• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : التهابي از جنس فرياد !!!
  • نظرات : 15 خصوصي ، 126 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9      >
     

    در همه دير مغان نيست چومن شيدايي

    خرقه جايي گره وباده ودفتر جايي....!

    با سلام

    خوشحالم از اينكه شما را مشتاق مسائل عميق مي بينم. اما چون شما را دوست دارم، نكاتي در رابطه با متن تان مي نگارم :

    1. فكر مي كنم قسمت اول اين متن، نوشته خودتان باشدو قسمت دوم نوشته دكتر. خوب بود معلوم مي كرديدكه كدام نوشته از خودتان است و كدام نوشته از ديگران.

    2. نوشته شما از يك مطلق انگاري رنج مي برد:

    ( عقلانيتي که زماني بر حق دانسته مي شده است بدليل اصل تحول دچار يک رنسانس زماني گرديده و بالکل منسوخ گرديده است)

    آيا منظور شما از ‌‹هر عقلانيتي › عقلانيت منبعث از سوي پروردگار هستي هم مي شود يا خير؟ اساسا به عقيده بنده پاشنه آشيل عقلانيت اومانيستي همين روزمره بودن و منسوخ شدن آموزه هاي بنيادين آن در هر عصر دوره اي بوده است. چنانكه در دوره مدرنيته و پسا مدرنيته، عيان گشت. اين در حالي است كه عقلانيت اعلام شده از سوي خالق هستي ، بدليل آن كه با فطرت بشر و نيازهاي اصلي او سر وكار دارد ، ثابت و ماندگار است. مانند خوبي عدالت و بدي ستم.

    3. نوشته شما از يك پارادكس پنهان نيزرنج مي برد. شما از يك سو به خواست هاي توده مردم اصالت داده ايد:

    ( فاصله چند ده ساله ميان زبان گفتاري و عملکرد هاي نا متعين نخبگان با عامه و وجود شکافي عميق ميان خواسته هاي توده مردم)

    و از سويي ديگر احساس نياز مردم ( غم نان) را به سخره گرفته ايد.

    4. اشتباه استراتژيك تمام كساني كه به نقد يك تفكر و عقيده دست يازيده اند ، هماره آن بوده كه ميان

    ائدولوگهاي آن مكتب با ائدولوژي آن مكتب خلط كرده اند. يعني اگر از ايشان بپرسيد چرا فلان مكتب را قبول نداريد؛ پاسخشان آن است كه چون ليدرهاي آن مكتب منحرفند. به نظر مي رسد اين اشتباه پاراديم كليدي متن تان باشد.

    $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });

     <    <<    6   7   8   9      >