريست.
خدايابامن درارتباط باش.بگذاربدانم اينجايي.
خداپايين امدوکودک رالمس کرد
ولي کودک پروانه راکنارزدورفت.