وبلاگ :
آدمكها
يادداشت :
آغازي ديگر
نظرات :
18
خصوصي ،
103
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ندا
در دلم ترديد دارم عشق را فهميده ام
يا فقط نوري ز عشق من ديده ام
گر که اين نور است پس عشق چيست
يا که معشوق چنين اعجاز کيست
تا کجا بايد برفت و در کجا بايد نشست
تا به کي اين شيشه ي دل دم به دم بايد شکست
در شکستن رازها پنهان و اسراري نهان
بي شکستن در وجودش نيست اين درّ گران
اين چه اعجازي است دل را مي برد
صاحب اعجاز از بهر وصال جان مي خرد
چون که جان دادي دگر دلداده اي
عاشقي را مي خري و ساکن ميخانه اي
من که مخمور مي و ساقي شدم ديوانه ام
تا ابد هم ساکن ديوانه ي ميخانه ام