شرم شبنم روي گونه ت تو بهارو مژده ميدي
به نسيم غم ميلرزي طاقت غصه نداري
ميدونستم که بجزعشق تودلت چيزي نداري
تو گلستون وجودم پره ازعطروجودت
يه زمين تا آسمونه فرق بودن با نبودت
ميکشم يه فرش نقره ازستاره زيرپاهات
ميارم چراغ عشقو توي خاموشي شبهات
بعد اون دربدريها به چشاي تورسيدم
آره عشق تو يه هديه س به شباي نا اميدم
شده حالا بي تو موندن مث پرکشيدن ازتن
مي بيني چه بيقراريم واسه بهم رسيدن