سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME
چرا به مهتاب قانع شدیم ، پس خورشید چی ؟!!
این روزا به خیلی از تلخیهای جوامع می خندم ، گاهی اوقات که از بیرون این آکواریوم به خودمون نگاه می کنم ، واقعا خندم می گیره ‍‍؛ از حرکاتمون  ، رفتارمون  و مشغولیاتمون . ولی خیلی زود  این خنده ها تلخ می شن که بعضی وقتامنجر به ریختن اشکها هم میشه و با سرتکان دادنهایی پر از حسرت خلاصه میشن. ( شدم ) مثل یه ماهی توی  دسته ماهیهای ترسو که با هر ضربه به شیشه با ترس و لرز مسیرمون روعوض می کنیم ، جایی رو هم که نداریم بریم ، به ناچار یه گوشه منتظر ضربه بعدی می مونیم .
ما واقعا خنده دار هستیم مگه نه !؟؟ هر کس که دید و نخندید بلد نیست بخنده یا که قبلش  از گریه دق کرده و مرده پس مجالی برای خندیدن نداره؟!!!
چند روز پیش پیرمردی توی تاکسی بهم می گفت : ببین پسر به اونی که چیزی نمی دونه و دم نمی زنه یه چوب باید زد ولی به اونی که می دونه و دم نمی زنه باید دوتا زد ... چون و چراش رو مسلمآ خودتون می دونید ! ( یعنی ( من ) هم جزء اونایی ام که باید دو تا بخوریم ؟! )
نمی دونم ... فقط کاش می شد که به جای نگاه کردن به نیمه پر لیوان ، جرات پر کردن نیمه خالی رو داشته باشیم و به این سوسوی ضعیف قناعت نکنیم .
باور کنید که جای ما فقط  اینجا نیست ... لیاقت مامیتونه دریاها باشه !


علی ::: دوشنبه 86/10/24::: ساعت 12:11 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>