نمي دونم متن زيباي علي اكبر ثابتيان در مورد ديوانه خوانده ايد يا نه ؟
قسمتي از شعر:
همهمهء زيادي در گوشم پيچيد يواش يواش سر و صداي بچه ها را
شنيدم همان کوچه بود و همان بچه ها هنوز داشتند بازي مي کردن که
يکهو يکي از بچه ها داد زد:نگاه کنيد ديونهء ديشبي بيدار
شده.......همه به سراغم اومدن با تعجب به من نگاه کردن سلام ديوونه به زور جواب سلام را دادم ميايي بازي کنيم نه .....ميخوام بخوابم ديگه هيچ صدايي را نشنيدم تو عالم خودم بودم که فهميدم منو ديوونه صدا کردن از اون روز به بعد اسمم ديوونه شد ديوونه حالا سالهاست از ديوونگي من ميگذره من ديوونه شدم چه خوب.....چه بد
اگر دوست داشتيد بقيه متن رو هم بخونيد به اين لينك سر بزنيد:
http://avayeazad.com/aliakbar_sabetian/safar/6.htm
شاد بمانيد