• وبلاگ : آدمكها
  • يادداشت : دست ها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 68 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چشمات

    دل من دنبال تو اما دلت ميلِ به ديگري داره
    خودمونيم مث اين که تو چشات اَجِنه و پري داري
    چطوري دلت اومد گفتي برو پيشم نمون
    مي دونم اسير شدي اسير از ما بهترون
    تو که تو شهر چشات يه عالمه عسل داري
    تو دلت قَد يه دنيا قصه و غزل داري
    تو که زنبور نگات بد جوري نيشم مي زنه
    تو که لحن خنده هات تيشه به ريشهَ‌م مي زنه
    تو بگو چرا آخه هيشگي مث تو نمي شه؟
    چرا تو ذهن مني؟ چرا مي موني هميشه؟
    چرا فکر خنده هات نمي شه از دلم جدا؟
    واس چي جِنِ نگات نمي ره با اسم خدا؟
    ماهِ هر شبم! خودت منو رها نمي کني
    بالاي سري ولي سايتو وا نمي کني
    آتيشِ عشق مني چطوري خاموشت کنم؟
    چي مي شه بِهِم نگي برم فراموشت کنم؟