• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : ساندويچ دو نونه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 45 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    زمانه وار اگر مي پسنديم کر و لال
    به سنگفرش تو اين خون تازه باد حلال
    مجال شکوه ندارم ولي ملالي نيست
    که دوست جان کلام مناست در همه حال
    قسم به تو که دگر پاسخي نخواهم گفت
    به واژه ها که مرا برده اند زير سوال
    تو فصل پنجم عمر مني و تقويمم
    بشوق توست که تکرار مي شود هر سال
    ترا ز دفتر حافظ گرفته ام يعني
    که تا هميشه ز چشمت نمي نهم اي فال
    مرا زدست تو اين جان بر لب آمده نيز
    نهايتي ست که آسان نمي دهم به زوال
    خوشا هر آنچه که تو باغ باغ مي خواهي
    بگو رسيده بيفتم به دامنت ‚ يا کال ؟
    اگر چه نيستم آري بلور بارفتن
    مرا ولي مشکن گاه قيمتي ست سفال
    بيا عبور کن از اين پل تماشايي
    به بين چگونه گذر کرده ام ز هر چه محال
    ببين بجز تو که پامال دره ات شده ام
    کدام قله نشين را نکرده ام پامال
    تو کيستي ؟ که سفرکردن از هوايت را
    نمي توانم حتي به بالهاي خيال
    پاسخ

    سلام مرسي از شعر قشنگي که گذاشتي / فکر ميکنم از بهمني باشه/ موفق باشي