هـُرم سوزان كوير، بر خستگي كاروانيان نيشتر مي زند و بدن هاي خسته آن ها را مي آزارد.
خورشيد غروب دوم محرم، آرام خود را در تنگناي افق جاي مي دهد.
كاروان بر سينه تفتيده بيابان توقف مي كند.
صدايي مي پرسد: اين جا كجاست؟
پاسخ مي آيد: اين جا كربلاست!
آري، حسين (ع) به كربلا مي رسد و دل كوير را در تب و تاب مي اندازد.
آسمان نيز، چهره در هم كشيده است.
زمين بغض خود را فرو مي خورد.
فرات بي صدا اشك مي ريزد و خارها خود را به دست نسيم گرم سرنوشت داده اند.