• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : يادبادآن روزگاران ياد باد
  • نظرات : 6 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    کوچه از باران ديشب خيس بود و عابري تنها رو به شهر آرزوها راه مي پيومد / با خودش مي گفت: من همان انسان ديروزم / با همان احساس باراني / با همان لبخند / اما مردمان ديگر نيستند آن مردمان سبز/ گاه برمي گشت در زلال دوستي / احساس خود را شستشو مي داد / ساکت و آرام / کفش هاي او دهان واکرده بود از رويش آلام.