اي درخور اوج! آواز تو در كوه سحر، و گياهي به نماز
غم ها را گل كردم، پل زدم از خود تا صخره دوست
من هستم، و سفالينه تاريكي، و تراويدن راز ازلي
سر بر سنگ، و هوايي كه خنك،و چناري كه به فكر،
و رواني كه پر از ريزش دوست
خوابم چه سبك، ابر نيايش چه بلند، و چه زيبا بوته
زيست، و چه تنها من!
تنها من، و سر انگشتم در چشمه ياد، كبوترها لب آب
هم خنده موج، هم تن زنبوري بر سبزه مرگ، و شكوهي
در پنجه باد
من از تو پرم، اي روزنه باغ هم آهنگي كاج و من و ترس!
هنگام من است، اي در به آفتاب، اي جاده به نيلوفر
خاموش پيام!
سلام آقا سيد عزيز و دوست گرامي
ممنونم كه به من سر زديد
در پناه حق موفق و پايدار باشي