اگر ما در میان اعتقادات و باورهاى خویش جستجو کنیم، بىتردید دیوارهاى شیشهاى بلند و سختى را پیدا خواهیم کرد که نتیجه مشاهدات وتجربیات ماست و خیلى از آنها وجود خارجى نداشته بلکه زائیده باور ما بوده و فقط در ذهن ما جاى دارند.
تا حالا دقت کردید وقتی که قرار هست نویسنده ای رمانی بنویسه مکان داستانش خیابون های تهرانه ؛ وقتی که کارگردانی می خواد فیلمی بسازه در کوچه پس کوچه های تهران به دوراز شلوغی کارش رو شروع می کنه ؛ وقتی که تکیه کلامی بین مردم باب میشه شروعش از شهر تهرانه ؛ وقتی که نوع پوشش خاصی بین مردم رواج میگیره ( چه درست و چه غلط ) منشاء اون شهر تهرانه ؛ وقتی که
و همه این ها و موارد دیگر همه از شهر تهران آغاز میشه ؛ در واقع همه چیز از نوع تغذیه تا نوع پوشش و پیشرفت و پسر فت همه مر بوط به شهر تهران میشه ؛ اگه تهرانی ها (چه درست و چه غلط ) در کاری پیش قدم شدن بقیه شهرها به طبع اون کار رو انجام میدن و برعکس .
چرا فقط شهر تهران جاذبه های خوب و بد خودش رو داره و شهرهای دیگه همیشه مقلد هستن؟ چرا یک شهر بر کل ایران حاکم هست؟ در صورتی که در کشورهای دیگه که شاید خیلی از ما اون ها رو قبول نداشته باشیم غیر از اینه . چرا در کشورهای دیگه هر شهرشون مرکز یک نوع فعالیت خاصی هست؟ و در ایران فقط تهران...
چرا؟ چرا؟ چرا؟
کافیست خودمان خودمان را باور داشته باشیم .