• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : احساس تنهايي..
  • نظرات : 1 خصوصي ، 38 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    با سلام :

    بدينوسيله از شما بزرگوار دعوت مي شود تا در اولين جلسه ي همفكري و هم انديشي با حضور استاد واحدي در محل سراي كتاب فرهنگسراي دانشجو حضور بهم رسانيد.

    زمان هر هفته روزهاي شنبه از ساعت 17 تا 19

    حضور شما به غناي فرهنگي جلسه مي افزايد.

    تنهايي ماه

    ماه هم تنها بود
    صورت خندانش
    پشت اين شيشه تاريک
    چه قدر زيبا بود!
    ماه بر من خنديد
    من که آن روز دلم
    دريا بود
    موج موّاج تو هم پيدا بود
    مثل يک دست
    که ياري طلبد
    دست من رو به دعاي ملکوتي
    وا بود
    هر چه بود و همه جا
    صحبت از
    عاشق بي پروا بود
    شايد آن ابر
    همان ابر بزرگ
    شاهد گريه بي همتا بود
    پس چرا؟
    نيمه پنهاني ماه
    زير ابري نگران تنها بود
    کاش آن لحظه
    که باران باريد
    همه چيز و همه جا را مي شست
    پشت اين شيشه تاريک
    دلم پيدا بود
    فکر فرداي پس از ظلمت را
    در سرم غوغا بود
    بر لبم زمزمه فردا بود
    آه! فردا آمد!
    باز باران باريد
    ماه را فهميدم
    که چه قدر تنها بود!

    سلام دوست گرامي

    جالبه

    وافعا همينطوره آدمي ساخته ذهن خودشه

    فردا هموني ميشه كه امروز انتظارش رو داره

    سلام....زندگي آدم كاملا دست خودشه....مي تونه يه صبح كه از خواب پا مي شه..بگه امروز با تمام روزها فرق داره و ....يه يا علي بگه.......آپ كردم...بيا يي خوشحال مي شم...
    سلام جالب بود واقعا همش همينه باري خيلي وقت است به ما سر نزديد منتظر شما هستيم ياعلي

    سلام

    قصه زندگي همينه جاي غم خوردن نداره

    سلام...

    ودر بين دست هاي سياه وپر گناه

    دستاني عاشق وپر از صداقت نيز منتظرند..

    ولي افسوس اونقدر سياهي هست که بتونه سفيدي ها رو مغلوب کنه..

    و تنهايي...

    در ميان تن ها بودن و تنها بودن غربت عجيبي داره...

    ///

    پ.ن:نوشته هاتون چون از دل بر مي آيد لا جرم بر دل مينشيند..موفق باشين

    سلامي به گرماي دلي كه داشتم
    جانا حديث دل گفتي و در فكر آن انداختي كه چرا اين موجود دوپا چرا پست شد؟!؟
    چرا حوا گندم خورد تا هابيل قابيل را بكشد و تا امروز هي آدمي در منجلاب نفسيات دست وپا بزند.
    نمي دانم خيلي‌ها روز قيامت چه خواهند كرد؟؟؟
    هيهات من الذله

    زياد به اين چيزا فكر نكن

    حالا ديگه ما متمدن شديم بايد چيزاي ديگه رو ياد بگيريم

    پايان فيلمنامه چه غمگين تمام شد

    اين ماجرا براي تو سنگين تمام شد

    آنجا نشسته است خدا پشت دوربين

    يک کادر بسته ازمن و تو ...(اين تمام )

    با يک نگاه سرسري ات سمت سنگها

    آن چشمهاي قابل تحسين تمام شد

    ساعت .سکوت .سانحه. سر درد .سي سي يو

    در هفت سين کوچک من سين تمام شد

    آغازش از کجاست نفهميده ام ولي

    ديوار بين من و تو در چين تمام شد

    من در سکانس آخرم و گريه مي کنم

    با اشک واقعي بله تمرين تمام شد

    اين داستان ادامه ندارد درونتان

    يک مرد در مراسم تدفين تمام شد ( ازبلاگ الو خدا)

    سلام

    بيا و دل را به درياي بيكران محبت الهي بسپار و او همواره من و تو رو صدا مي زنه و مي گه دل حرم منه چرا غير اونو توش راه مي ديم؟ دو ركعت نماز عشق با وضوي محبت بگير و بخون و سربر سجده بساي ببين چه معجزه اي مي كند تنهايي ديگه معنا نخواهد داشت

    حرفهاي نگفته من کم نيست

    از دوستان خوبم دعوت مي کنم لطفا"به وبلاگ داداش رضا

    http://viewpoint.blogfa.com/

    آمده و مطالب خوب و مهم اين وبلاگ را بخوانند.

    همينطور در قسمت نظرات، کامنتهاي من را مورد توجه قرار بدهند.

    آري، حرفهاي نگفته ي من نيز کم نيست.

    با ما باشيد.

    ممنون از لطف و نظرات همه ي شما خوبان، براي بهترشدن!

    "بسا درد که باشد به حقيقت درمان"

    بر مرکب شب تا به سحر
    دعا کن دعا..... بهر ظفر

    پيکره ام بسته بخاک ست هنوز
    بيمار تنم آلوده به خواب ست هنوز

    وز بهر خدا به دعايي مرا ياري ده
    در ظلمت شب.... طلوع بيداري ده

    چيزي رو به تصوير كشيدي كه اين روزها خيلي ها درگيرش هستند.

    خستگي اكثر آدمها هم از همين هست.از دورويي و كمبود محبت

    همان ترانه ها
    باري در حنجره ام مانده بود
    در حسرت اشکهاي نريخته ام براي تو
    همان ترانه ها ي همراز سکوت
    همراز شب ...
    همراز تو ...
    همراز بداهه هاي نشکفته ...
    و همراز تمشکهاي وحشي
    و چقدر ميل بهار کرده ام ...
    بهاري از آندست
    که بوي پيراهن تو ميدهد
    و مزه تمشک
    و مهرباني چشماني که
    بمن سکوت آموخته اند ...

    سلام

    اميدوارم هيچكس تو زندگيش بد نبينه.

    چه خوبه كه سعي كنيم تمامي امواج منفي رو از خودمون دور كنيم تا هرچي بدمون مياد سرمون نياد...

    سلام

    دميان هزاران نفر احساس تنهاييي مي كنم و

    درتنهايي نيز احساس تنهايي دارم ....................

    بااحترام بسيار

     <      1   2   3      >