سلام گرامي
مطالبت خيلي خوب است
دل من دير زماني ست كه مي پندارد:دوستي نيز گلي ستمثل نيلوفر ناز،ساقه ترد و ظريفي دارد.بي گمان سنگدل است آن كه روا مي دارد،جان اين ساقه نازك رادانسته بيازارد...در زميني كه ضمير من و توست،از نخستين ديدار،هر سخن،هر رفتار،دانه هايي ست كه مي افشانيمبرگ و باري ست كه مي رويانيمآب و خوشيد و نسيمش مهر است...گر بدان گونه كه بايست به بار آيد،زندگي را به دل انگيزترين چهره بيارايد!آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف،كه تمناي وجودت همه او باشد و بس!بي نيازت سازد، از همه چيز و همه كس،زندگي گرمي دل هاي به هم پيوسته ست.تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست.با نگاهي كه در آن شوق برآرد فريادبا سلامي كه در آن نور ببارد لبخنددست يكديگر را بفشاريم به مهرجام دل هام رامالامال از ياري، غمخواريبسپاريم به همبسراييم به آواز بلند:شادي روي تواي ديده به ديدار تو شادباغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوستتازه،عطر افشانگلباران باد...!