سلام
اي كاش خدا توفيقي به همهمون بده تا باورهاي قديميمونو به ياد بياريم و دستان هممون پره سيب و گلاب باشه.
ومن الله التوفيق
باسلام مجدد .
ببخشيد نشاني يادم رفت .
البته براي اينكه فردا زير اين حرفهايم نزنم ، چراكه هر احمدعلي يزدي كه احمدعلي يزدي انديشه اين چيه دات پارسي بلاگ اين چيه دات كام كه نيست .
سلام عليكم .
و عليکم السلام برادر آقا سيد علي عزيز و گرامي .
شکسته نفسي فرموده ايد در قلم رنجه ، چراکه اينکه ما چشم داريم را مکتب و مدرسه نرفته هم مي فهمد چه رسد به كلاس سومي كه فرموده ايد .
بگذريم ، از انتخابات و رقم صفر ، ردصلاحيت شده را عرض مي کنم ، ش چه خبر ؟
چراكه قضيه گويا بروزن ايجاب و سلب منطق قديم و صفر يك جديدش بوده ؟
خب منطقي بوده ديگه ؟ فقط مثل مرگ كه گويا خوبه براي همسايه ، سلب قديم و صفر جديدش هم خوبه براي ... .
البته نه صفر مادر ها ، مثل صفر شامي كبابي كه بين احمد و اكرم كلاس سوم ابتدايي در نهار خوري كتاب رياضي تقسيم شده ها .
بگذريم ، جمعه مباركتان
آنان كه رنگ پريدگي پاييز را دوست ندارند ....
نميدانند كه
پاييز
همان بهاريست كه
عاشق
شده است
خيلي نوشته زيبايي بود ..واقعا به دلم نشستدر پناه خود خدا
يا ساقي كوثر
مثل هميشه زيبا...
مدتي است كه در اين وادي خاكستري عشقي پيدا نمي شود...مدتي است...
يا حق
ممنون از حضور سبزتان
انديشه تان هماره پربار باد
بااحترام
سلام اومدم بگم پست جديد زدم محشر
http://shaere.parsiblog.com/
نگاه كه خود را آرزومند يافتي ،آرزومند چيزي كه نمي داني چيست، آنگاه كه اندوهي در جانت ريشه دواند بي آنكه سببش بداني،آن زمان است كه راه كمال مي پويي و به ذات علوي خود ميرسي.
----------------
سلام نازنين عزيز.
زيبا بود و خواندني...
موفق باشي .
نميدونم اسم اينو ميشه تشابه گذاشت يا نه .
ولي من يه وبلاگ ديدم دقيقا مشابه شما فقط يعني قالب و اسمشون و لوگوي وبلاگ دقيقا مثل شما بود .
ميتونم بپرسم اون وبلاگم مال شماست يا نه ؟
_____****__________****___***____***____***__ ***__***________****_______***_***__________**_________***_***________من آپم _______***_***_____________________***__***__منتظر حضور سبزت __***___***_________________***____***____هستم ____ ***______***___________***________***_______***__________***___***____________*****_____________***______________*
سلام . آپ كردم . من كه مثل شما نيستم واسه آپم خبر نكنم خوشحال ميشم به من هم سر بزني . منتظر حضور سبزت هستم . زود بيا [گل]
دستمال كاغذي به اشك گفت:قطره قطرهات طلاستيك كم از طلاي خود حراج ميكني؟عاشقمبا من ازدواج ميكني؟اشك گفت:ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي!تو چقدر سادهايخوش خيال كاغذي!توي ازدواج ماتو مچاله ميشويچرك ميشوي و تكهاي زباله ميشويپس برو و بيخيال باشعاشقي كجاست!تو فقطدستمال باش!دستمال كاغذي، دلش شكستگوشهاي كنار جعبهاش نشستگريه كرد و گريه كرد و گريه كرددر تن سفيد و نازكش دويدخونِ دردآخرش، دستمال كاغذي مچاله شدمثل تكهاي زباله شداو ولي شبيه ديگران نشدچرك و زشت مثل اين و آن نشدرفت اگرچه توي سطل آشغالپاك بود و عاشق و زلالاوبا تمام دستمالهاي كاغذيفرق داشتچون كه در ميان قلب خوددانههاي اشك كاشت.