سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME
ما ناشادترین مردمان جهانیم. شادی به مفهوم واقعی آن یعنی شادی روحی و باطنی که در زندگی ما تهی از معنا است. نه آن شادی‌های سطحی و گذرا که جز تسکینی مقطعی نیست، بلکه شادی واقعی و پایدار که در آن لذت روح و جان باشد و آدم‌ها را سرشار از مهر به یکدیگر و انرژی کند. در سرزمین مولانا و حافظ و سعدی و خیام هستیم که لُب کلام‌شان رسیدن به شادی و شادکامی است. ما در سرزمینی هستیم که پیام حکیمان و عرفایش نه سوگ و عزا که شادی در وصل معشوق است. اما دریغ که شعرها این روزها به کار تفأل و استخاره می‌آیند یا عروسک‌بازی و نه وصال معشوق!
در عزای مردگان‌مان صیحه می‌زنیم، ضجه می‌کنیم، جیغ می‌کشیم، بر سر می‌زنیم ،شیون می‌کنیم ، سوگواری می‌کنیم، به عزا می‌نشینیم و انبوه مراسم مردگان را داریم اما مذهب ما می‌گوید پیش خدا می‌رویم که سراسر مهر و آرامش است و عجبا اینان ! و عجبا که مرگ در چنین جامعه‌ای چقدر دشوار و جانکاه است . گورستان‌هایمان تیره و تاریک و هراس‌آور در هجوم رنگ‌های تیره و خاکستری است. به مرگ و معاد معتقدیم ولی با اعتقادات متناقض ، از مرگ آنقدر چهره‌ی هراس‌آور و منفوری ساخته‌ایم که انگار هیچگاه گذار پوست‌مان به دباغ‌خانه مرگ نخواهد افتاد.
ما ناشادترین مردمان جهانیم.چون شهرهایمان،لباس‌هایمان ، همه چیزمان را تیره و تار کرده‌‌ایم. رنگ پیش ما مرده است. حتی رنگ را از لباسهای محلی‌‌مان که مظهر انس انسان با طبیعت است گرفته‌ایم. ما سبز نیستیم. حتی زرد هم نیستیم. حتی سیاه هم نیسیتم. هیچیم هیچ! ما دچار هیچ‌رنگی شده‌ایم چون هیچ رنگی شادمان نمی‌کند. از هیچ رنگی لذت نمی‌بریم.
ما ناشادترین مردمان جهانیم. چون غم نان، حتی دانایان را گرفتار خود کرده و اول و آخر کلام بیشتر ما رنج اقتصادی است. بیشتر مردم آن‌چنان هراس آینده دارند که فرصت تفکر درباره چرایی زندگی خود را ندارند!
هستند کسانی که مثل تمام طول تاریخ به ضعفا زور می‌گویند و ملتیان در حال جنگ با یکدیگر! خودمان دست به دست هم داده و زندگی را به کام یکدیگر تلخ کرده‌ایم.شادی از جامعه ما گرفته شده است. شادی را در ذهن یکایکمان کشته‌اند. جوانان به الکل و مخدر پناه می‌برند و پنهان باده می‌خورند که تعزیر نشوند. شادی راستین از آنان گرفته شده است. همه در حال گریز از خود و فراموشی هستند.
هر چه داشته باشیم باز هم ناشادیم. میلیون‌ها نفر در جهان در فقر اما شاد زندگی می‌کنند. میلیون‌ها هندو با تنها لباسی برای بیشتر عمرشان زندگی می‌کنند اما شاد می‌میرند. ولی در کنار ما هستند دنیادوستان و تنگ‌چشمانی  که تا خاک گور چشم‌شان را پر نسازد، در حرص و جوش و ولع و طمع هستند و دنیا را جز برای خود نمی‌خواهند.
ما ناشادترین مردمان جهانیم. چراکه اکثر ما در دیپرشن(depression) و افسردگی به سرمی‌برند. بیشتر ما بیماریم. افسرده‌ایم. خودآزار و دیگرآزاریم. لجوج و کینه‌توز و حسودیم.بسیاری از ما سرشار از کینه و نفرت و بدبینی و تهمت و بهتان و افترا نسبت به دیگران هستیم. چاپلوس و دروغگو و سطحی‌نگر و خودخواه هستیم.آیا بیشتر ما همان ایرانی مفلوک دوران قاجار نیستیم که خـِرت و پرت‌های مدرن به خودمان اضافه کرده‌ایم؟ امروزی شده‌ایم اما دیروزی هستیم.هرچند که تمامی این مطالب تنها یک روی سکه ست اما چگونه می‌توان برای ما ، ما ناشادترین مردم جهان، شادی را با معنای واقعی و پایدار تعریف کرد؟


علی ::: یکشنبه 86/12/12::: ساعت 12:18 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>