• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : فرصت آخر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 30 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    دعا
    نيايش
    اشك
    شب و ماه و قدر ...
    خدايا ! عرش به فرمان تو ميگردد ؛
    ما را نااميد از درگاهت باز نگردان ، كه تو خداى بزرگى !
    با سلام علي اقاي گل ممنونم ,,, اگر در اون موقع پروازي به ايران ميروم و لحظات اخر رو در کنار عزيزانم ميمانم ,,,, اگر پروازي نبود به وسيله تلفن و اينترنت در کنارشون ميمونم و حرفهاي نا گفته خودم و عزيزانم رو گوش ميکنم ,,, سلامت باشي علي اقا
    اول سرمايه بانكمو ميگيرم. ميدم به هركي دوس دارم. به مادربزرگم.. به خانواده م.. به دوستام.. بعد ميرم زنگ ميزنم به همه. به هركي دلم بخواد. و همه رو دعوت ميكنم بيان. تا در اخرين لحظات بين ادمايي كه دوسشون دارم باشم. بعد ...زنگ ميزنم به يه نفر خاص.. و ازش جواب معمايي رو كه هميشه توي ذهنم گذاشته بود مي پرسم..اين بار ديگه مجبوره جواب بده.. شايدم دلش بسوزه.. بعد آرام آرام آراااااااااممممم..
    اول سرمايه بانكمو ميگيرم. ميدم به هركي دوس دارم. به مادربزرگم.. به خانواده م.. به دوستام.. بعد ميرم زنگ ميزنم به همه. به هركي دلم بخواد. و همه رو دعوت ميكنم بيان. تا در اخرين لحظات بين ادمايي كه دوسشون دارم باشم. بعد ...زنگ ميزنم به يه نفر خاص.. و ازش جواب معمايي رو كه هميشه توي ذهنم گذاشته بود مي پرسم..اين بار ديگه مجبوره جواب بده.. شايدم دلش بسوزه.. بعد آرام آرام آراااااااااممممم..
    اول سرمايه بانكمو ميگيرم. ميدم به هركي دوس دارم. به مادربزرگم.. به خانواده م.. به دوستام.. بعد ميرم زنگ ميزنم به همه. به هركي دلم بخواد. و همه رو دعوت ميكنم بيان. تا در اخرين لحظات بين ادمايي كه دوسشون دارم باشم. بعد ...زنگ ميزنم به يه نفر خاص.. و ازش جواب معمايي رو كه هميشه توي ذهنم گذاشته بود مي پرسم..اين بار ديگه مجبوره جواب بده.. شايدم دلش بسوزه.. بعد آرام آرام آراااااااااممممم..
    اول سرمايه بانكمو ميگيرم. ميدم به هركي دوس دارم. به مادربزرگم.. به خانواده م.. به دوستام.. بعد ميرم زنگ ميزنم به همه. به هركي دلم بخواد. و همه رو دعوت ميكنم بيان. تا در اخرين لحظات بين ادمايي كه دوسشون دارم باشم. بعد ...زنگ ميزنم به يه نفر خاص.. و ازش جواب معمايي رو كه هميشه توي ذهنم گذاشته بود مي پرسم..اين بار ديگه مجبوره جواب بده.. شايدم دلش بسوزه.. بعد آرام آرام آراااااااااممممم..
    اول سرمايه بانكمو ميگيرم. ميدم به هركي دوس دارم. به مادربزرگم.. به خانواده م.. به دوستام.. بعد ميرم زنگ ميزنم به همه. به هركي دلم بخواد. و همه رو دعوت ميكنم بيان. تا در اخرين لحظات بين ادمايي كه دوسشون دارم باشم. بعد ...زنگ ميزنم به يه نفر خاص.. و ازش جواب معمايي رو كه هميشه توي ذهنم گذاشته بود مي پرسم..اين بار ديگه مجبوره جواب بده.. شايدم دلش بسوزه.. بعد آرام آرام آراااااااااممممم..
    اول سرمايه بانكمو ميگيرم. ميدم به هركي دوس دارم. به مادربزرگم.. به خانواده م.. به دوستام.. بعد ميرم زنگ ميزنم به همه. به هركي دلم بخواد. و همه رو دعوت ميكنم بيان. تا در اخرين لحظات بين ادمايي كه دوسشون دارم باشم. بعد ...زنگ ميزنم به يه نفر خاص.. و ازش جواب معمايي رو كه هميشه توي ذهنم گذاشته بود مي پرسم..اين بار ديگه مجبوره جواب بده.. شايدم دلش بسوزه.. بعد آرام آرام آراااااااااممممم..

