آدمک ها ، آدمک هاي ظهور سردبا شکوفه هاي پاييزي وباران طلايي رنگ گندم جريان زندگي شان در رگ هاي سرنوشت دوباره به راه مي افتدگرچه اين جريان هميشه جاريست مگر در ابديت هستي ومن دلم پاييزي است وخواهم رفت بهار را خواهم جست و در ابديت هستي خواهم ماند