گفتم ات که مهربانممن خود دردم...گرچه من...کدامين فرياد مانده ست که برآورم؟کدامين واژه مانده ست که بنويسم؟مگر مي توان راز چشمان اش را در واژه اي خلاصه کرد؟تمام سطرهاي دفاتر اشعارم حاوي چهار کلمه ستکه امتدادش به سه کلمه مي پيوندددردمن خود دردم...در امتداد تمام ويرانگي ها...در امتداد تمام آيينه ها!چه کنم مهربان؟دستان ام خاکستري مي نويسد...اين از سنگي تو نيست مهربان