سلاماين روزها در رفتار مردم خشونتي آشکار ر مي توان ديد ؛ پرخاشگي که به جاي لبخند از طلوع صبح تا پاسي از شب به همراه دارندمردمي که به جاي محبت سبدي از نفرت را به يکديگر هديه مي دهندجواني که با دنيايي از تلخي ؛ بيرحمانه تيشه بر جوانه خود ميزند و به جاي کاشتن بذراميد در دل خود ، دنيايي از سياهي و مرگ را بر زندگي خود حک مي کند...رنگ نقاشي کودکان ؛ رنگ سياهي و دلزدگيست ؛ رنگ پژمردگي و نيستي ست ؛رنگ ايراني تلخ و شکننده شده و کسي دلش حتي به حال خود نمي سوزد ... غم نان دغدغه اين روزهاست... مبلغ يک برگ فتوکپي حلقه اشک را درچشم مردي ميانسال مي نشاند...در زندگي ناشاد امروز ديگر کسي حرفي از وصال معشوق نمي زند ؛ و حسرت وصال را در دود غليظ نابودي خودبه فراموشي مي سپارد ...شايد شادي به اين زوديا در اين سرزمين جوابي نداشته باشد ؛ با نزديک شدن فصل بهار و آغاز سال جديد فقر بيشتر اين مردم را در فشار خواهد گذاشت...زمانيکه شيشه همراه دانش آموز امروز هست چه جوابي براي شاد بودن مي توانيم داشته باشيم...