سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ : علی
صفحه نخست ایمیل آرشیو

درباره



منوی وبلاگ


لوگوی وبلاگ من






نوشته های پیشین


آرشیو


پیوندهای روزانه


پیوندها


لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ


فهرست موضوعی


جستجو در وبلاگ


بازدیدهای وبلاگ


اشتراک در خبرنامه

HOME

بنام خالق یکتا،و درود بر فرستادگانش که برای آسایش فردایمان امامت کردند.یامهدی(عج) بپذیراین تحفه ی میلادت را از این حقیر؛هرچند در وصف تو و برای تو هرچه گویم بازکم است...

یا مهدی

آهوی مشک فشان لحظه ای تحمل کن، پروانه ی زیبا کمی صبر کن و اندکی بر روی گلبرگهای سوسن بنشین و ای سیمرغ زندگی برای لحظاتی پرواز مکن و بر بام وجودم بنشین تا داستان تلخ انتظار را، که سالها در صندوقچه ی وجودم نگاه داشته ام برایتان بازگو کنم.آری سالهاست که در پشت پنجره ی تنهایی تکیه زده ام و چشمانم را به درب امید دوخته ام تا شایدنظری بر حقیرانت بیفکنی و کلبه ی کوچک ما را با آمدنت نور باران کنی؛سالهاست که به ساعت قلبم چشم دوخته ام ثانیه ها و دقیقه های بسیاری را شمرده ام؛مگر من چقدر طاقت بی تو ماندن دارم؟هجر فراقت را از لحظه ی تولدم تحمل کرده ام،تو گفته بودی که می آیی و من نیز به انتظار آمدنت نشسته ام ولی دیگر طاقتی برایم نمانده است،سالهاست سوار بر اسب سفید آرزوهایم به دنبالت گشته ام وامروز در کنار ساحل دریا ایستاده ام و چشم به افق دور دستها و غروب سخت انتظار دوخته ام و بازم هم منتظرم.معنی این واژه سخت است سخت تر از کنار هم بودن سنگ و شیشه.
چراغ دلم را سویی نماده است زیرا که تمام نورش را در انتظار مقدمت از دست داده و اینک من مانده ام و نگاه به شکوفه های آرزویی که شاید روزی میوه ی امید دهند و اینک من مانده ام و یک دنیا سختی بی تو ماندن.اشکها چون بغضی در گلو و زیر چشمانم خشکیده اند،کبوتر دلم شوق پرواز را از دست داده است و قصه زندگی ام بی تو معنایی ندارد و پرستوی تنهایی ام هوای کوچ به سوی تو دارد.
بیا، بیا ای عزیز مهربان که گاهی برای دیدن یک لحظه؛نوری خیالی در پشت مردمک چشمانم حس می کنم اما اشکهایم مجال نمی دهند و نور رویایی خیلی زود محو می شود؛چرا نمی آیی؟چرا کلبه ی غمم را با آمدنت گلباران نمی کنی؟
چرا با آوای ملکوتیت همه ی یارانت را صدا نمی کنی؟و آنان رااز اضطراب و پریشانی بیرون نمی آوری؟تو را به خدا ما که غرق گناهیم لااقل به خاطر خوبانت بیا.بیا که امیدمان بعد از او تویی،غروب جمعه ها که فرا میرسد،غم عجیبی مرا دربر می گیرد به خودم امید می دهم که تا هفته ی دیگر می آیی ولی افسوس که تو هنوز نیامده یی؛روزها، هفته ها، ماه ها، سالها و حال؛ میلادت فرا رسیده است و از ما عمری گذشته؛ولی چرا غروب تلخ انتظار را به طلوع در کنار هم ماندن مبدل نمی کنی؟به امید آنروز که بیایی و کلبه ی کوچک و حقیرانه ی مارا با امدنت نور باران کنی...

(( میلاد پر برکت منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) بر تمامی عاشقانش مبارک باد))



علی ::: سه شنبه 86/6/6::: ساعت 2:34 صبح::: نظرات دیگران: نظر
کلمات کلیدی::

طراح قالب
زرین
آسمان
متین
نازنین
>