    سلام مطلبتون آدم و به فكري عميق ميبره

    من اولين كاري كه ميكردم اونهايي رو كه از دست خودم ناراحت كردم باهاشون تماس ميگرفتم و عذر خواهي مي كردم بر دستان مامان و بابا بوسه ميزدم و از اينكه براشون نتونستم بچه خوبي باشم عذر مي خواستم و ازشون مي خواستم برام دعا كنند. . بعد از اينها دوست داشتم كسي و كه خيلي دوسش دارم و به نظر خودم عاشقش هستم ببينم حتي اگه اون سر دنيا باشه و آخرين لحظات زندگي مو كنار اون باشم

    و در آخر هم به بزرترين آرزوي خودم (مرگ)برسم. به نظر شما ميتونم در يه روز تمام اين كارها رو انجام بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مرگ؟ هميشه ازش مي ترسيدم و هنوز هم .
    تا 12 سالگي فکر مي کردم که مرگ مال غريبه هاست يا شايد هم اصلا بهش فکر نمي کردم تا اينکه عمو مرد و من از مرگ ترسيدم اونقدر که سعي کردم براي اينکه زياد آزارم نده بهش فکر نکنم. بهش فکر نکردم و انگار اون هم من رو فراموش کرد. تا همين چند سال پيش که پس لرزه هاي يک زلزله شهر من را هم تکون داد و من هم تکون خوردم.
    باور کردم که نميشه از مرگ فرار کرد، مرگ اتفاقيه كه به هر حال مي افته

    وقتي به مرگ فكر مي كنم، چقدر از آرزوهاي كوچكم خجالت ميكشم. چقدر استجابت بعضي از دعاها بي اهميت ميشه. چقدر چيزهايي كه ناراحتم كرده به نظرم مسخره مياد. چقدر سبك ميشم. چقدر استرس زندگي كم ميشه . چقدر...
    ولي مشكل اينجاست كه من خيلي دير به دير ياد مرگ مي افتم و خيلي زود فراموشش مي كنم
    خدايا! مرگ را در برابر چشمان ما قرار بده و ياد آن را بر ما گاه به گاه مگردان"

    راستي! يك وقت فكر نكني كه من اونقدر بزرگ شده ام كه از مرگ نمي ترسم. خط اول را يكبار ديگه بخون ؛ گفتم هنوز هم
    پايدار باشي

    نميدونم سخته

    سلام

    براي مني كه تقريبا دو ماهه ديگه فرصت زندگي دارم چيز عجيبي نيست

    سعي ميكنم بديهامو جبران كنم

    فقط سکوت ميکنم چون خود بلند ترين فرياد است.ميتونيد لينک کنيد.اگه مي خواين دسته يه تازه واردو بگيريد.دوستون دارم.
    سلام.خيلي سخته حس كردن اين شرايط.ولي بنظرم با تمام بدي هام احساس خوبي خواهم داشت.احساس رسيدن به اوج.از ديد مذهبي هم بخوام بگم:اينكه هميشه بايد مراقب بود و نبايد به انتظار روز اخر نشست.شاد باشيد و پاينده دوست عزيز

    سلام . شايد او فردا بيايد ...شايد!!

    اما اگه بدونم فردا ميميرم از همين الان از تك تك ادمهايي كه ميبينم و ميشناسم طلب مغفرت ميكردم .تا دم آخر

    موفق باشيد يا علي التماس 2a

       1   2      >